پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
|
همچنین مشاهده کنید
- آمد بر من جهان و جانم
- تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم
- من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم
- انعمالله صباح ای پسرا
- زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده
- چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر
- حلقهی ارواح بینم گرد حلقهی گوش تو
- از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست
- دوش رفتم به سر کوی به نظارهی دوست
- عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
- گفتم از عشقش مگر بگریختم
- عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن
- الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
- چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
- بستهی یار قلندر ماندهام
- بر من از عشقت شبیخون بود دوش
- گرچه از جمع بی نیازانیم
- تا خیال آن بت قصاب در چشم منست
- اندر دل من عشق تو نور یقینست
- عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد