|
بررسىهاى گوناگونى که در نقاط مختلف جهان در مورد تحول شکل زندگى در رابطهٔ با توسعهٔ شهرنشينى بهعمل آمده، صور زندگى را بهعنوان يک الگوى مطلوب و ثابت که متأثر از زندگى روزمره و مظاهر مختلف آن است مورد توجه قرار مىدهد و مشخصات زندگى انفرادى و تنوع تاريخى را از آن مستثنى مىسازد:
|
|
خصوصيات جمعيت و فعاليتهاى زندگى گروهى، امکانات و تسهيلات زندگى و رابطهٔ آنها با کار و فعاليت، وضع مسکن توزيع درآمد و مصرف و روابط اجتماعى ناشى از آن...، محور اصلى اين پژوهشها را تشکيل داده از همه جهت نظرها را به خود جلب مىکند. با دقت در اين پژوهشها، از همان ابتدا متوجه مىشويم که در بسيارى از اين موارد، موضوع جامعهشناسى شهرى براساس جامعهشناسى عمومى استوار بوده اين دو رشته بهصورت امر واحدى مطرح شده است. بهعبارت ديگر محتواى بررسىها در باب زندگى شهرى غالباً منطبق با اصول و فصول جامعهشناسى عمومى و به همان منوال تقسيم مىشود (مانند جامعهشناسى خانوادگى در شهر، يا بررسى در مورد گروههاى اجتماعى شهرنشين از قبيل کسبه، کارگران، ادارىها...) بدون آنکه حيات شهرنشينى را با ويژگىها و مظاهر مختلف و خاص خود مورد توجه قرار دهد.
|
|
حتى مطالعاتى که در باب مسکن و مختصات آن بهعمل مىآيد، از حدود جامعهشناسى شهرى خارج شده، مسائل مسکن را از نظرگاههاى عمومى مانند شکل سکونت و سبک مسکن در کل مملکت مورد توجه قرار مىدهد بدون اينکه در چارچوب شهرى معين و مشخصى قرار گيرد.
|
|
کوتاه سخن آنکه در اين بررسىها بيش از آنکه 'جامعهشناسى شهرى' مورد نظر باشد مىتوان گفت که بررسىهاى جامعهشناسى در محدودهٔ شهرها مطرح است و اگر بهدرستى دقت کنيم علت وجودى اکثر اين بررسىها را که دربارهٔ زندگى شهرى بهعمل آمده و اصولى را که بر مبناى آن زندگى شهرى مورد تفسير واقع شده بايستى در ديگر رشتههاى جامعهشناسى تخصصى جستجو گردد.
|
|
قهراً يکى از نتايج علمى اين جهتگيرىها در تحقيقات اين است که تاکنون بهدرستى معلوم نشده است آيا زندگى شهرى صورتها و حالات خاصى از زندگى اجتماعى را شامل مىشود يا خير، و اگر پاسخ مثبت است اين صورتهاى زندگى اجتماعى بر چه شالودهاى استوار است و کدام مشخصات ويژه آن با زندگى روستائى در تضاد بوده چه روابطى با محيطهاى اجتماعى مختلف پيدا مىکند.
|
|
پژوهش در بافت زندگى شهرى قطب ديگر اين بررسىها را تشکيل مىدهد مانند بررسى در باب توسعهٔ شهرنشينى و شهرگرائى (Urbanisation) که فرآيند توسعه و گسترش شهرها است و توجه به آن شهرا را بهعنوان مراکز توليد و رهبرى و هدايت و بهعنوان موفقيت تاريخ و طرز استفاده از زمين مورد نظر قرار مىدهد. پديدههاى مذکور نظر جغرافيدانان و تاريخنگاران و اقتصاددانان را نيز به خود جلب کرده، ليکن بررسىهاى جامعهشناسى در اين باب خالى از اهميت نيست. (مطالعات ر ـ گلاس و قبل از آن بررسىهائى هالبواکس و ماکس و بر ديگران) حاصل اين پژوهشها را مىتوان در سلسلهٔ نمونههاى وسيعى که مخصوصاً براى فهم مکانيسمهاى اقتصادى و توسعهٔ تاريخى تحول شهرسازى و معمارى فوقالعاده مفيد بوده است مورد ارزيابى قرار داد، ليکن برقرار کردن برقرار کردن ارتباط ميان اين نمونهها از يکسو و طرز عمل جامعهٔ شهرى (بهخصوص سبک زندگى شهرى) از سوى ديگر، دشوار مىنمايد، زيرا تمايز ميان انواع و نمونههاى عملى (مانند نمونهٔ تاريخى، اقتصادى و اکولوژى) براى تفسير صورتهاى زندگى شهرى و مخصوصاً جنبههاى فرهنگى آن چندان مناسب نيست و با دشوارىهائى روبهرو مىشود. شاهد مثال اين دشوارىها را در بررسىهائى که هدف آن طبقهبندى شهرها براساس تحليل عوامل (۱) است و بيشتر مؤسسات آمارى به تهيهٔ آن مىپردازند مىتوان جستجو کرد.
|
|
(۱) . بهجاى Analyse factorielle بهکار رفته است. رجوع شود به فصل روششناسى تحقيقات شهرى.
