|
|
اين شهر در قسمت مرکزى بلوچستان در فاصله ۳۶۵ کيلومترى زاهدان واقع شده است. ايرانشهر يکى از شهرهاى قديمى ايران است که قبلاً فهره يا فهرج ناميده مىشد. در «اوستا» از اين شهر به نام «پهله» يا «پهره» نام برده شده است. معرب اين دو کلمه فهره به معناى شهر بزرگ است که نشان مىدهد اين مکان در قديم مرکزيت داشته و يکى از بزرگترين شهرهاى بلوچستان و ايران بوده است. به همين جهت آن را همواره با پسوند شهر ذکر کردهاند.
ايرانشهر در زمان حمله اسکندر ، منطقهاى آباد و سرسبز بود و مورخين ايرانى نوشتهاند که اگر آب و علف و خرماى پهرگ به داد قشون اسکندر نرسيده بود ، حتى کسى زنده باقى نمىماند. در زمان ناصرالدينشاه قاجار ، والى بلوچستان به دليل آب و هواى خوب اين منطقه قلعههايى در آن ايجاد کرد. ايرانشهر با توجه به قدمت تاريخى و گسترش تدريجى به نمونهاى از شهر معاصر تبديل شده است.
|
|
|
سرزمينى که اکنون بلوچستان نام دارد ، به اسم «مکا» «مَکَه» مشهور بود که يونانىها ان را «گدروزيا» ناميدند. در زمان قديم در سرزمين بلوچستان باتلاق بسيار وجود داشت و «اراينا» يا «ايرينا» در زبان سانسکريت به معنى باتلاق است و برخى معتقدند از ترکيب اين کلمه با کلمهٔ «مکا» کلمهاى پديد آمد که به مروز زمان به «مکران» (سرزمين باتلاقها) تبديل شد. کلمهٔ بلوچستان نيز از زمانى به اين سرزمين اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند. در فرهنگ معين دربارهٔ قوم بلوچ آمده است: «قومى ايرانى ، صحرانشين و دلير ساکن بلوچستان ، طوايف خارجى کمتر در آن ناحيه نفوذ کرده و ايشان در برابر بيگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجهٔ خاصى دارند که به بلوچى معروف است.»
در تپههاى بلوچستان آثارى به دست آمده است که تاريخ اين سرزمين را به ۳۰۰۰ سال پيش از ميلاد مىرساند. آنچه مسلم است ، کورش هنگام لشکرشى به هند ، مَکران را نيز تصرف کرد. فردوسى در شاهنامه ، از گردان بلوچ سخن گفته است.
يکى از وقايع مهم بلوچستان ، عبور اسکندر مقدونى از اين سرزمين در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جريان آن در اثر وجود ريگهاى روان ، بيابانهاى خشک و بىآب و سرسختى مردمان اين سرزمين ، اکثر قواى خويش را از دست داد.
در زمان خلافت خليفهٔ دوم ، اين سرزمين به وسيله عربها فتح و يکى از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد ، ولى در اثر مخالفتها و جنگهاى مردم بلوچستان با وى ، سرانجام اين سرزمين را ترک کرد. در سال ۳۰۴ هجرى قمرى ، سرزمين بلوچستان به وسيلهٔ ديلميان فتح گرديد. در زمان حکومت سلجوقيان در کرمان ، منطقهٔ بلوچستان نيز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد.
بعد از حکومت نادر ، بلوچستان اسماً جزو ايران بود ، اما حکومت مرکزى تسلط کاملى بر آن نداشت. محمدشاه قاجار ايرانشهر را تصرف کرد و پس از آن تمامى نواحى ساحلى بلوچستان به مرور زير سلطه حکومت مرکزى ايران قرار گرفت. با توجه به پيشينهٔ تاريخى دو منطقه سيستان و بلوچستان ، در زير به اجمال قدمت تاريخى شهرهاى مهم استان نيز مورد اشاره قرار مىگيرند:
|
|
|
چابهار جنوبىترين شهر استان است که در فاصله ۷۶۱ کيلومترى زاهدان قرار دارد. اين شهر در زمانهاى قديم «بندر تيس» نام داشت که در حال حاضر خرابههاى آن در ۹ کيلومترى چابهار امروزى به جا مانده است. بندر تيس در آن ايام اهميت و اعتبار فراوان داشت و يکى از مراکز مهم تجارى کرانههاى درياى عمان بود. بندر چابهار در گذشتههاى دور در تجارت خارجى ايران اهميت وافرى داشت ، ولى در قرن گذشته در اثر کم توجهى از رونق آن کاسته شد. در سالهاى پس از انقلاب اسلامى به علل مختلف از جمله شرايط جنگى ، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت. بندر امروزى چابهار اهميت سوقالجيشى ممتازى دارد و در حال حاضر يکى از مناطق آزاد تجارى کشور محسوب مىشود.
|
|
|
خاش امروزى در نزديکى شهر قديمى خاش قرار دارد که تاريخ پيدايش آن به پيش از حکومت نادر مىرسد. اين شهر تا قبل از نادرشاه به علت ناامنى و آمد و شد راهزنان و ياغيان ، چندان اعتبار نداشت. نادرشاه ضمن سرکوب راهزنان ، اين منطقه را امن کرد و «ميرباى خان» را به حکومت آنجا فرستاد. ميرباى خان در ميان آبادى قلعهاى ساخت و در عمران و آبادانى خاش کوششها کرد. پس از کشته شدن نادرشاه ، انگليسىها موقع را مغتنم شمرده و به منطقه خاش وارد شدند و بناهايى در آنجا ايجاد کردند. در همين زمان سردار «ايدوخان» رئيس «طايفه ريگي» بر آنجا تسلط پيدا کرد و قلعههاى ديگرى به نامهاى حيدرآباد و ناصرى بنا کرد. بدين ترتيب ، خاش رو به توسعه و آبادانى گذاشت و از شکل يک روستا خارج شد و آرام آرام سيماى شهرى به خود گرفت.
|
|
|
اين شهرستان در قديم سيستان و نيمروز خوانده مىشد. محلى که امروزه زابل ناميده مىشود ، پيش از آن زمينهايى با تپههايى از ماسههاى روان و رسوبات دريايى بود که قسمتى از آن در مسير رودخانه قرار داشت. با کم شدن آب رودخانه بر وسعت خشکىهاى اطراف آن افزوده شد و با اتصال اين منطقه به روستاى حسينآباد ، آبادى بزرگى تشکيل گرديد. بعدها تأسيس پادگان نظامى بر اهميت آن افزود.
در سال ۱۳۱۴ شمسى بر طبق تصويب هيأت وزيران ، آن آبادى را زابل ناميدند و در سال ۱۳۱۶ شمسى به مرکز سيستان تبديل شد. از ارتفاعات مهم اين شهرستان کوه خواجه يا رستم است که در غرب زابل قرار دارد. در برابر اين کوه تصويرى از رستم پهلوان که گرزى دو سر در دست دارد ، نقش بسته است. در دامنههاى جنوبى آن نيز ويرانهٔ بناهاى منسوب به دورهٔ اشکانيان به جا مانده که در زمان خود بسيار باشکوه بوده است. زابل امروزى شهرى نسبتاً توسعه يافته و مجهز به انواع خدمات مورد نياز جامعهٔ شهرى است.
|
|
|
شهر زاهدان که امروزه مرکز سيستان و بلوچستان است ، سابقهٔ چندانى ندارد. در اوايل پادشاهى فتحعلى شاه قاجار ، در محل زاهدان چاه آبى بود که راهزنان پس از حمله به کاروانها و چپاول دارايى آنان ، ساعتى يا شبى را در آنجا سپرى مىکردند. پيرامون اين چاه جنگلهاى انبوهى از درختان تاغ و گز بود که اکنون اثرى از آن نيست. در سال ۱۳۱۵ هجرى قمرى يکى از ساکنان آن محل ، کاريزى در آنجا حفر کرد و آبادى کوچکى به وجود آمد که «دزدآب» نام گرفت.
چهار سال بعد ، متخصصان بلژيکى که در استخدام دولت ايران بودند ، جهت داير کردن گمرک خانه به دزدآب آمدند. از اين زمان ، به تدريج بر وسعت و جمعيت دزدآب افزوده شد. از سال ۱۳۱۴ شمسى دزدآب به زاهدان تغييرنام يافت. اولين نشانههاى شهرنشينى با احداث خط آهن از کويته پاکستان به زاهدان پديدار شد و با توسعههاى بعدى ، زاهدان امروزى به مرکز استان تبديل شد. زاهدان شهر جديدالاحداث است که بر سه راه کرمان به مشهد ، کرمان به چابهار و نزديک مرز پاکستان و افغانستان واقع شده است.
|
|
|
سراوان شرقىترين شهر استان سيستان و بلوچستان است که با مرکز استان ۳۵۲ کيلومتر فاصله دارد. بسيارى از روستاهاى اطراف سراوان خاکرس مرغوبى دارد که با بهرهبردارى از آن ، کوزهگرى و سفالسازى به ويژه در ناحيه گلپورگان رونق يافته است.
آثار به دست آمده در سراوان نشان مىدهد که اين شهرستان سابقهٔ تاريخى و تمدن بسيار کهنى دارد. قبل از سال ۱۳۰۵ شمسى نام اين محل «شستون» بود که به تدريج بر وسعت آن افزوده شد و به سراوان معروف گرديد.
|