|
|
هرقدر معنای مادهها را بیشتر بسط بدهیم، بهتر میتوانیم آنها را یادآوری یا بازشناسی کنیم. علت این امر آن است که هرقدر پیوندهای بیشتری بین مادهها ایجاد کنیم، بر تعداد راههای بازیابی افزوده میشود. این یافتهها تلویحات عملی روشنی دارند: اگر میخواهید چیزی را بهخاطر بسپارید، معنای آن را بسط دهید. برای روشن شدن مطلب، فرض کنید در روزنامهای مقالهای دربارهٔ شیوع بیماری بهخصوصی در یک ناحیه میخوانید و در آن گفته میشود که مقامات بهداشتی سعی دارند این بیماری را مهار کنند. برای بسط معنائی این مطلب میتوانید در ذهن خود سؤالهائی دربارهٔ علل و پیامدهای این بیماری واگیر طرح کنید: ناقل این بیماری، انسان بوده یا حیوان یا آب آشامیدنی شهر؟ آیا مسئولان برای مهار کردن این بیماری تا آنجا پیش خواهند رفت که از ورود افراد به آن ناحیه جلوگیری کنند؟ شیوع بیماری تا چه مدت ادامه خواهد داشت؟ مخصوصاً سؤالهای مربوط به علل و پیامدهای رویداد از لحاظ بسط معنائی مؤثرتر است، چون هریک از اینگونه سؤالها پیوندی معنیدار یا گذرگاهی برای بازیابی رویداد برقرار میسازد.
|
|
|
از آنجا که بافت نشانهٔ بازیافتی نیرومندی است، میتوان با بازیابی بافتی که یادگیری در آن صورت گرفته، حافظه را بهبود بخشید. اگر جلسات درس روانشناسی همواره در اتاق معینی تشکیل شود، شما در آن اتاق بهتر از هرجای دیگر میتوانید مطالب آن درس را بهیاد بیآورید، زیرا بافت آن اتاق نشانهٔ بازیابی برای مطالب این درس محسوب میشود. اما اغلب اوقات وقتی میخواهیم چیزی را بهیاد بیآوریم، به بافتی که یادگیری در آن صورت گرفته دسترسی نداریم. مثلاً اگر در بهیادآوردن نام یکی از همدرسان دورهٔ دبیرستان خود مشکل دارید، صرفاً برای بهخاطر آوردن نام او روانهٔ دبیرستان محل تحصیل خود نمیشوید. با اینحال، در چنین موقعیتهائی میتوانید بافت را در ذهن خود بازسازی کنید. برای بازیابی نامی که مدتها است فراموش شده میتوانید به کلاسها، باشگاهها، و فعالیتهائی که در طول دورهٔ دبیرستان داشتهاید بیاندیشید تا احتمالاً یکی از اینها نام موردنظر را بهیادتان بیآورد. در آزمایشی واقعی، آزمودنیها وقتی از این فنون استفاده کردند، توانستند نام همدرسان دورهٔ دبیرستان خود را بهخاطر آورند، گرچه در ابتدا مطمئن بودند این اسامی را فراموش کردهاند (ویلیامز - Williams و هالن - Hollan در ۱۹۸۱).
|
|
|
میدانیم که سازماندهی در حین رمزگردانی، بازیابی بعدی را بهبود میبخشد. این اصل کاربردهای عملی فراوانی دارد: در صورت سازماندهی اطلاعات، میتوانیم حجم عظیمی از اطلاعات را یاداندوزی و بازیابی کنیم.
|
|
برخی از تدابیر سازماندهی که میتوان از آنها در یادگیری تعداد زیادی از مادههای بیارتباط به یکدیگر استفاده کرد، در چند آزمایش بررسی شده است. در یکی از این آزمایشها، آزمودنیها فهرستهائی از واژههای بیارتباط با یکدیگر را از طریق سازماندهی هریک بهصورت یک داستان حفظ کردند (شکل سازماندهی واژهها در قالب داستان). بعداً که آزمودنیها را با ۱۲ فهرست مشابه (جمعاً ۱۲۰ واژه) امتحان کردند، معلوم شد بیش از ۹۰ درصد واژهها را بهیاد دارند. آزمودنیها گروه گواه، که این راهبرد سازماندهی را بهکار نبرده بودند، فقط اندکی بیش از ۱۰ درصد واژهها را بهیاد آوردند. عملکرد آزمودنیهای گروه آزمایش ظاهراً کاری خارقالعاده مینماید، اما باید گفت هرکسی که از راهبردهای سازماندهی استفاده کند از عهدهٔ این کار برمیآید.
