جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را


پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را    الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد    سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی    دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم    تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید    دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن    تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد    به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان    چون تأمل کند این صورت انگشت نما را
آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت    که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان    خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن    خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند    به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را    قل لصاح ترک الناس من الوجد سکاری


همچنین مشاهده کنید