|
|
مهاجرتهاى بىرويه روستائيان به شهرها
|
|
در کشورهاى در حال توسعه، مهاجرت روستائيان به جوامع شهري، در حقيقت انتقال فقر روستاها به شهرها است. اين تودههاى انبوه انسانى که در مرحلهٔ تحول از زندگى روستائى به شهرى قرار مىگيرند، براى تطبيق و تثبيت وضع موجود خويش از نظر اقتصادى و اجتماعى ناگزيرند در حاشيهٔ شهرها زندگى کنند.
|
|
افزايش جمعيت، مهاجرتهاى بىرويهٔ روستائيان را در پى دارد. اين مهاجرتها مسائل و دشوارىهائى را به بار مىآورد که به برخى از آنها ذيلاً اشاره مىشود:
|
|
۱. شغلهاى کاذب و فريبندگى و جاذبههاى کاذب شهرها موجب فزونى مهاجرتهاى بىرويهٔ روستائيان به شهرهاى بزرگ، بهخصوص شهرهاى مرکزى استانها يا مرکز کشور مىشود.
|
|
۲. مهاجران و روستائيان که بدون برنامهريزى قبلى به شهرها هجوم مىآورند، با بيکارى نامحدود مواجه شده، ناچار به کارهاى غيرقانونى و ضداجتماعى چون: خريد و فروش مواد مخدر، واسطهگرى و دلالى و امثال آن تن در مىدهند و در نتيجه موجب اشاعه اعتياد و توزيع مواد مخدر مىگردند.
|
|
۳. روستائيانى که به فرهنگ و زندگى سادهٔ خود پشت پا زده، به نقاط شهرى روى مىآورند، به خطر نامتجانس بودن با شيوهٔ زندگى شهري، هويت خود را کم و بيش از دست مىدهند و در محيطهاى نامأنوس شهرى مرتکب جرم مىشوند.
|
|
۴. در چند دههٔ گذشته، وابستگى به روستا و انتساب به ده، نوعى ضدارزش محسوب مىشود و نوعى تحقير اجتماعى را بهدنبال داشت؛ تا جائى که واژهٔ دهاتى در اکثر موارد نوعى توهين بهحساب مىآمد. بىشک، در چنين فرهنگي، فرار از زندگى روستائى و پناه بردن به شهر، به خودى خود ارزشمند و مطلوب تلقى مىشود. براى مثال: در جامعهٔ شهرى تهران با جمعيتى نزديک به ۱۰ ميليون نفر، شاهد برخورد فرهنگ روستائى و فرهنگ شهرى و رفتارهاى ناشى از اين فرهنگها هستيم. تنوع شهرنشينان اين شهر از لحاظ سن، جنس، شغل، سواد، نقش، پايگاه و گروهبندى بسيار متفاوت است و هر کدام با ارزشها، آرزوها، آرمانها و نگرشها يا ديدگاههاى گوناگونى روبهرو هستند که در نتيجه شيوههاى مختلف زندگى را با شديدترين تناقصها در پى دارد. اين امر همراه با افزايش تراکم جمعيت در برخى از محلهها با توجه به تنوع ساکنان و چندگونگى جمعيت موجب شده که شهرى مانند تهران بهصورت 'شهر اندر شهر' درآيد و هر گوشهٔ آن با ويژگىهاى خاص خود بهصورت شهرى جداگانه به حيات اجتماعى خود ادامه دهد.
|
|
|
از ديگر عوامل محيطى جرم مىتوان فقر، بيکاري، بىسوادي، نادانى و شرايط بد اقتصادى را نام برد. در بسيارى از فرهنگها فقر را بهمعناى "عدم تکافوى ضروريات زندگي"تعريف کردهاند. چنين تعريفى بهطور کلي، دقيق و جامع نيست؛ زيرا ضروريات زندگى هر جامعه در طول زمان و مکان ابعاد و اشکال گوناگونى دارد و از جامعهاى به جامعهٔ ديگر دگرگون مىشود. از اين رو، تعيين يک تعريف علمى براى "فقر" که براى هر زمان و مکان صادق باشد، ممکن نيست. پژوهشگران ضوابط و معيارهاى ويژهاى چون درآمد سرانه، ميزان مصرف روزانهٔ کالري، مساحت سرانهٔ مسکن، مصرف سرانهٔ موادغذائى و پوشاک، ميزان برخوردارى از آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و حتى سرگرمى و تفريح را تعيين کرده، براساس آن خط فقر را مشخص مىکنند.
