|
|
آستارا واژهاى تالشى است که تالشىها آن را «هسته» و يا «آهستهرو» تلفظ مىکنند. از زمان صفويه تا قاجاريه ، نام آستارا تنها به منطقهاى ميان انزلى و رود ارس که بخشى از آن در حال حاضر جزو جمهورى آذربايجان است ، اطلاق مىشده است.
در محل کنونى آستارا دهى به نام «دهنه کنار» وجود داشته که از زمان قاجاريه به بعد ، به سبب صدور کالا و رفت و آمد تجّار توسعه يافت و سبب گرديد تا تمدن جديد اروپا ، زودتر به اين شهرستان راه پيدا کند؛ به طورى که همزمان با تأسيس دارالفنون در تهران ، در آستارا نيز مدرسهاى به نام «مدرسهٔ صادقيه» افتتاح گرديد و در سال ۱۳۰۰ نيز يک مدرسهٔ دخترانه و همچنين يک کتابخانه و قرائتخانه در آن داير شد. در دورهٔ معاصر پس از گسترش روابط ميان دولتهاى ايران و اتحاد جماهير شوروى (سابق) و سپس با جمهورىهاى تازه استقلال يافته آذربايجان ، گرجستان و ... آستارا اهميت بيشترى يافت.
|
|
|
آستانهٔ اشرفيه يکى از شهرهاى مهم مذهبى و زيارتى گيلان است. وجود مقبرهٔ حضرت «سيد جلالالدين» در اين شهر ، اهميت آن را دو چندان کرده است. اين شهر در گذشته «کوچان» ناميده مىشد. جلالالدين اشرف (ع) فرزند امام موسى کاظم (ع) در قرن چهارم هجرى قمرى به اين شهر نقل مکان کرده ، ولى در هيچ منبعى از آن ذکرى به ميان نيامده است. در حال حاضر ، آستانهٔ اشرفيه يکى از شهرستانهاى پراهميت مذهبى ، زيارتى و کشاورزى گيلان است.
|
|
|
قديمىترين زمانى که در متنهاى تاريخى از انزلى ياد شده ، سال ۸۶۳ هـ.ق است که در آن زمان يک دهکدهٔ کوچک بوده است. از اوايل دورهٔ صفويه ، اين ناحيه مورد توجه انگليسىها ، روسها و دولت مرکزى ايران که پايتخت آن قزوين بود ، قرار گرفت. انگليسىها در تجارت ابريشم گيلان با داير کردن شرکت تجارتى در مسکو ، راه رشت - انزلى - بادکوبه به اروپا را رونق بخشيدند و انزلى به عنوان «دروازهٔ اروپا» معروف شد. از اين زمان به بعد ، انزلى به تدريج به صورت توقف گاهى براى کشتىهاى تجارى و سرپلى ميان رشت و اروپا قرار گرفت و روزبهروز بر رونق آن افزوده شد. با روى کار آمدن پهلوى اول و توجه وى به بندر انزلى ، اين بندر بازسازى و اسکلههاى جديدى در انزلى و غازيان ساخته شد و به ادارهٔ بندر و کشتى رانى مجهز گشت. در حال حاضر ، بندرانزلى يکى از زيباترين شهرهاى گيلان و مجهزترين بندر کرانههاى درياى مازندران است که سالانه هزاران تن کالا توسط کشتى ، از آن خارج و يا به آن وارد مىشود.
|
|
|
«تالش» و «تاليش» را به عربى طبلستان مىگويند. هشتپر مرکز اين شهرستان وسيع است که در گذشته شفارود و پس از آن ، گرگان رود نام داشت. تا زمان افشاريه ، بخش جنوبى شهرستان تالش تابع حکومت کسگر بود و بخشهاى ميانى آن تا آستارا تحت فرمان حکومت «ناو» و «طول» قرار داشت (اسپهبد) و بالاخره بخش شمالى آن را «گشتاسفي» يا «گشتاسبي» مى خواندند و مرکز حکومتى آن «لنکران» بود. پس از انعقاد عهدنامههاى گلستان و ترکمانچاى ، تالش گشتاسبى از پيکر ايران جدا شد و سپس تالش اسپهبد و تالش کسگر که عمدتاً تحت سلطهٔ خوانين «نمين» اردبيل بود ، دو قسمت شد. قسمت شمالى آن در محدودهٔ شهرستان آستارا ، تا سال ۱۳۴۲ ، تابع اردبيل باقى ماند و قسمت جنوبى آن به پنج بلوک يا خاننشين به نامهاى کرگانرود (کرگارو) ، اسالم ، تالش دولاب (رضوان شهر) ، شاندرمن و ماسال تقسيم و خمسهٔ طوالش ناميده شد. تالش در يک منطقهٔ زيباى جنگلى قرار دارد و مرکز آن شهر هشتپر است.
|
|
|
به نوشتهٔ برخى از محققان ، شهر رشت در پيش از اسلام و دستکم در دورهٔ ساسانيان وجود داشته است. در زمانى که حکومت ساسانى رو به فروپاشى مىرفت ، حکمرانى مستقل اين ديار را گيلانشاه مىناميدند. پس از غلبهٔ اعراب بر ايران ، اولين بار که نامى از رشت به ميان آمد ، سال ۶۱ هجرى قمرى بود. اما از اين تاريخ ، تا زمان صفويه در کتابهاى تاريخى نامى از رشت ديده نمىشود. بعدها در شرح وقايع دورهٔ شاه اسماعيل صفوى از اين شهر ياد شده است.
