|
| سوگها و عزاها، استان فارس
|
|
مراسم مربوط به سوگها و عزاها به دو شکل عمومى و خصوصى برگزار مىشوند. عزادارىهاى عمومى شامل عزادارىهاى ماه محرم، روزهاى وفات ائمهٔ اطهار و روزهاى ۱۹ تا ۲۳ ماه رمضان را در بر مىگيرد که در استان فارس نيز همچون ساير مناطق ايران برگزار مىشود. عزادارىهاى خصوصى هم ويژگىهايى دارند که مختصراً مورد اشاره قرار مىگيرد.
|
|
در ايلات قشقايى کسان متوفى، در سوگ از دست رفته، پيراهنهاى خود را پاره مىکنند و عدهاى بر سر گِل مىمالند و شال کمر را به دور گردن مىبندند. مراسم سوگوارى سه تا هفت روز طول مىکشد و با مجلس ترحيم و قرآنخوانى همراه است. در روز هفتم، ريش سفيدان محل به خانهٔ صاحب عزا مىروند و يقهٔ آنها را مىبندند و ريش آنها را مىتراشند. اين مراسم، در بويراحمد عليا به گونهاى ديگر برگزار مىشود. در اين ايل، مردان عزادار شال کمر خود را به گردن و زنان مقنعه يا چارقد به سر مىبندند. از ارثيه متوفى، غذاى مدعوين تهيه مىشود. در اين ايل مراسم هفتم و چهلم انجام نمىشود. در ايلات (خمسه) و ممسنى هم مراسم چهلم برگزار نمىشود.
|
|
| سوگها و عزاها، استان همدان
|
|
برگزارى مراسم عزادارى در استان همدان داراى ويژگىهاى چندانى نيست و مانند بسيارى از شهرهاى ديگر ايران صورت مىگيرد. عمدهترين عزادارىهاى مردم استان، علاوه بر سوگ و عزادارى شخصى در غم فوت نزديکان و خويشان، عزادارى ماههاى محرم و صفر و سالروز شهات ائمهٔ اطهار است. مراسم سوگوارى شخصى در سه مرحله شب سوم، هفتم و چهلم متوفى برگزار مىشود و نيز هر شب جمعه بر سر گور عزيزان خود مىروند و به فاتحه خواندن و دادن خيرات مىپردازند. جمعهٔ آخر سال، با اين اعتقاد که مردهها چشمانتظارند، با هر وسيلهاى که شده خود را به گورستان مىرسانند و بر سر خاک مردگان خود، مراسم فاتحه و پخش خيرات برگزار مىکنند.
|
|
در مراسم عزادارى ماه محرم، مانند ديگر نقاط کشور، مراسم سينهزنى، زنجيرزنى، حضور در مسجدها و تکايا و گوش دادن به سخنرانى و وعظ روحانيون برگزار مىشود و تا سيزدهم ماه محرم ادامه مىيابد. اين مراسم در اربعين شهادت امام حسين (ع) نيز به همان ترتيب انجام مىشود. در روزهاى عاشورا و تاسوعا، مردم از روفتن و پاکيزه کردن خانه و پختن غذا خوددارى مىکنند و ترجيح مىدهند غذا را از راه نذوراتى که در اين روز داده مىشود، تهيه کنند.
|
|
| سوگها و عزاها، استان گيلان
|
|
در گيلان، به ويژه در شهرهاى کوچک و در روستاها، خبر مرگ يک همسايه گَردِ غم بر محلهاى از شهر يا بر همهٔ روستا مىپاشد و اهالى را به همدردى و همگامى با سوگواران فرا مىخواند.
|
|
همه در اجراى خاکسپارى و رسمهاى آن، همکارى و همراهى مىکنند. مرده را که به خاک سپردند، با سوگواران تا خانهٔ فرد در گذشته همراه مىشوند؛ سپس، نزديکان مىمانند و بقيه خداحافظى مىکنند. در منطقهٔ تالش بالاى سرِ مرده يک درخت و معمولاً درخت «آزاد» مىکارند. اين درخت مورد احترام است و نوع کهنسال آن در اين منطقه احترامى در حد تقدس دارد. پس از به خاکسپارى فردِ درگذشته، در غروب همان روز به عنوان خيرات، پلو مىپزند و پخش مىکنند. اين پلو را «شب غرب» مىنامند. در ماسال، در جايى که مرده را شستهاند، تا سه شب چراغ روشن مىکنند.
