زبانهاى ايرانى دوره ميانه شامل دو گروه غربى و شرقى است. گروه غربى دو زبان پارتى و فارسى ميانه را شامل مىشود و گروه شرقى شامل زبانهاى سعدي، خوارزمي، بلخى و سکائى (ختني) است.
|
|
|
|
در ميان تمام زبانهاى ايرانى ميانه، فارسى ميانه تنها زبانى است که بيشترين مقدار سند از آن باقى مانده است. از اين زبان تعدادى سکههاى نوشتهدار که (از قرن دوم قم) بهدست پادشاهان پارس ضرب شدهاند، تعداد زيادى سکه از دورهٔ ساسانى (قرنهاى سوم تا هفتم م)، کتيبههائى برروى ظروف، مهرها، سنگهاى قيمتى و غيره بهدست ما رسيده است. از قرنهاى سوم و چهارم و پنجم م کتيبههائى که پادشاهان ساسانى و رجال سياسى و مذهبى اين دوره در ايران بر سنگ کندهاند باقى مانده است.
|
|
همچنين بايد از اسناد مانوى ياد کرد که در آغاز قرن بيستم در واحهٔ تُرفان (در ترکستان شرقي) پيدا شدند و داراى اهميت استثنائى هستند. اين اسناد مانوى (متعلق به قرنهاى هفتم تا نهم م) که به فارسى ميانه (و نيز به پارتى سغدي) است و در ترکستان شرقى کشف شدند نتيجهٔ فعاليت افراد فرقهٔ مذهبى مانوى بود که در ايران دورهٔ ساسانى از طرف حکومت و پيشوايان مذهبى مورد تعقيب و آزار قرار گرفته و مجبور شده بودند (از قرن سوم م) به مناطق مطمئنترى مهاجرت کنند.
|
|
در دوران تسلط ساسانيان، زبان فارسى ميانه، که در آن وقت زبان رسمى دولتى و زبان روحانيون زردشتى بود و نوشتههاى بسيار مهمى در آن دوران به آن نوشته مىشد، از مرزهاى استان فارس فراتر رفت و بهسوى شمال و شمال شرقى گسترش يافت و بهتدريج جانشين زبانها و گويشهاى ديگر ايرانى شد. بعضى از اين زبانها کاملاً از بين رفتند و بعضى ديگر بهصورت گويشهاى محلىاى که در منطقهٔ محدودى بهکار مىرفتند درآمدند. در پايان اين جريان، که چندين قرن بهطول انجاميد، زبان فارسى ميانه در هنگام حملهٔ اعراب (قرن هفتم و هشتم ميلادي) در بخش وسيعى از قلمرو ايران کنوني، افغانستان و آسياى مرکزى که شامل سرزمينهاى وسيع خراسان مىشد بهکار مىرفت.
|
|
همچنانکه کلمهٔ فارسى ميانه نشان مىدهد اين زبان مرحلهٔ ميانهٔ تاريخ زبان فارسى يعنى دنبالهٔ فارسى باستان و مرحلهٔ متقدم فارسى درى را تشکيل مىدهد.
|
|
بهطور کلى مىتوان فارسى ميانه را دنبالهٔ مستقيم فارسى باستان دانست.
|
|
|
زبان پارتى که در ابتدا در پهلهٔ قديم (استانى تاريخى در جنوب شرقى درياى خزر) رواج داشت در دورهٔ اشکانى (قرن سوم قم قرن سوم ميلادي) زبان شاهنشاهى اشکانى شد که در دورهٔ اشکانى (قرن سوم قم قرن سوم ميلادي) زبان شاهنشاهى اشکانى شد که از قرن دوم ميلادى شامل ايران و بعضى مناطق آسياى مرکزى بود. اما در هنگام فتح ايران بهدست اعراب زبان فارسى ميانه (لااقل در مراکز شهري) تقريباً بهطور کامل جاى زبان پارتى را گرفته بود.
