|
افراد فقط به ویژگیهای عینی یک موقعیت واکنش نمیکنند بلکه به تعمیرهای ذهنی خود از آن موقعیت واکنش نشان میدهند. حتی تسهیل اجتماعی (که نوعی نفوذ اجتماعی ابتدائی است) تا حدودی وابسته تعبیر و تفسیر فرد از رفتار و اندیشه دیگران است. فرآیند تعریف یا تعبیر یک موقعیّت غالباً درست همان مکانیسمی است که از طریق آن افراد در یکدیگر تأثیر میگذارند.
|
|
در سال ۱۹۶۴ در نیویورک زن جوانی بهنام کیتی جینوویز (Kitty Genovese) در چند قدمی خانه خود در دیرگاه شب کشته شد. قتل او در حدود نیم ساعت طول کشید چون وی از خود دفاع کرده بود. حدود ۴۰ تن از همسایگان فریادهای استمداد او را شنیدند، اما هیچکس به کمک وی نرفت حتی هیچکس پلیس را نیز خبر نکرد (روزنتال 'Rosenthal' ، سال ۱۹۶۴).
|
|
این حادثه مردم آمریکا را سخت به وحشت انداخت و روانشناسان اجتماعی شروع کردند به تحقیق درباره علل آنچه که در آغاز 'بیتفاوتی تماشاگر ـ Bystander apathy' خوانده شد. بررسیهای آنها نشان داد که 'بیتفاوتی' اصطلاح چندان درستی نیست، زیرا تنها بیتفاوتی نیست که مانع از دخالت تماشاگر در موارد اضطراری میشود. نخست آنکه عوامل بازدارنده واقعبینانهای همچون خطر جانی وجود دارد. ثانیاً، 'درگیر شدن' ممکن است حضور در جلسات طولانی دادگاه یا گرفتاریهای دیگران در پی داشته باشد. ثالثاً، موقعیتهای اضطراری غیرقابل پیشبینی بوده و مستلزم اقدامات سریع و برنامهریزینشده است و تنها عده کمی از مردم آمادگی لازم برای رویاروئی با چنین موقعیتهائی را دارند. نکته آخر اینکه اضطراری تلقی کردن یک موقعیت غیراضطراری ممکن است شخص را در معرض استهزاء قرار دهد. خلاصه اینکه 'تماشاگر موقعیت اضطراری در وضعیت ناخوشایندی گرفتار شده است. از اینرو شاید تعجبآور هم باشد که کسی در چنین شرایطی حاضر به دخالت بشود' (لاتانه 'Latané' و دارلی 'Darley' ، سال ۱۹۷۰، صفحه ۲۴۷).
|
|
شاید تصور شود که حضور تماشاگران دیگر به فرد جرأت میدهد که علیرغم خطرات احتمالی وارد عمل شود. تحقیقات عکس این مطلب را نشان میدهد. غالباً همان حضور افراد دیگر ما را از دخالت باز میدارد. حضور دیگران بهویژه سبب میشود که:
|
|
۱. موقعیت غیراضطراری تلقی شود.
|
۲. مسئولیت اقدام پخش شود.
|
|
|
اکثر موقعیتهای اضطراری بهصورت ابهامآمیز شروع میشوند. آیا مردی که تلو تلو میخورد بیمار است یا مست؟ آیا زندگی یک زن واقعاً در معرض خطر است یا اینکه ما فقط شاهد یک نزاع خانوادگی هستیم؟ آیا چیزی که از پنجرهای بیرون میزند دود است یا بخار؟ یک شیوه رایج برای حلّ و فصل چنی معماهائی این است که موقتاً دست نگهداریم و طوری رفتار کنیم که گوئی اتفاقی نیفتاده است و به دور و بر خود نگاه کنیم ببینیم دیگران چه واکنشی نشان میدهند. در چنین وضعی احتمالاً چه خواهیم دید؟ افراد دیگر نیز - به همان دلایل - طوری رفتار میکنند که گوئی اتفاقی نیفتاده است و به دور و بر خود نگاه کنیم ببینیم دیگران چه واکنشی نشان میدهد. در چنین وضعی احتمالاً چه خواهیم دید؟ افراد دیگر نیز - به همان دلایل - طوری رفتار میکنند که گوئی اتفاقی نیفتاده است. در اینجا یک حالت غفلت جمعی (Pluralistic ignorance) ایجاد میشود، به این معنی که هر یک از افراد گروه موقعیت را غیراضطراری تلقی میکند و از این راه افراد دیگر گروه را گمراه میکند. ما همه وصف جماعاتی را شنیدهایم که دچار وحشت شدهاند زیرا هر یک از افراد آنها افراد دیگر را به واکنش افراطی سوق داده است. عکس ین قضیه، یعنی حالتی که در آن یک جماعت اعضاء خود را از عمل باز میدارد، شاید رایجتر هم باشد. چندین آزمایش هوشمندانه این اثر را نشان میدهد.