|
|
به هر حال، پس از خاکسپارى، به تدارک مجلس سوگوارى که تا سه روز به درازا مىانجامد و نيز به تهيهٔ مقدمات برگزارى مجلس ختم مىپردازند. مجلس ختم مردانه است و در مسجد برگزار مىشود. اما در برخى جاها، در خانه هم ختم مىگيرند. امروزه در شهرهاى گيلان، زمان و محفل مجلس ختم را با اعلاميههايى که به در و ديوار مىچسبانند به اطلاع مردم مىرسانند و آشنايان براى همدردى و گفتن تسليت و سرسلامتى به ديدن صاحبان عزا مىروند. مجلس ختم، با اجازهٔ بزرگترِ مجلس و با خواندن آيههايى از قرآن پايان مىگيرد و پس از روضهخوانى و فاتحهخوانى، چند نفرى خانوادهٔ عزادار را تا خانهشان همراهى مىکنند و در آنجا با چاى و خرما پذيرايى مىشوند.
|
|
روز سوم به اصطلاح «خرج» مىدهند و برحسب استطاعت خانواده، عدهاى يا همه را براى ناهار نگه مىدارند يا از قبل دعوت مىکنند. گرفتن مراسم هفتم، چلهم و سال هم مرسوم است و از اين ميان چهلم عموميت بيشترى دارد. در استان گيلان عزادارىهاى عمومى نيز همچون ساير نقاط ايران برگزار مىشود و مردم با توجه به اعتقادات دينى و مذهبى خود، اين روزها را شکوهمند برگزار مىکنند. ماه محرم با رسمها و آيينهاى آن، داراى جايگاهى برجسته در زندگى مردم است. آغاز اين ماه، جلوههاى نمايان و مشخصى دارد: مسجدها و تکيهها سياهپوش و آذين بسته مىشود؛ در بازارها، بيرقهاى عزا را بر بالاى سر در مغازهها قرار مىدهند و بسيارى از مردم، لباس سياه در بر مىکنند. روضهخوانى، دستهگردانى و تعزيهخوانى، سه گونهٔ عمدهٔ مراسم عزادارى در ماه محرم است.
|
|
| سوگها و عزاها، استان گلستان
|
|
پايان راه ترکمن نيز با همبستگى او و طايفه همراه است. مرگ را همه با فرياد خانواده با خبر مىشوند. او را در منزل شسته و کفن کرده و در پارچه، نمد يا قالى مىگذارند. اگر متوفى زن باشد براى دفن او در خانواده شوهر از پدر و برادرش اجازه مىگيرند و اگر زن فرزندى نداشته باشد، در محل طايفه خودش دفن مىگردد. به هنگام تدفين، زنان در خانه مىمانند و مردان بر جنازهٔ مرده نماز مىگذارند و براى آن که جاى مرده نرم شود قبر را با کلاه پوستى مىروبند، صورتش را رو به قبله قرار مىدهند و نمىگذارند آسمانيان و زمينيان رويش را ببينند و در مقابل صورتش سورهاى يا دعايى قرار مىدهند تا وقتى که فرشتگان بازخواست به ديدارش مىآيند، بتواند به سؤالات آنها که درباره دين اوست جواب درست بدهد. روى قبر را با نى و خار مىپوشانند و بر آن خاک مىريزند، دو چوب بالا و پائين قبر گذاشته بر آن پشتهاى مىسازند و به دعا مىنشينند. خانواده متوفى هفت روز عزا مىگيرند و از کسانى که براى تسليتگويى مىآيند پذيرايى مىکنند. آنهايى که براى تسليت مىآيند هدايايى مانند پارچه، کلهقند و حتى بز و گوسفند يا بره مىآورند و به صاحبان عزا مىدهند.
