|
|
|
'مفهوم تحول اجتماعي' از طرف اوگبورن (Ogburn) در (۱۹۲۲) وارد بحث جامعهشناسى شد تا جانشين مفاهيم کهنهتر نظير 'پيشرفت و تکامل و توسعه' شود؛ زيرا بهنظر مىرسيد اين مفاهيم (مثلاً در پيشرفت) سرشار از بار ارزشى بوده يا (مثلاً در توسعه) بهطور تلويحى سرمشق خاص و برنامهاى را براى تغييرات اجتماعى در خود دارد. بدون توجه به اين نکات مفاهيم امروزى مانند 'تکامل و تحول' (به برکت احياء مجدد و عصر نوزايش انديشه تکاملگرائي) و 'نوسازي' (در ارتباط با انديشههاى جديد درباره تحقيقات مربوط به نوسازي) از محبوبيت بيشترى برخوردار هستند.
|
|
در ابتدا اين پرسش مطرح مىشود: وقتى که از تحول اجتماعى سخن بهميان مىآيد چه چيز بهطور انفرادى و بهتنهائى دچار تغيير و تحول مىشود؟ يعنى 'کل جامعه' يا فقط 'قسمتهائى از آن' ؟ 'سيستم کمّى و مادي' (فىالمثل مناسبات اقتصادي) يا 'سيستم آرمانى و کيفي' آن؟ (فىالمثل تحول ارزشها؟) يا 'ساختارهاى اجتماعي' ؟ (مثل ساختارهاى اقتصادي، ساختارهاى جمعيتشناسي، نابرابرىهاى اجتماعى و غيره) يا 'رفتارهاى اجتماعي' (مثل برداشتها، انگيزهها، ساختارهاى شخصيتى و غيره؟) هرچند اخيراً پرسشهاى تحول ارزشى مجدداً و بهشدت مورد توجه قرار گرفته است (رجوع کنيد به: کلاگس و کمىچياک، ۱۹۷۹؛ کلاگس، ۱۹۸۴ و ۱۹۸۹؛ اينگلههارت، ۱۹۷۷ و ۱۹۸۹ همچنين مبحث درآمدى بر جامعهشناسي) و در عين حال نقطه ثقل تحليل تحول اجتماعى در تغييرات ساختارى قرار دارد.
|
|
اغلب برحسب تحولات 'در درون يک سيستم اجتماعي' و 'تحولات خود سيستم اجتماعي' تفاوت گذاشته مىشود (مثلاً توسط پارسونز). در اينجا مسئله اين است که مشکل مىشود تعبير و بررسى کرد که آيا و در چه شرايطى تحول قسمتى از سيستم (تقريباً سيستم طبقهبندى اجتماعي) و يا فقط نوسازى جزئى را مىتوان بهمنزله تحول در سيستم يا تحول خود سيستم توصيف و تعريف کرد. اين امر البته قبل از همه مسئله ديدگاه بينشى و ارزيابى آثار بعدى است که با آن ارتباط دارد.
|
|
ابتدا اين امر مىتواند مفيدتر بنمايد که اشکال گوناگون تحول اجتماعى را تقريباً برحسب معيارهاى زيرين از يکديگر تميز دهند:
|
|
- برحسب 'اهميت' آنها: داراى اهميت کم هستند (فىالمثل مُدها، تغييرات ناگهانى مواج، نوسانات کنژونکتورى (۱) ) و يا داراى اهميت زياد هستند (فىالمثل دموکراتيزه شدن ساختار سياسى).
|
|
(۱) . لغت Konjunktur بهمعناى وضع اقتصادى و پيشبينى نوسانات آن است که چون در زبان فارسى معادل گويائى نيافته يا لااقل مترجم آگاه نيست، لذا با همان تلفظ خارجى آن بهکار برده شده است اميد آنکه روزى معادل گويائى در فارسى بيايد.
|
|
- برحسب 'حجم' آنها: حجم جزئى و کم (مثلاً تنها بر ساختار اقتصادى مصداق دارد) يا بر تحولات کلى و بر تمام مراحل صدق مىکند (مثل نوسازى روان و کم دردسر جامعه).
|
|
- برحسب چگونگى 'بروز و ظهور' : تحول مثلاً به شيوه تکاملى (در درازمدت و بهتدريج و آرام) و تغييرات انقلابى (ناگهانى و انفجاري)؛
|
|
- برحسب شيوه 'هدايت' : مثلاً بهصورت تحول برنامهريزى شده و برنامهريزى نشده (که بههمراه آن در برنامهريزىهاى مسئله نتايج فرعى ناخواسته مطرح مىشود).
|
|
- برحسب 'انگيزهها و علل' : مثلاً برحسب تغييرات منحصر بهفرد (مثل آثار و نتايج مذهب جديد) يا تغييرات ناشى از عوامل متعدد و چندگانه (مثل علل متعدد صنعتىشدن).
|
|
- برحسب 'نتايج' حاصل شده: مثل تحول کارکردى مثبت (eufunktion) يا منفى (dysfunktion). مثبت نظير کارکردى که سيستم را تقويت و تأييد مىکند و منفى نظير کارکردى که براى سيستم زيانآور است و در اين زمينه آنچه بلاجواب و معوّق مىماند و سپس بهعنوان معيار بروز مىکند اين است که اگر يک نقطه ثابت سيستم (مثل نقطه تعادل) در اين زمينه مطرح و انديشيده شود چه خواهد شد؟
|
|
- برحسب 'چشماندازهاى زماني' و از لحاظ بعد زمان مىتوان اشکال خاصى از پويش زمانى قضيه را از يکديگر تميز داد که کموبيش براى تحولات اجتماعى نوعى شمرده مىشوند و بهحساب مىآيند. با استناد به مور (۱۹۷۳) و ويسوده و کوچ (۱۹۷۸) مىخواهيم جريانات آرمانى بعدى را از يکديگر تميز دهيم:
|
|
در عالم واقع اين امر مصداق دارد که همه اشکال و شيوههاى جريان تحولات ذکر شده در بالا ممکن است با هم رخ دهند و البته تحت شرايط متفاوت. مبداء تحول ذکر شده در مرحله آخر يعنى جريان تسلسلى و متوالى (يا بهعبارت ديگر مبداء شرايط آن)، اين امکانات را در خود خلاصه و جمع مىکند: اين جريان فرض را بر اين قرار مىدهد که روندهاى خاصى از مبادى و اوضاع اوليه متفاوتى پيروى مىکنند که بهوسيله شرايط گوناگونى تعريف شدهاند. بهعلاوه در اين مبداء اشکال جريانهاى ديگر بهمنزله امکانات خاص، چهره مىبندند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
قبل از همه مشکلات ارزيابى از آنجا ناشى مىشود که روند مورد ملاحظه از همان ابتدا اجازه نمىدهد تا هر منحنى و هر حرکت منحنىوار قابل شناخت باشد؛ فىالمثل جريان منحنى S شکل، در زمانهاى گوناگون بهوسيله فرآيندهاى زيرين مشخص مىشود:
|
|
|
|
|
تنها بهوسيله ملاحظه (يا پيشبيني) در درازمدت، شکل جريان کامل ياد شده آشکار مىشود؛ زيرا علاوه بر اين در طى زمان شکوفائى کامل روند اغلب و بههيچوجه آشکار نيست و اينگونه منحنىها نيز بهوسيله حوادث فوقالعاده بهطور غيرنمونهاى مىتوانند جريان يابند - فىالمثل بهصورت شيبدار يا مسطح، توقف طولانى مدت بههنگام رشد و شکوفائى کامل و غيره - لذا فرض خاصى (Ad-hoc) براى مشخصات جرياندار کاملاً معين، اغلب مسئلهبرانگيز است.
|