يکى از شايعترين بيمارىهاى مزمن تراخم مىباشد. تفاوت شدت و شيوع تراخم در مناطق مختلف وابسته به تفاوتهاى بهداشت فردى و استانداردهاى زندگى مردم، وضعيت آب و هوائي، سن شايع شروع بيمارى و تعداد و نوع عفونتهاى باکتريائى چشمى همزمان با تراخم مىباشد. تراخم معمولاً دوطرفه است. بيمارى از طريق تماس مستقيم و يا از طريق حشرات (بهخصوص مگسها و پشهها) و معمولاً از ساير اعضاء خانواده منتقل مىشود. شکلهاى حاد بيمارى مسرىتر از اشکال سيکاتريسيل هستند. انتشار بيمارى معمولاً توأم با اپيدمىهاى کنژونکتيويت باکتريال بوده، در فصول خشک کشورهاى حاره و نيمه حاره رخ مىدهد.
علائم و نشانهها
تراخم در ابتدا يک کنژونکتيويت فوليکولر مزمن دوران کودکى است که بهطرف اسکار ملتحمه پيشرفت مىکند. در موارد شديد بيماري، در ابتداى بزرگسالي، مژهها بهعلت اسکار ملتحمه بهطرف داخل برمىگردند و خراشيدگى مدام ناشى از اين مژهها به همراه نقص در صفحهٔ اشکي، منجر به اسکار قرنيه بعد از ۵۰ سالگى مىشود. دورهٔ کمون تراخم ۱۴-۵ روز و بهطور متوسط ۷ روز مىباشد. در شيرخواران و کودکان شروع بيمارى معمولاً بىسروصدا مىباشد و بيمارى ممکن است با حداقل عوارض بهبود يابد. در بزرگسالان شروع بيمارى اغلب تحت حاد يا حاد است و گاهى عوارض در ابتدا ظاهر مىشود. در ابتدا تراخم شبيه ساير کنژونکتيويتهاى باکتريال است. علائم و نشانههاى آن عبارتند از: اشکريزش، فتوفوبي، درد، اگزودا، ادم پلک، کموزيس، پرخونى ملتحمه، هيپرتروفى پاپيلر، وجود فوليکول در ملتحمه پلکى و ليمبوس، کراتيت فوقاني، تشکيل پانوس و يک عقدهٔ کوچک و حساس در جلوى گوش. در تراخم تثبيت شده ممکن است کراتيت اپىتليال فوقاني، پانوس، فوليکولهائى در ليمبوس فوقانى و فرورفتگىهاى هربرت (Herbert,s Pits) وجود داشته باشد. پانوس غشاء فيبرو و اسکولرى مىباشد. که از ليمبوس منشاء گرفته و با حلقههاى عروقى بهطرف قرنيه گسترش مىيابد. فرورفتگىهاى هربرت بقاياء سيکاتريسيل پاتوگنومونيک فوليکول بوده که بهصورت فرورفتگىهاى کوچکى در محل اتصال ليمبوس و قرنيه ديده مىشوند و توسط اپىتليوم پوشيده شدهاند. تمامى نشانههاى تراخم در قسم فوقانى ملتحمه و قرنيه شديدتر از قسمت تحتانى مىباشد.
براى اثبات وجود تراخم آندميک در يک جامعه بايد تعداد زيادى از کودکان حداقل دو نشانه از نشانههاى زير را داشته باشند:
۱. حداقل ۵ فوليکول بر روى ملتحمهٔ پلک فوقانى
۲. اسکار تيپيک ملتحمه در پلک فوقانى
۳. فوليکولهاى ليمبوس يا سکل آنها (فرورفتگىهاى هربرت)
۴. گسترش عروق خونى بر روى قرنيه که در ليمبوس فوقانى آشکارتر است.
با اينکه تعدادى از افراد، داراى اين معيارها هستند، اما توزيع وسيع اين نشانهها در جامعه است که موجب شناسائى تراخم مىگردد. بهمنظور کنترل بيماري، سازمان جهانى بهداشت روش سادهاى جهت توصيف بيمارى ابداع کرده که شامل نشانههاى زير است:
TF: پنج فوليکول يا بيشتر بر روى ملتحمه پلک فوقانى
Tl: انفيلتراسيون وسيع و هيپرتروفى پايدار ملتحمهٔ پلک فوقانى که حداقل ۵۰% عروق عمقى طبيعى را محو مىنمايد
TS: اسکار ملتحمه ناشى از تراخم
TT: تريکيازيس يا انتروپيون
CO: کدورت قرنيه (Corneal opacity)
حضور TF و TL بيانگر تراخم فعال مسرى و نياز به درمان مىباشد. TS نشاندهندهٔ آسيب ناشى از بيمارى است. TT بالقوه کور کننده بوده، انديکاسيونى براى جراحى اصلاحى پلک مىباشد. CO ضايعه کورکننده نهائى تراخم است.