در زمان صفويه و به ويژه در دورهٔ شاه اسماعيل صفوى ، سرزمين گيلان به دو بخش : «بيهپس» به مرکزيت رشت ، و «بيهپيش» به مرکزيت لاهيجان تقسيم مىشد. حکومت بيه پيش از ۹۴۳ هجرى قمرى به خان احمد گيلانى رسيد و شاه طهماسب اول صفوى ، حکومت بيهپس را نيز به او سپرد. سرانجام شاه عباس اول صفوى گيلان را تسخير کرد. بعدها در سال ۱۰۴۵ هجرى قمرى ، شهر رشت به دست استپان رازين - دريانورد و شورشى مشهور روسى - غارت شد. در سال ۱۷۲۲ ميلادى نيز سپاهيان پترکبير ، رشت را تسخير کردند. اشغالگران روس تا سال ۱۷۳۴ رشت و گيلان را در تصرف خود داشتند. سپس روسهاى بلشويک در جريان تعقيب سفيدها (هواداران تزار) رشت را به تصرف خود در آوردند. اين شهر در قديم ، تنها راه ارتباطى و بازرگانى ايران از طريق بندر انزلى به اروپا بود. رشت در طول تاريخ خود ، وقايع اسفانگيز فراوانى را از سر گذرانده است. در زمستان ۱۲۴۶ هجرى قمرى ، طاعون شديد در گيلان شايع شد و در حدود شش هزار نفر را از پاى در آورد. ۵۶ سال بعد ، شهر به آتش کشيده شد و خسارتهاى فراوان ديد. در سال ۱۳۱۶ هـ.ق (۱۸۹۹ م) در رشت شورش نسبتاً دامنهدارى عليه قانون خراج راهدارى کارگزاران روس که از ساکنان دهستانها دريافت مىکردند ، به وقوع پيوست؛ در نتيجه ، ايستگاه راهدارى واقع در نزديک رشت توسط شورشيان ويران گرديد ، اما با شدت عمل و خشونت سپهدار اعظم - حاکم وقت - پايان يافت. رشت در انقلاب مشروطيت نقش مؤثرى داشت. به هنگام جنگ جهانى اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) شهر رشت در معرض تاخت و تاز سپاهيان روس و بعد نيروهاى انگليسى و شورشيان محلى قرار گرفت و خرابى بسيارى در آن به بار آمد. در سال ۱۹۲۰ ميلادى ، رشت بار ديگر صحنهٔ درگيرىهاى مسلحانه شد: ارتش سرخ در سال ۱۳۳۱ هـ.ق (۱۹۲۰ م) باکو را تصرف کرد و وارد بندر انزلى شد. اين کار سبب تشويق انقلابيون گيلان گرديد. سرانجام در همين سال حکومتى ضد انگليسى به رياست ميرزا کوچک خان جنگلى در رشت اعلام شد. انگليسها رشت را تخليه کردند و با آتش زدن انبارهاى خود و انهدام پل سفيدرود ، رهسپار بغداد شدند. قوايى از تهران عازم سرکوبى انقلابيون شد. به موجب قرارداد ۱۳۳۹ هـ.ق (۱۹۲۱ م) که بين دولتهاى ايران و اتحاد جماهير شوروى منعقد شد ، گيلان و رشت از نيروهاى روسى تخليه شد. امروزه شهرستان رشت به عنوان مرکز راههاى بازرگانى گيلان و بازار تجارت و واردات و صادرات مطرح است و به عنوان مرکز استان امکانات جهانگردى فراوانى دارد.
|
|
|
با آن که پيشينهٔ تمدن رودبار و نواحى پيرامون آن ، به دو هزار سال پيش از ميلاد مسيح مىرسد ، در متنهاى تاريخى کمتر به نام اين شهر اشاره شده است. پس از اسلام ، طايفههايى از شام و حلب به رودبار مهاجرت کردند و در آن ساکن شدند. بعدها ، در زمان نادرشاه افشار ، گروهى از کردهاى قوچان و نواحى شمال خراسان نيز ناگزير از سکونت در اين شهر شدند. رودبار منطقهاى کوهستانى است و مرتفعترين شهرستان استان گيلان به شمار مىآيد.
رودبار را مىتوان دروازهٔ ورودى گيلان از طريق مرکز کشور دانست. کوههاى بسيار زيباى اين ناحيه ، به صورت رشتههاى موازى با درههاى جالب توجه ، فضاى طبيعى دلنشينى را پديد آوردهاند. زمين لرزهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ اين شهر را ويران کرد. امروزه ، عليرغم بازسازىهاى فراوان ، هنوز رونق پيشين را باز نيافته است.
|
|
|
شهرستان رودسر در زمانهاى قديم به بخشى از «رانکوه» در شرقىترين ناحيهٔ گيلان تعلق داشت. اين منطقه از شمال به درياى مازندران ، از جنوب به رودبار (عمارلو) و از غرب به ديلمان و لاهيجان محدود مىشد. قديمىترين نام رودسر که از متنهاى معتبر تاريخى به دست مىآيد ، «کوتُم» است که شهر کوچکى در رانکوه بوده است.
پس از آن ، شهرستان رودسر «هوسم» نام گرفت و آن چنان که در متن تاريخى آمده است ، در سال ۳۷۵ هـ.ق بازارى نيکو و مسجد جامع بزرگى داشته است. بعدها اين شهر به دلايل نامعلومى رو به خرابى نهاد و در اواخر قرن نهم هـ.ق به «رودسر» (شهرى که ميان دو رود واقع است) تغيير نام داد. رودسر امروزى يکى از شهرهاى بسيار زيباى استان گيلان است.
|