|
|
زبان متون پارتى از نظر نوع گويش به گروه گويشهاى شمال غربى يعنى گويشهائى تعلق دارد که دنبالهٔ گويشهاى شمال غربى (غير پارسي) ايران قديم هستند.
|
|
|
زبان سغدى در دورهٔ باستان در درهٔ رودخانهٔ زرافشان و مناطق مجاور آن رايج بود. بهدنبال نقش مهمى که سغدىها در روابط تجارتى ميان آسياى مرکزى و چين بهدست آوردند، زبان سغدى در نخستين سدههاى ميلادى در طول جادهٔ ابريشم نقش زبان ميانجى را پيدا کرد. در ميان گروههاى سغدى زبان که در سرزمين ترکستان شرقى مستقر شدند چندين مذهب رواج يافت: آئين بودائي، آئين مانوى و آئين مسيحي. متون متعدد مذهبى از زبانهاى چيني، سنسکريت، سريانى و فارسى ميانه به سغدى ترجمه شدند.اين متون (متعلق به قرنهاى هشتم تا دهم ميلادي) که در آغاز قرن بيستم در ترکستان شرقى يافته شدند نخستين اسناد سغديد است که بهدست دانشمندان رسيد.
|
|
آخرين اسناد مکتوب سغدى و آخرين شواهد معاصر آنها مربوط به آخرين سالهاى هزارهٔ اول و اولين سالهاى هزارهٔ دوم ميلادى است. مقارن همين ايام بخشى از قلمرو زبان سغدى جاى خود را بهتدريج به فارسى (تاجيکي) و بخشى ديگر جاى خود را به لهجههاى ترکى مىدهد.
|
|
|
خوارزمى که خويشاوند سغدى است يک زبان ديگر ايرانى شرقى آسياى مرکزى است که سابقاً در واحههاى بخش سفلاى آمودريا رايج بود.
|
|
خط خوارزم باستان نيز مانند خطوط ايران و آسياى مرکزى مشتق از آرامى و داراى هزوارش بوده است. خطوط روى سکههاى شاهان خوارزم باستانى و گنجينهٔ اسناد خوارزمى که باستانشناسان شوروى در حفريات توپراق قلعه يافتهاند و مربوط به حدود قرن سوم ميلادى است گواه وجود چنين خطى است.
|
|
وجود عبارتهاى خوارزمى در متون قرنهاى ششم و هفتم ق / دوازدهم و سيزدهم م (در نسخههاى خطى قرن هشتم / چهاردهم) نشان مىدهد که بخشى از ساکنان خوارزم در اين دوره با آنکه احتمالاً دوزبانه بودهاند هنوز اين زبان را مىدانستهاند. اندکى بعد اين زبان بهشکل نهائى از ميان رفت و لهجههاى ترکى جاى آن را گرفت.
|
|
|
زبان سکائى و گويشهاى سکائى در معنى عام اين اصطلاحات به گويشهاى قبايل متعدد سکاها که در طول دو هزار سال (هزارهٔ اول قم و هزارهٔ اول م) در منطقهٔ ميان سواحل درياى سياه تا مرزهاى چين زندگى مىکردند اطلاق مىشود.
|
|
|
تا چندى پيش، از زبان بلخ باستان، منطقهٔ واقع در کنار بخش عليا و ميانهٔ آمودريا (جيحون)، ميان سلسله جبال حصار در شمال و هندوکش در جنوب تقريباً هيچ اطلاعى در دست نبود. جاينامهاى اين منطقه، که در اوستا و کتيبههاى فارسى باستان و نوشتههاى يونانى باقى ماندهاند و مجموعهٔ مطالب تاريخي، چنين نشان مىدادند که ساکنان بلخ باستان به يک زبان ايرانى صحبت مىکردهاند، با اين همه فقدان اسناد کتبى اجازهٔ تأئيد اين حدس را از طريق اسناد زبانشناختى نمىداد.
|