يافتههاى آزمايشگاهى
با رنگآميزى گيمساى تراشيدههاى ملتحمه، مىتوان انکلوزيونهاى تراشيدههاى ملتحمه، مىتوان انکلوزيونهاى کلاميديائى را بهصورت تودههاى سيتوپلاسمى ارغوانى تيره يا آبى رنگ مشاهده نمود؛ البته اين انکوزيونها هميشه وجود ندارند. امروزه رنگآميزى آنتىبادى فلوئورسنت و تستهاى ايمونواسى آنزيمى بهصورت تجارى در دسترس مىباشند و جايگزين رنگآميزى گيمساى اسمير و جداسازى کلاميديا در کشت سلولى شدهاند. تراخم توسط سروتيپهاى A و B و Ba و C کلاميديا تراکوماتيس بهوجود مىآيد.
تشخيص افتراقى
عوامل اپيدميولوژيک و بالينى که در افتراق تراخم از ساير کنژونکتيويتهاى فوليکولر نقش دارند عبارتند از:
۱. نبودن سابقهٔ تماس با تراخم آندميک، برعليه تشخيص تراخم است.
۲. کنژونکتيويت فوليکولر ويروسى معمولاً شروع حادى دارد و به وضوح در عرض ۳-۲ هفته بر طرف مىشود.
۳. کنژونکتيويت فوليکولر مزمن، بهعلت مواد اگزوژن، مانند ندولهاى مولوسکوم در پلکها و داروهاى موضعي، با رفع مادهٔ محرک بهبود مىيابد.
۴. کودکان اغلب داراى تعدادى فوليکول مىباشند (نظير هيپرتروفى لوزهها). اين حالت فوليکولوز گفته مىشود.
۵. در بيمارانى که داراى اسکار ملتحمه و پانوس هستند، بايد در مورد سابقهٔ عدم تحمل لنزهاى تماسى سؤال نمود.
عوارض و سکلها
از عوارض شايع تراخم اسکار ملتحمه است که باعث تخريب مجارى غدد اشکى فرعى (کاهش بخش آبکى اشک) و کاهش تعداد سلولهاى جامى (کاهش موکوس اشک) مىگردد. همچنين اسکار مىتواند موجب تغيير شکل پلک فوقانى همراه با انحراف تکتک مژهها (تريکيازيس) يا تمامى لبه پلک (انتروپيون) بهطرف داخل گردد، بهطورى که مژهها موجب خراشيدگى مداوم قرنيه و بهدنبال آن زخم قرنيه، عفونت باکتريائى قرنيه و اسکار قرنيه مىشوند. ساير عوارض عبارتند از: پتوز، انسداد مجراء نازولاکيمال و داکريوسيستيت.
درمان
تجويز تتراسيکلين خوراکى ۱-۵/۱ g/d در چهاردوز منقسم به مدت ۴-۳ هفته، داکسى سيکلين خوراکى ۲۰۰mg/d در دو دوز منقسم بهمدت ۲ هفته يا اريترومايسين خوراکى 1g/d در چهاردوز منقسم به مدت ۴-۳ هفته، معمولاً به بهبودى بالينى قابل توجهى منجر مىشود. براى درمان واقعى و عملى گاهى چندين دورهٔ درمان ضرورى است. تتراسيکلين سيستميک را نبايد براى کودکان زير ۷ سال يا زنان حامله تجويز نمود. پمادها يا قطرههاى موضعى شامل فرآوردههاى سولفوناميدها، تتراسيکلينها، اريترومايسين و ريفامپين، چهار بار در روز به مدت ۶ هفته به همان اندازهٔ داروهاى سيستميک مؤثر هستند. حداکثر تأثير درمان معمولاً تا ۱۲ - ۱۰ هفته پس از شروع درمان به دست نمىآيد و پايدار ماندن فوليکولها به مدت چند هفته پس از يک دوره درمان فوليکولها به مدت چند هفته پس از يک دوره درمان نبايد بهعنوان شکست درمان تلقى گردد. اصلاح جراحى برگشت مژهها به طرف داخل جهت پيشگيرى از عوارض ديررس تراخم امرى ضرورى است.
سير و پيشآگهى
بهطور مشخص تراخم يک بيمارى مزمن با دورهٔ طولانى است. در شرايط بهداشتى مناسب (بهخصوص شستن صورت کودکان کم سن و سال)، بيمارى برطرف يا خفيفتر شده، از سکلهاى شديد آن جلوگيرى مىشود.