جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
یک سخن زان لعل خاموشم بگوی
|
همچنین مشاهده کنید
- هیچ روز آن رخ به فرمانم نشد
- از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم
- ثوابست پرسیدن خستهای
- نه به اندازهی خود یار گزیدی، ای دل
- مرد این ره آن باشد کو به فرق سر خیزد
- دشمن از بهر تو گر طعنه زند بر دل و دینم
- من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز
- هر کس که در محبت او دم برآورد
- آن کمان ابرو به تیر انداختن
- بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
- جانا، دلم ز درد فراق تو کم نسوخت
- شد زنده جان من به می، زان یاد بسیارش کنم
- درد دلم را طبیب چاره ندانست
- پیداست حال مردم رند، آن چنان که هست
- من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم
- روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته
- گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم
- یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
- نبض دل شوریدهی محرور گرفتم
- نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده