یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود


دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود    جان ز لبت چو می‌کشد خیره و لب گزان بود
تن برود به پیش دل کاین همه را چه می‌کنی    گوید دل که از مهی کز نظرت نهان بود
جز رخ دل نظر مکن جز سوی دل گذر مکن    زانک به نور دل همه شعله آن جهان بود
شیخ شیوخ عالمست آن که تو راست نومرید    آن که گرفت دست تو خاصبک زمان بود
دل به میان چو پیر دین حلقه تن به گرد او    شاد تنی که پیر دل شسته در آن میان بود
راز دل تو شمس دین در تبریز بشنود    دور ز گوش و جان او کز سخنت گران بود


همچنین مشاهده کنید