جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
نظریه استروس
استروس به روش ساخت اهيمت بسيار داد، و بيشتر تحت تأثير فرديناند دوسوسور (F.De saussure)، زبانشناس معروف سوئيسي، قرار گرفته و روش تحليل ساختى را از او گرفته است، وى اين اصطلاح را در انسانشناسي، بررسى نظامهاى خويشاوندى و اساطير به کار برده است. |
پيروان اين روش برآن هستند دستگاه عبارت است از: |
مجموعهاى از عناصر که بين آنها نسبتهائى در کار است؛ بهگونهاى که هرگونه تغيير در يکى از آن عناصر يا نسبتها سبب تغيير عناصر يا نسبتهاى ديگر، و در نتيجه تغيير کل مجموعه گردد. ساخت دستگاه همان چيزى است که موضوع بررسى و تحقيق جامعهشناسى و انسانشناسى اجتماعى است. در اين تحليلل برعکس تحليلهاى فونکسيوناليستى که واژههاى کار و کارکرد مورد توجه مىباشند، عنصر نسبت و ساخت از اهميت ويژهاى برخوردار است (هانري، مندراس، ژرژگوريچ، مبانى جامعهشناسي، ص ۱۹۲). |
از نظر استروس ساخت عبارت است از ترتيب خاص همبستگى اجزاء يک مجموعه براى هدفى معين، مثل ساخت همه اجزاء بدن انسان و طريقهاى که اين اجزاء با يکديگر همکارى مىکند. به اين ترتيب ساخت چيزى جزء مجموعه قواعد نيست که ارتباطها و موقعيتها را توجيه مىکند. |
از اين تعريفها چنين برمىآيد که ساخت برقرارى نوعى ارتباط و همبستگى ويژهاى است که بين عناصر و قسمتها و اجزاء يک جامه وجود دارد. |
استروس درباره استفاده از علوم مختلف براى تحقق تحليل ساختى مىگويد: که مکتب اصالت ساخت براى شناسائى جنبههاى رسمى پديدارهاى اجتماعى بايد از ديگر علوم کمک گيرد و بيشترين يارى که ديگر علوم دريافت نموده از جانب علم زبانشناسي، است. |
ساخت اجتماعى روشى است که در هر نوع مطالعه اجتماعى مىتواند بهکار برده شود، و به گمان استروس، موضوع اين مطالعه فهم روابط اجتماعى به کمک مدلهائى است که براساس اصول زير انجام مىپذيرد: |
۱. الگوها از خصلت دستگاهى برخوردار هستند. |
۲. الگو عبارت است از عناصرى که هرگونه تغيير در يکى از آنها سبب تغيير در عناصر ديگر مىگردد. |
۳. هر الگو به گروهى از دگرگونىها تعلق دارد که هر يک از آنها مطابق با الگوئى از همان خانواده است بهنحوى که مجموع اين دگرگونىها، گروهى از الگوها را تشکيل مىدهند. |
۴. با خصوصيات فوق مىتوان نحوهٔ واکنش الگو را پيشبينى کرد. |
۵. الگو را بايد چنان ساخت که کارکرد آن نمودار همه پديدههاى مشاهده شده باشد. |
براساس اين روش معلوم مىشود که ساخت از الگو وسيعتر است و مىتوان گفته که ساخت الگوى الگوها است. |
روىهم رفته انسانشناسى ساختى به بررسى طرز ترکيب قوانين موجود در فرهنگها و طبقهبندى آنها مىپردازد. در اين بررسى معلوم مىشود که ترکيب بعضى از قوانين سير مثبت حرکات فرهنگى را بهوجود مىآورد، که طبعاً با يکديگر همبستگى و توافق دارند، و برخى ديگر فاقد همبستگى بوده و فرآيند مثبتى ندارند. |
استروس مىگويد: |
عناصر سازنده فرهنگ به ورٕقهاى بازى شباهت دارند که مىتوان با آنها به بازىهاى فراوانى پرداخت، که هر يک از آنها رعايت قوانين خاصى را مىطلبد، اما در عين حال تعداد بازىها محدود است و بىنهايت نيست. و اگر انسانشناسى همه امکانات و همه ورقهها و قوانين آن را مىشناخت کار او به پايان مىرسيد. |
مجموعه آداب و رسوم يک ملت داراى شکل خاص و نظامهائى است، من معتقد هستم که اين نظامات نامحدود نيستند و جوامع انسانى مثل افراد چيزى را بهطور مطلق نمىآفرينند بلکه از بين همه امکانات که براى ترکيب عناصر دارند به انتخاب مىپردازند و مىتوان با تشکيل فهرستى از همه رسوم مشاهده شده و آنچه که در افسانهها مجسم شده و حتى آنچه از بازىهاى اطفال و بزرگسالان و خوابهاى افراد سالم يا بيمار است جدولى زمانى و مشابه جداول عناصر شيميائى درست کرد که در آن همه رسوم موجود و يا ممکن جمعآورى شده و به گروههاى بزرگ تقسيم شوند و از اين راه مىتوان آداب و رسوم گوناگونى را که جوامع مختلف پذيرفتهاند شناخت (لوى استروس). |
از نظر استروس بهترين پديده فرهنگى زبان است و زبانشناسى مىتواند روشهاى اساسى را براى بررسى ترکيب عوامل مختلفي، که سبب پيدايش نظامهاى گوناگون يک فرهنگ مىشود، معين کند؛ مثل 'علائم' که سبب ارتباط بين افراد مىشود، از اينرو بايد همه چيز را تبديل به علائمى نمود که قابل انتقال از زمينهاى به زمينه ديگر باشد. او در کتاب ساخت اوليه خويشاوندى روشى مشابه زبانشناسى را به کاربرده است و مىگويد که در ديگر نظامهاى فرهنگى مثل اقتصاد، هنر، مذهب و غيره قابل استفاده است. |
پس بهنظر استروس ارتباط از مشخصات هر سيستم است، يک گروه اجتماعى به سبب اينکه داراى ساخت است، هميشه يک ميدان ارتباط و انتقال دارد که اين ارتباط در سه حد انجام مىپذيرد: |
انتقال و مبادله زنان، اموال و خدمات، پيامها. |
بر اين اساس تحليل ساختى به بررسى و تجزيه و تحليل شبکههاى ارتباطى مىانجامد، و استروس اميداوار است با وحدت انسانشناسى اجتماعي، اقتصاد و زبانشناسى علم ارتباط بهوجود آيد، به سخن ديگر اعتقاد به روش ساختى محقق را يارى مىدهد تا ساخت اجتماعى را از جهات مختلف مورد مطالعه قرار دهد، از اينرو خصوصيات فرهنگ و پويش آن را در مقوله جريان فرهنگى قرار مىدهد. به همين سبب مطالعات فرهنگى را با يافتن نمونههاى موجود يا ممکن در جوامع آغاز مىکند، که ضرورتاً به بررسى طبيعت بهعنوان سرآغاز تمرکز و پيدايش فرهنگ مىپردازد. بنابراين بايد هم به غرائز انسان از نظر زيستشناسى توجه کند و هم زندگى اجتماعى انسان را که فرآيند آن پيدايش قوانينى است که برخورد تحميل مىنمايد، و بايد مورد بررسى قرار دهد. ساختگرايان معتقد هستند که 'طبيعت انسان وجود فرهنگ را ايجاب مىکند ولى وجود فرهنگ ثابت و لايتغير است(کازنو،پيشين، ص ۶۴). |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست