یکی از جنبههای بارز دستگاههای حسی ما این است که از حساسیت فوقالعادهای در تشخیص وجود یا تغییر اشیاء یا رویدادها برخوردار هستند. جدول کمترین محرکها نمونههائی از این حساسی را نشان میدهد. در این جدول، حداقل محرکی که هریک از پنج دستگاه حسی میتوانند تشخیص دهند، بهصورت تقریبی ارائه شده است. نکتهٔ بسیار قابلتوجه در مورد این حداقلها پائین بودن آنها، یعنی حساسیت فوقالعادهٔ دستگاههای حسی، است. باید یادآور شویم که این نکته مخصوصاً در مورد بینائی صادق است. هکت - Hecht، شلایر - Shlaer و پیرن - Pirenne در ۱۹۴۲ در آزمایش مشهور خود نشان دادند که بینائی انسان تقریباً از حداکثر حساسیت فیزیکی برخوردار است، و آدمی میتواند نور بسیار ضعیفی را که انرژی آن تنها ۱۰۰ کوانتوم (quantum) است تشخیص دهد. توضیح اینکه کوچکترین واحد انرژی نوری، کوانتوم است. بهعلاوه، این پژوهشگران نشان دادند که فقط ۷ کوانتوم نیز بر مولکول متفاوتی اثر میگذارد. بنابراین، واحد دریافتکنندهٔ حساس در چشم (یک مولکول)، به حداقل انرژی نوری ممکن حساس است.
جدول کمترین محرکها
حس
حداقل محرک
بینائی
شعلهٔ شمع در فاصلهٔ ۴۸ کیلومتی در شبی تیره و صاف.
شنوائی
صدای تیکتیک ساعت مچی از ۶/۵ متری در محیطی آرام.
چشائی
یک قاشق مرباخوری شکر که در ۸ لیتر آب حل شده است.
بویائی
یک قطره عطر که در فضای ۶ اطاق پراکنده شده باشد.
بساوائی
افتادن پر مگسی از فاصله یک سانتیمتری بر گونهٔ شخص.
حداقل تقریبی محرکها برای حواس مختلف (اقتباس از گالانتر - Galanter در ۱۹۶۲)
آستانههای مطلق (absolure thresholds)
در نظر آورید که به موجودی از کرهای دیگر برخوردهاید و میخواهید تعیین کنید این موجود تا چه اندازه بهنور حساس است. برای این منظور چه خواهید کرد؟ شاید سرراستترین کار، تعیین حداقل نوری باشد که این موجود میتواند تشخیص دهد. این فکر، کلید اندازهگیری حساسیت حسی است، به این معنی که متداولترین راه برای اندازهگیری حساسیت هر دستگاه حسی، تعیین حداقل مقدار نوری باشد که این موجود میتواند تشخیص دهد. این فکر، کلید اندازهگیری حساسیت حسی است، به این معنی که متداولترین راه برای اندازهگیری حساسیت هر دستگاه حسی، تعیین حداقل مقدار محرکی است که دستگاه حسی میتواند آن را بهصورتی پایا از نبود کامل محرک تمیز دهد - مثلاً ضعیفترین نوری که فرد میتواند بهصورتی پایا آن را از تاریکی کامل تمیز دهد. این کمترین مقدار قابل تشخیص محرک را، آستانهٔ مطلق نامیدهاند.
- تابع روانسنجی:
روی محور عمودی، درصد مواردی نشان داده شده است که در آنها آزمودنی پاسخ میدهد: 'بلی، متوجه شدم' ؛ روی محور افقی، درجهٔ شدت محرک فیزیکی نشان داده شده است. اینگونه نمودارها را تابع روانسنجی مینامند و برای هر بعدی از محرک میتوان چنین نموداری رسم کرد.
شیوههائی که برای تعیین این آستانهها بهکار میروند روشهای پسیکوفیزیک (psychophysical methods) نامیده میشوند. روش متداول این است که آزمایشگر ابتدا مجموعهای از محرکها را با شدتهائی در حدود آستانه انتخاب میکند (مثلاً مجموعهای از نورهای ضعیف با شدتهای مختلف). سپس محرکها یکییکی و با ترتیبی تصادفی به آزمودنی ارائه میشوند و از او خواسته میشود در مواردی که وجود محرک را تشخیص میدهد، بگوید 'بلی' و در مواردی که وجود آن را تشخیص نمیدهد بگوید 'نه' . هر محرک بارها ارائه میشود و درصد پاسخهای 'بلی' برای هریک از درجات شدت محرک تعیین میشود.
روی محور عمودی، درصد مواردی نشان داده شده است که در آنها آزمودنی پاسخ میدهد: 'بلی، متوجه شدم' ؛ روی محور افقی، درجهٔ شدت محرک فیزیکی نشان داده شده است. اینگونه نمودارها را تابع روانسنجی مینامند و برای هر بعدی از محرک میتوان چنین نموداری رسم کرد.
شکل تابع روانسنجی نمودار درصد پاسخهای 'بلی' بهصورت تابعی از مقدار محرک (مثلاً شدت نور) است. دادهها نمونهٔ گویائی است از آنچه معمولاً در این نوع آزمایشها بهدست میآید: همراه با افزایش شدت محرک، بهتدریج درصد پاسخهای 'بلی' افزایش مییابد. آزمودنی، برخی از محرکها را که حتی شدتی معادل سه واحد دارند، تشخیص میدهد، ولی گاهی موفق به تشخیص محرکهائی با شدت هشت واحد نمیشود. وقتی عملکرد با چنین نموداری نمایش داده شود روانشناسان آن مقدار از محرک را که در ۵۰ درصد موارد درست تشخیص داده شده، آستانهٔ مطلق ممکن است از فردی به فرد دیگر و در مورد فرد معینی نیز از زمانی به زمان دیگر، بسته به حالت بدنی و انگیزشی او، بهنحو بارزی تغییر کند.)