|
|
چنانچه زن متوفى جوان باشد، يا او را به عقد يکى از برادران شوهر در مىآورند يا فرزندان را در خانواده شوهر نگه داشته او را به خانه پدر باز مىگردانند و يا اقوام شوهر پولى مىدهند تا او را در خانواده شوهر نگاه دارند. روزهاى ۳، ۵ و ۷ متوفى «الله يولي» (در راه خدا) مىدهند و تا سالروز مرگ او يازده روز ديگر هم خيرات مىدهند. در اين مراسم نان مخصوص عزا که «جاباتي» نام دارد صرف مىشود.
|
|
| سوگها و عزاهاى خصوصى، استان كرمانشاه
|
|
سوگ و سوگوارى از گذشتههاى دور در بين ايلات و طوايف کرمانشاه با آداب و رسومى همراه بوده که ريشه در زندگى هزاران ساله آنان دارد و نشانه پيوند ناگسستنى آنها با فرهنگ آبا و اجدادى خويش است. در بين ايلات و طوايف کرمانشاهان رسم است اگر دلاور و نامدارى جان سپارد ابتدا تمامى دهات طايفه وابسته را دعوت مىکنند. همگى لباس سياه مىپوشند و لباس خود را گِل مىگيرند. پس از غسل ميت، تابوت را در صورت نزديک بودن گورستان بر دوش حمل مىکنند. زنان نيز به همراه تشيعکنندگان در حالى که صورت خود را با ناخن مىخراشند، به راه مىافتند و پس از تدفين به محل وفات برمىگردند. در فضاى باز جوار خانهها چادرهاى متعددى برپا مىسازند و براى برگزارى مراسم به وسيلهٔ تعدادى سوار به طوايف همجوار اطلاع مىدهند و از شاعران بديههگوى محلى که به «بِويژه» معروفند و اغلب صوتى خوش هم دارند، دعوت مىکنند. همچنين ساز و دهل مىآورند که در زمان برگزارى «چمري» بنوازند. اگر کثرت مدعوين با کيفيت جا مطابقت ننمايد، هر کدام از ايلات و طايفهها را براى روز مخصوصى دعوت مىکنند و بدين صورت بعضى سوگوارىها تا هفتهها به طول مىانجامد.
|
|
از فرداى آن روز گروههاى دعوت شده از دور و نزديک، دسته دسته با وسايل نقليه مختلف به سوى محل سوگوارى براه مىافتند و همراه خود برنج، روغن، گاو و گوسفند و يا پول نقدى که به پَرسانه معروف است، به عنوان هميارى با صحاب عزا مىآورند. معمولاً مدعوين در چند صد مترى خانه صاحب عزا، پياده شده و به ترتيب آرايش عَلَم و همچنين زدن گِل و انداختن «دوار» مشغول مىشوند («دوار» تکه چادر سياهى است که به گردن مىاندازند). صاحب سوگ يکى از اسبان ممتاز متوفى را آورده، دم و يال و کاکلش را مىبرند و زين را نگونسار بر آن مىگذارند و همان طورى که در شاهنامه آمده اسلحه، تفنگ، شمشير، قطار فشنگ و ... با ترتيبى خاص بر اسب مىآرايند که آنرا «کُتَل» مىگويند. دعوتشدگان نيز چنانچه در گذشته نامورى داشته باشند، به يادبود او «کتلي» ساخته و همراه مىآورند. چون دسته زن و مرد مدعو با کتل خود و علمى سياه که آن را «آلايي» مىگويند، آماده شدند، صاحب عزا با اطرافيان خود به استقبال آنها مىرود. مردها با صداى بلند شيون مىکنند و بر سر مىزنند و به عنوان همدردى دست به گردن يکديگر انداخته، شيون را ادامه مىدهند. زنان نيز به استقبال زنهاى شرکتکننده آمده با لفظ «واى واي» به يکديگر پاسخ مىدهند.