|
|
در یکی از آزمایشها، پسران دانشجو به مصاحبه دعوت شدند. ضمن اینکه آنها در اتاق انتظار کوچکی نشسته بودند، موجی از دود از سوراخ یک دیوار وارد اتاق شد. هنگام وقوع این جریان، بعضی از آزمودنیها در اتاق تنها بودند؛ بعضی دیگر هم در گروههای سهنفری نشسته بودند. آزمایشگران آنها را به مدت شش دقیقه از پشت یک پنجره یک طرفه زیر نظر گرفتند. آزمودنیهای تنها در ۷۵ درصد موارد در عرض تقریباً ۳ دقیقه جریان دود را گزارش دادند، اما از میان کسانیکه بهصورت گروهی آزمون شدند پس از شش دقیقه و در حالیکه اتاق کاملاً پر از دود شده بود فقط افراد جریان دود را گزارش کردند. کسانیکه جریان دود را گزارش نکرده بودند فکر کرده بودند که آنچه میبینند حتماً بخار آب، بخار دستگاه تهویه، مه، و یا هر چیز دیگری به جز دود ناشی از آتشسوزی یا وجود وضع اضطراری است. به این ترتیب این آزمایش نشان میدهد که تماشاگران میتوانند موقعیتها را برای یکدیگر بهعنوان چیزی غیراضطراری ترسیم کنند (لاتانه و دارلی، ۱۹۶۸).
|
|
اما شاید این آزمودنیها صرفاً از این میترسیدند که 'ترسو' بهنظر آیند. در یک تحقیق مشابه، حالت اضطراری متضمن خطر شخصی نبود. آزمودنیها در اتاق آزمایش صدای افتادن یک آزمایشگر زن را شنیدند که در اتاق مجاور برای دسترسی به قفسهای از یک صندلی بالا رفته بود. زن نالهکنان داد میزد: 'آخ، خدای من، پایم... من ... نمیتوانم تکانش بدهم، وای... مچ پایم... نمیتوانم این چیز را از روی پایم رد کنم' . ناله زن یک دقیقه ادامه پیدا میکرد. تمام ماجرا در حدود ۲ دقیقه طول میکشید. تنها یک پرده اتاق کار آن زن را از اتاق آزمایش که آزمودنیها در آن به تنهائی یا دونفری نشسته بودند، جدا میکرد. نتایج، یافتههای تحقیق مربوط به دود را تأیید کرد. ۷۰ درصد آزمودنیهائی که تنها بودند به کمک زن آمدند، در حالیکه فقط ۴۰ درصد از کسانیکه در گروههای دونفری بودند به کمک شتافتند. در این مورد نیز کسانیکه دخالت نکرده بودند بعداً ادعا کردند که مطمئن نبودهاند چه اتفاقی روی داده است و فکر کرده بودند که هر چه بوده زیاد مهم نبوده است (لاتانه و رودین 'Rodin' ، سال ۱۹۶۹). در این آزمایشها حضور دیگران غفلت جمعی ایجاد کرده بود. هر یک از افراد با مشاهده آرامش دیگران به این نتیجه رسیده بود که وضع اضطراری در کار نیست و به این طریق از موقعیت رفع ابهام کرده بود.
|