شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو


گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو    نتوانم که زمانی نکنم یاد از تو
گفته بودی که: به فریاد تو روزی برسم    کی به فریاد رسی؟ ای همه فریاد از تو
دانم این قصه به خسرو برسد هم روزی    که: تو شیرینی و شهری شده فرهاد از تو
اگر امشب سر آن زلف به من دادی، نیک    ورنه فردا من و پای علم و داد از تو
گر تو، ای طرفه‌ی شیراز، چنین خواهی کرد    برسد فتنه به تبریز و به بغداد از تو
دوش گفتی: به دلت در زنم آتش روزی    چه دل؟ ای خرمن دلها شده بر باد از تو
دل ما را غم هجر تو ز بنیاد بکند    خود ندیدیم چنین کار به بنیاد از تو
اوحدی را مکن از بند خود آزاد، که او    بنده‌ای نیست که داند شدن آزاد از تو


همچنین مشاهده کنید