|
|
بنا به گزارش سازمان خواربار جهانى (FAO)، حدود ۷۰۰ ميليون نفر مردم روستائى کشورهاى رو به توسعه در فقر مطلق به سر مىبرند. منظور از فقر مطلق، وضعى است که درآمد افراد کفاف نيازهاى اساسى زندگى آنها را نمىدهد. معمولاً جمعيت فقرزدهٔ در پى کسب معيشت به نقاط شهرى رو مىآورد و به فقراء شهر افزوده مىگردد (براى اطلاع بيشتر ر.ش: محمد تقى شيخي، جامعهشناسى جمعيت، نشر آرام، ۱۳۶۸).
|
|
برخى از جامعهشناسان فقر و بينوائى را از عوامل بهوجود آورندهٔ جرم دانسته، مىگويند که در فرد تهيدست عقدهٔ حقارت ايجاد مىشود و او را به ارتکاب جرم را مىدارد. به اين تعبير، همانطور که سرما يا گرسنگى شخص را وادار به "کژرفتاري" مىکند، حسد و جاهطلبى نيز ممکن است فرد را به انحراف سوق دهد. غالب دخترانى که منحرف شدهاند از يک سو داراى زندگى محقر بوده؛ ولى از سوى ديگر تمايل داشتهاند لباسهاى فاخر و تجملات ديگر داشته باشند.
|
|
بهطور کلي، در خانوادههائى که در کنار هم زندگى مىکنند و از لحاظ سکونت در زحمت و مضيقه هستند، بهويژه در نقاط پرجميعت شهرى که چندين نفر مجبور به سکونت در يک اتاق هستند استعداد "بزهکاري" بيشتر است.
|
|
جوانانى که بايد در همان اتاق پدر و مادر خود با ساير برادران و خواهران بزرگتر يا کوچکتر زندگى کنند و ناچار هستند هرگونه صدا، تمايل، سليقهٔ متضاد و دخالتهاى بهجا و بىجاى ديگران را از نزديک احساس و تحمل کنند، واجد آمادگى بيشترى براى ارتکاب جرم هستند.
|
|
از نظر آسيبشناسى اجتماعي، بيکارى و فقر نيز مىتواند عامل عمدهاى در پيدائى نابسامانىهاى رفتارى و روانى و در نتيجه موجب بالا رفتن انواع کجروىهاى اجتماعى به خصوص اعتياد به موادمخدر و حتى خودکشي، باشد.
|
|
|
افزايش بىرويهٔ جمعيت مىتواند از عوامل بروز جرم باشد. گزارش سازمان ملل تحت عنوان وضعيت جهان در سال ۱۹۹۰ حاکى از آن است که جمعيت دنيا سريعتر از آنچه انتظار مىرود رو بهفزونى است. هماکنون در هر ثانيه سه نوزاد تولد مىشوند و به اين ترتيب روزانه ۲۵۰ هزار تن به جمعيت کرهٔ خاکى افزوده مىگردد؛ متأسفانه اين افزايش بيشتر در کشورهاى فقير ديده مىشود.
|
|
از اين رو، جهان با "بمب جمعيت" روبهرو است. در دنيائى که حتى قادر به تأمين بيش از نيمى از نيازهاى اساسى جمعيت خود بهخصوص در کشورهاى رو به توسعه نيست، چگونه مىتوان انتظار داشت رشد بىرويهٔ جمعيت فاجعهاى براى نوع بشر نباشد؟
|
|
انفجار جمعيت مسائل و دشوارىهاى مختلفى چون:
|
|
- فقر
|
|
- بيکارى
|
|
- سوءتغذيه
|
|
- عدم رعايت بهداشت
|
|
- اعتياد
|
|
- فحشاء و مانند آن را در پى دارد
|
|
به نحوى که هماکنون دامنگير بسيارى از ساکنان اين کره خاکى شده است.
|
|
تنشها و ستيزهاى ناشى از اين انفجار جمعيت در تمامى جنبههاى زندگى ما رخنه کرده است. کم و کيف جرمها و تشنجات حاصل از آن در مراکز شهرى فزونى يافته و جامعه با افزايش انواع جرايمى چون دزدي، سرقت مسلحانه، تجاوز جنسي، ضرب و جرح و قتل روبهرو گرديده است.
|
|
البته بايد توجه داشت که عوامل جرمزاى هر زمان با زمان ديگر تفاوت کلى دارند و جرايمى که رخ مىدهند با هم قابل مقايسه نيست، زيرا بهعلت دگرگونىها و تحولات اجتماعي، نوع عوامل نيز تغيير مىکند و عملى که ديروز شديدترين مجازات را در پى داشته است امروز ممکن است واکنشى را برنمىانگيزد.
|