بهوسيله تروما ايجاد مىشود (معمولاً تصادفات اتومبيل) و موجب رگبهرگ شدن موسکولو ليگامنتال گردنى يا کشيدگى بهعلت هيپرفلکسيون يا هيپراکستانسيون مىشود. اين تشيخص نبايد در مورد بيماران دچار شکستگي، فتق ديسک، صدمه سر يا تغيير هشيارى بهکار برده شود. در يک مطالعه معلوم شد که در ۱۸% بيماران دچار صدمه شلاقى سمپتومهاى مربوط به صدمه تا دو سال پس از تصادف اتومبيل ادامه داشت.
بيمارى ديسکگردنى
فتق ديسک تحتانى گردن يک علت شايع درد گردن، شانه، بازو يا دست مىباشد. گردن درد (که با حرکت بدتر شود)، سفتى گردن، محدود شدن دامنه حرکت گردن شايع هستند. در صورت فشار بر ريشه اعصاب، درد به شانه يا بازو تير مىکشد. اکستانسيون و لترال روتاسيون (چرخش به خارج) گردن فورامن بينمهرهاى را باريک کرده و ممکن است نشانههاى راديکولر را از نو ايجاد نمايد (علامت اسپارلينگ Spurling's sign). در افراد جوان تحت فشار قرار گرفتن حاد ريشه عصب سرويکال بهدنبال ديسک پاره شده غالباً بهعلت تروما ايجاد مىگردد. راديکولوپاتى تحت حاد با احتمال کمترى مربوط به يک تصادف تروماتيک خاص مىباشد و ممکن است هم بهعلت بيمارى ريسک و هم اسپونديلوزيس باشد. الگوهاى تغييرات رفلکس، حس و حرکت که همراه با ضايعات ريشه اعصاب گردنى هستند در جدول (راديکولوپاتى سرويکال - ويژگىهاى نورولوژيک) ليست شدهاند.
جدول راديکولوپاتى سرويکال - ويژگىهاى نورولوژيک
يافتههاى معاينه
ريشه اعصاب گردنى
رفلکس
حسى حرکتى
توزيع درد
C5
باىسپس
سطح لترال دلتوئيد
سوپراسپنياتوسa(آغاز ابدوکسيون بازو)
اينفرااسپناتوس a(چرخش اکسترنال بازو)
دلتوئيد a(ابدوکسيون بازو)
باىسپس (فلکسيون بازو)
لترال بازو، مديال
اسکاپولا
C6
باىسپس
انگشت شست و اشاره
راديال دست / ساعد
باىسپس (فلکسيون بازو)
پروناتور ترس
(چرخش داخلى ساعد)
لترال ساعد، شست و انگشت اشاره
C7
ترىسپس
انگشتان وسطى
دورسال ساعد
ترىسپس a(استانسيون بازو)
اکستانسورهاى مچ a
اکستانسور ديژيتاروم a(اکستانسيون انگشت)
خلف بازو، دورسال ساعد، لترال دست
C8
فلکسورهاى انگشت
انگشت کوچک مديال دست و ساعد
ابدوکتور پوليسيس برويس (ابدوکسيون D1)
اولين اينتراسئوس دورسال (ابدوکسيون D2)
ابدوکتور ديژيتى مينيمى
(ابدوکسيون D5)
چهارمين و پنجمين انگشت، مديال ساعد
T1
فلکسورهاى انگشت
اگزيلا و مديال بازو
ابدوکتور پوليسيس برويس (ابدوکسيون D1)
اولين اينتراوسئوس دورسال (ابدوکسيون D2)
ابدوکتور ديژيتى مينيمى
(ابدوکسيون D5)
مديال بازو، اگزيلا
a: اين عضلات بيشتر عصبرسانى خود را از اين ريشه دريافت مىدارند.
اسپونديلوز گردنى
استئوآرتريت مهرههاى گردنى ممکن است ايجاد گردندرد کند که به پشت سر، شانهها يا بازوها، تير مىکشد. همچنين ممکن است منشاء سردردهاى ناحيه اکسيپيتال خلفى باشد. ممکن است توأماً راديکولوپاتى و ميلوپاتى ايجاد شود. چنانچه بهدنبال فلکسيون گردن احساس برق گرفتگى بهوجود آيد و از گردن به پائين مهرهها تير بکشد (نشان لرميت Lhermitt's symptom)، معمولاً نشاندهنده درگيرى طناب نخاعى سرويکال يا توراسيک فوقانى است. MRI ياCT - ميلوگرافى مىتوانند اين ناهنجارىهاى آناتوميک را نشان دهند و EMG و مطالعات هدايت عصب شدن ضايعه را بهصورت کمّى بيان کرده و سطوح صدمه به ريشه عصب را لوکالزه مىنمايد.
ساير علل درد گردن
شامل آرتريت روماتوئيد مفاصل آپوفيزيال گردني، اسپونديليت آنکيلوزان، هرپس زوستر (شينگلز)، نئوپلاسمهاى متاستاتيک مهرههاى گردني، عفونت (استئوميليت و آبسه اپيدورال) و بيمارىهاى متابوليک استخوان مىباشد. درد گردن همچنين ممکن است در زمينه ايسکمى شريان کرونرى (سنردم آنژين گردني) از قلب ارجاع شده باشد.
- خروجى توراسيک:
خروجى توراسيک يک ناحيه آناتوميک است که شامل دنده اول، شريان و وريد سابکلاوين، شبکه براکيال، کلاويکول و آپکس ريه مىباشد. صدمه به اين ساختمانها منجر به درد مربوط به حالت بدن يا مربوط به انجام کار در اطراف شانه و ناحيه سوپراکلاويکولار خواهد شد. سندرم خروجى توراسيک نوروژنيک واقعى در اثر فشردگى تنه تحتانى شبکه براکيال بهوسيله يک نوار بافتى غير طبيعى بهوجود مىآيد؛ درمان شامل تقسيم کردن اين رشته به روش جراحى خواهد بود. سندرم خروجى توراسيک شريانى در اثر فشردگى شريان سابکلاوين بهوسيله دنده گردنى ايجاد مىشود؛ درمان بهوسيله ترومبوليز يا آنتىکوآگولاسيون و اکسيزيون جراحى دنده گردنى انجام مىشود. سندرم خروجى توراسيک مشکوک شامل تعداد زيادى از بيماران مبتلا به درد مزمن بازو و شانه بدون علامت مشخص مىباشد. جراحى مورد بحث است و درمان غالباً موفقيتآميز نيست.
- شبکه و اعصاب براکيال:
درد در اثر صدمه به شبکه براکيال يا اعصاب محيطى بازو، درد با منشاء مهرههاى گردنى را تقليد مىکند. ارتشاح نئوپلاستيک يا فيبروز پس از رادياسيون مىتواند اين سندرم را بهوجود آورد. نوريت حاد براکيال شامل شروع حاد درد شديد شانه يا اسکوپولا بهدنبال روزها ضعف در عضلات پروگزيمال بازو و کمربند شانهاى که بهوسيله شبکه بارکيال فوقانى عصبرسانى شدهاند، مىباشد؛ قبل از شروع بيمارى غالباً يک عفونت يا ايمنسازى بدن وجود داشته است. بهبودى کامل در ۷۵% بيماران پس از ۲ سال و در ۸۹% پس از ۳ سال رخ مىدهد.