|
|
A LUMBERJACK DARTed out of a forest, SKATEd around a HEDGE past a COLONY of DUCKs. He tripped on some FURNITURE, tearinģ his STOCKING while hasteninģ toward the PILLOW where his MISTRESS lay.
|
|
A VEGETABLE can be a useful INSTRUMENT for a BASIN. But a MERCHANT of the QUEEN would SCALE that fence and feed the carrot to a GOAT.
|
|
One niģht at DINNER I had the NERVE to brinģ my TEACHER. There and been a FLOOD that day, and the rain BARREL was sure to RATTLE. There was, however, a VESSEL in the HARBOR carryinģ this ARTIST to my CASTLE.
|
|
|
|
سازماندهی واژهها در قالب داستان. سه نمونه از ارائهٔ ۱۰ واژهٔ بیارتباط بههم بهصورت یک داستان. واژههائی که با حروف بزرگ انگلیسی نوشته شدهاند، واژههای فهرست یادسپاری هستند (باور و کلارک، ۱۹۶۹).
|
|
|
|
|
در این مرحله از بحث شاید بگوئید: 'درست است که روانشناسان توانستهاند فنونی ابتکاری برای سازماندهی مادههای نامربوط بهیکدیگر پیدا کنند، اما چیزهائی که معمولاً باید حفظ کنیم فهرست مادههای بیارتباط به یکدیگر نیست، بلکه مطالبی است مانند داستانهائی که شنیدهایم، سخنرانیهائی که گوش کردهایم، یا خواندنیهائی است. با توجه به اینکه این مطالب از پیش سازماندهی شدهاند، آیا باز هم فنون یادشده میتوانند سودمند باشند؟' پاسخ این سؤال هم منفی است و هم مثبت. منفی از ایننظر که مبحث حاضر مسلماً چیزی بیش از جملههای بیارتباط بهیکدیگر است، اما نکتهٔ مهم اینجا است که در مورد مطالب طولانی، از جمله مطالب فصل حاضر، همیشه باز هم مشکل سازماندهی وجود دارد. مثلاً پس از مطالعهٔ این مباحث، شاید بتوانید بهیاد بیآورید که بسط معنائی بهیادگیری کمک میکند، اما این مطلب ممکن است نتواند چیزی را دربارهٔ مثلاً رمزگردانی شنیداری در حافظهٔ کوتاهمدت بهیادتان بیآورد.
|
|
ابتدا ممکن است بهنظر نرسد که این دو موضوع ارتباط نزدیکی با هم دارند، اما مسلماً رابطهای بین آنها وجود دارد: هر دو با پدیدههای رمزگردانی سروکار دارند. بهترین راه برای درک این رابطه این است که بهعنوانهای اصلی و فرعی توجه کنید، زیرا این عنوانها نشان میدهد که مطالب چگونه سازمانیافته است. مؤثرترین شیوهٔ مطالعه، توجه به این سازمانبندی است. مثلاً برای درک بخشی از سازمان میتوانید یک طرح سلسله مراتبی شاخهای از نوع طرحی که در شکل سلسله مراتب شاخهای آمده، بسازید. بعداً هروقت خواستید اطلاعاتی را از این مباحث بازیابی کنید، میتوانید این سلسله مراتب موضوعی را برای پیگردی در حافظه بهکار ببرید. البته بهتر است طرح سلسله مراتبی مبحث را خودتان شخصاً بسازید. بهنظر میرسد سازماندهی وقتی بیشترین فایده را دارد که بهدست خود یادسپاران انجام شده باشد.
|