|
|
اين بررسىها بهدليل دامنهٔ اطلاعات و فراوانى آمارهائى که مورد تجزيه و تحليل قرار مىگيرند از حدود کارهاى تکنگارى فراتر مىروند و مىتوان براساس آنها شهرها را برحسب خصوصيات جمعيتى، اقتصادى و اکولوژى طبقهبندى کرد. ليکن نمىتوان بر مبناى آن مستقيماً به پژوهش در صور زندگى شهرى پرداخت.
|
|
پيرژرژ p. George با اينکه از مفاهيم و روشهاى متفاوتى مدد گرفته و از انواع توسعهٔ شهرنشينى در سطح جهانى تعريفى بهدست داده است با همان اشکال که مذکور افتاد مواجه گشته است. مشکل اين است که چگونه مىتوان از نمونه يا نوع شهر به جنبههاى گوناگون زندگى اجتماعى شهرها رسيد. اين مسئلهاى است که دائماً براى او مطرح مىشود (۲).
|
|
(۲) . p. Geroge , Precis de Geographie urbine, p. u. f, 1961.
|
|
|
در واقع مىتوان ادعا کرد که بررسى در مورد شهرنشينى و توسعهٔ زندگى شهرى تقريباً هميشه به طبقهبندىهائى منجر مىشود که هر گونه رابطهٔ خود را با نظريههاى جامعهشناسى عمومى از دست مىدهد. اين نکتهاى است که جيمز بشرز (James Beshers) متذکر شده و در قالب تئورى خود که شبيه نظريههاى پارسنز است اين رابطه را برقرار کرده است. همچنين آتن تورن (A. Touraine) به مناسبت بررسىهائى که در زمينهٔ تصميمات مربوط به تمرکز صنعت در منطقهٔ پاريس بهعمل آورده همين موضوع را يکبار ديگر مطرح ساخته است. در اين ميان اين اشکال، ناتوانى برنامهريزان شهرى را در فهم تحول برخى ابعاد زندگى اجتماعى و مخصوصاً تحول در سبک زندگى نشان مىدهد و حال آنکه اين گروه قادر هستند به آسانى وظايف شهر و اکولوژى آن را به اتکا برخى تجهيزات شهرى و ناحيهبندى (Zoning) مورد تعبير و تفسير قرار دهند.
|
|
بدينسان گرچه تاکنون مطالب فراوانى در مورد شهرها دانستهايم ولى شناخت ما از شهرنشينان بسيار ناقص و محدود باقى مانده است.
|
|
با اين دشوارىها و اشکالات اکنون بهتر درک مىشود و پژوهشهاى شهرى توانسته است بهسوى دو محور اصلى گرايش پيدا کند: بخشى از بررسىها به فهم صور زندگى مىپردازد و قسمتى، پژوهش در توسعهٔ شهرنشينى را وجههٔ همت خود قرار مىدهد. ولى بايد دانست که هيچ يک از دو جنبهٔ آن را نمىتوان ناديده گرفت، زيرا ترکيب اين دو خصوصيات است که واقعيت شهر را نشان مىدهد.
|
|
هانرى لوفبر (H. lefebvre) با بيان فرمول 'شهر تصوير روابط اجتماعى است که بر روى زمين نقشه بسته است' مىخواهد روش تجزيه و تحليلى را ارائه کند که جنبههاى مختلف زندگى اجتماعى را بهطور کامل در برگيرد. (مانند سبک زندگى شهرى، تاريخچهٔ شهر، سازمان اقتصادى، تقسيم کار و فنون و طرز توزيع قشرهاى اجتماعى در فضا و غيره) با اين همه بهکار بردن اين روش به شکلى صحيح و مناسب، مستلزم تسلط داشتن بر مسائلى است که در شرايط کنونى جزء يک ديد کلى و مبهم از آن نداريم.
|
|
| مفهوم دقيق سبک زندگى در يک محيط شهرى
|
|
اجزاء متشکل سبک زندگى بهتر است قبلاً در مراحل و مراتب مختلف زندگى اجتماعى گنجانيده شود: مانند الگوهائى که مأخذ و منشأ رفتار هستند و در جامعه عميقاً ريشه دوانيدهاند. تنها به اين دليل که الگوهاى فرهنگى محسوب مىشوند (مثل نهاد خانواده يا مفهوم محروميت اجتماعى و امثال آن) و يا عناصر بىريشه و متحرکتر که در مقابل تأثيرات عوامل خارج آسيبپذير هستند، (مانند برخى انواع مصرف که دائماً تغيير مىيابد). در هر حال به دشوارى مىتوان شکل زندگى را بهصورت يک کل که مجموعاً و يکپارچه تحول مىيابد و جابهجا مىشود در نظر بگيريم و برعکس نابرابري، بىنظمي، نوسانات و امکان تغيير دائمى در اين زمينه يک قاعدهٔ عمومى و کلى است. قبول اين واقعيت موجب ايجاد دو مشکل مىشود: اول آنکه تفسير اجزاء و عناصر متشکل زندگى به دادهها و آمارهاى بسيار عمومى و دائمى جامعه بهطور کلى برمىگردد، بدون اينکه منشأ آن آشکارا قالب زندگى شهرى را نشان دهد. مشکل دوم مربوط به وظايف معماران و شهرسازان و برنامهريزان شهرى است که بايستى ساخت شهر و نظام آن را به نحوى طرحريزى کنند که بتواند به نيازها و مقتضياتى که بهطور نابرابر رشد يافته صورت و سبک زندگى خاصى بهوجود گرفته است پاسخ مناسبى بدهد.
|