|
|
پس از لحظاتى که به ميدان وسط چادرها و محل برگزارى سوگوارى مىرسند در فضاى باز و مسطح که ميدان گونهاى است و به «چمرگاه» معروف است «کتل» مدعو در کنار «کتل» ميزبان قرار مىگيرد. مردها بر سينه و سر مىزنند و دستههاى سوگوار طولانى را تشکيل مىدهند. «بويژها» در وسط به شرح شجاعت و خاطرات جنگها و مبارزات در گذشته مىپردازند و مردان که در اطراف کتل مىگردند، جمله «آقام روهى روهى رو» را تکرار مىکنند و زنان بر سر و روى خود مىزنند. سپس براى استراحت زنان و مردان را به ميان چادرها راهنمايى مىکنند. در ميان چادر زنها، لباس متوفى را که از بهترين نوع پارچه تهيه شده، بر روى تختى مىاندازند و چکمهٔ سوارى يا گيوه مرغوب محلى او را پائين آن گذاشته، تعدادى از اسلحههاى سرد و گرم او را در کنار لباسهايش مىگذارند و عکسهايى از تازه گذشته و همچنين از ساير بزرگان در گذشته را به اضافه نشانهاى لياقت و مدارک دال بر وطنپرستى، مرزدارى و شجاعت آنها را که قاب گرفتهاند، به چيغ چادر و يا اگر در اتاق ساختمان باشد به ديوار نصب مىکنند. در اينجا زنى با صورت خوش و نوايى حزين که به «مور» معروف است، در قالب شعرهايى موزون خاطرات و شرح رشادتهاى شخصى متوفا را يادآور مىشود و همچنين از درگذشتگان نامور شرکتکنندگان نيز نام مىبرد. ابيات اين نوا را «سرمور» مىگويند.
|
|
در مجلس مردانه نيز که در اتاق يا زير چادر به رفع خستگى مىپردازند شاعران حاضر در سوگوارى به بيان تاريخچه خانوادگى صاحبان سوگوارى و همچنين گهگاه رابطه دوستى آنها به گذشتگان حاضرين و نيز شرح بعضى از خاطرات و خاندان شرکتکنندگان مىپردازند و گاه افرادى که به خوبى از پى بيان مطلب در مىآيند، از مدعوين خلعتى مىگيرند و تا آمدن پى در پى شرکتکنندگان در هر روز چندين بار اين مراسم را تکرار مىکنند. مضافاً بر اينکه همانطور که از گذشتههاى دور مرسوم بوده است مراسم ويژه «چمري» را اجرا مىکنند. گفته مىشود که اين شيوه در قرون اوليه هجرى نيز در شهرهاى مختلف ايران مرسوم بوده است.
|
|
روز سوم يا هفتم و يا در پايان مراسم يکى از بزرگان قوم، آرايشگرى را براى اصلاح سر و صورت آقايان مىآورد و همچنين با پا در ميانى يکى از بزرگ زنان ايل، زنان سوگوار هم که تا آن لحظه استحمام نکردهاند به حمام مىروند که پايان مراسم اعلام شود. بعد از دو سه ماه از آنجا که زنان ايلياتى به گرفتن حنا عادت دارند و اگر حنا به موهايشان نگيرند، اکثراً دچار سردرد مىشوند، بنابراين از سوى بزرگان به منزل آنها حنا فرستاده مىشود و حنابندان مىکنند و در آخر سال هم براى هر کدام از اعضاى خانواده متوفى قوارهاى پارچه براى زنان و پيراهنى براى مردها برده به اصطلاح، آنها را از عزا در مىآورند و راديوها را باز مىکنند. زيرا رسم است، در اين مدت راديو را برمىدارند و زنان از هرگونه آرايش و استعمال زيورآلات خوددارى مىنمايند. خوردن تخمه، آجيل و آدامس در مدت سوگوارى نکوهيده و حتى ننگ محسوب مىشود و چون باعث صداى دهان مىشود جداً از آنها مىپرهيزند، تا آنجا سختگيرند که در بعضى ايلات گندم را برشته نمىکنند و مىگويند در حين برشته شدن توليد صدا مىکند و آن را ناپسند مىدانند. سوگوارى تا يک سال ادامه مىيابد.
|