دکترين اندريافت وونت دستاويزى جهت بحث فراوان در نوشتههاى روانشناسى و نيز ايراد انتقادات بر او بوده است، ليکن بهنظر مىرسد که وى اهميت کمترى براى اين موضوع قائل و برخى از پيروان او برعکس بودند. از اينرو ما نيز اکتفاء به بيان مختصرى از سه جنبه اين نظريه وونت مىنمائيم که عبارتند از: اندريافت بهعنوان يک پديده، يک شناخت و يک فعاليت.
اندريافت بهعنوان يک پديده
ايمان و عقيده وونت چنين حکم مىکرد که او فقط با آن واژههائى که به روشنى قابليت پيدايش در 'تجربه پديداري' را دارند سروکار داشته باشد. از اينرو اندريافت، گرچه نه عنصر است و نه مجموعهاى از عناصر، پس بايد جنبه پديدارى بودن آن را مطرح نمود. اين امرى واضح است که دو درجه هوشيارى وجود دارد، و اينکه تمام فرآيندها در محدود هوشيارى در ميدان هوشيارى (Field of Consciousness) عموماً در حدود يک دهم ثانيه کمتر از واکنش حسى است، بدين معنى تفسير شده بود که واکنش حسي، زمان اندريافت برداشت حسى (Sensory Impression) را نيز شامل مىشود، در حالىکه در واکنش عضلانى اينطور نيست؛ و درنتيجه اينکه اندريافت يک دهم ثانيه از وقت را بهخود اختصاص مىدهد. نتايج آزمايشگاهى از اين قبيل در ظاهر تأييدى علمى بر وجود پديده اندريافت بود.
در نظريه وونت، رابطه پديدارى بين اندريافت و عواطف مطرح گرديده است. وونت معتقد بود که 'ارتباط' پديدهاى منفعل است ولى اندريافت فعال است. آيا اين فعاليت اندريافت در تجربه آنى معلوم مىگردد؟ وونت اعتقاد داشت که چنين است، زيرا اندريافت معمولاً با يک احساس فعاليت همراه است که از ديدگاه پديدارى امرى فعال محسوب مىشود. پس از آنکه وونت نظريه سهبعدى خود را در مورد عواطف ارائه داد، رابطه ين عواطف و اندريافت اهميت پيدا کرد. او بدين باور بود که عواطف زمانى ايجاد مىشوند که اندريافت عمل کند؛ عواطف معمولاً نشانه واکنش اندريافت در مورد 'محتواى احساسي' است. براساس اين ديدگاه عواطف نشانهٔ اندريافت بوده و لذا نماينده پديدارى (Phenomenal Representative) آن است. ولى اين مرحله از اين نظريه اهميت کمترى دارد بهعلت عدم موفقيت وونت در اثبات آزمايشگاهى نظريه سهبعدى عواطف.
اندريافت بهعنوان يک پديدهاى فعال
وونت اندريافت را پديدهاى فعال مىپنداشت. اين ديدگاهى است که با نظريه 'واقعيت' همسو است، يعنى اين اعتقاد که اندريافت يک فرآيند و جريان دائمى در جويبار هوشيارى (Stream of consciousness) است. بهعلاوه تا زمانى که اندريافت بهمعنى تغيير و تحول است با ديدگاه وونت مغايرتى ندارد. دشوارى زمانى آغاز مىشود که 'فعاليت' بهمعناى يک 'عامل فعال' (Active Agent) گرفته شود. البته وونت به سبب حمايت از سيستم خاص روانشناسى خود اين امر را انکار کرد و خود را عليه ورود آن به سيستم محافظت نمود. ولى آيا موفق بود؟ آيا او به شکل غيرمستقيم اين مفهوم را وارد سيستم روانشناسى نکرد؟ حتى افراد برجستهاى مانند او قادر نيستند بيش از مقدارى معين از 'جو فرهنگي' پا فراتر نهند.
اندريافت بهعنوان يک شناخت
وونت در تفکيک بيشتر اندريافت از 'ارتباط' پا را فراتر نهاد و گفت که اندريافت در رابطهاى منطقى بين محتويات ذهنى ايجاد مىگردند، در حالىکه 'ارتباطات ذهني' روال منطقى ندارند. لذا اندريافت ممکن است تحليلى (Analytic) و يا ترکيبى (Synthetic) باشد. 'قضاوت' نوعى اندريافت تحليلى است، زيرا مفاهيم و مضامين را از يکديگر جدا مىنمايد. اندريافت ترکيبى ممکن است درجات مختلفى از نزديکى را شامل گردند. يعنى از چسبيدن (Agglutination) ساده به يکديگر تا ترکيب اندريافتى (Apperceptive Synthesis) و در نهايت تا ساختن 'مفهوم' پيش مىرود.
پرواضح است که اندريافت از نظر وونت وظيفهاى شناختى دارد. آيا اين وظيفه يا کنش در سطح پديدارى نمودار مىگردد؟ پاسخ وونت مثبت بود. او استفاده از مفاهيم منطقى را از روانشناسى حذف نموده بود. او استنباط ناخودآگاه را کنار گذارده بود. پيروان وونت هيچگاه مفهوم اندريافت را بهعنوان پديدهاى پديدارى نپذيرفتند (مانند تيچنر که راه وونت را فراتر از خود او ادامه داد.) کالپى آن را نخست قبول نکرد، ليکن مدتى بعد پذيرفت.
در اينجا موضوع مهم قابل ذکر اين است که وونت راه را - که منجر به دور شدن از دانش و نزديک شدن به تجربه پديدارى مىشود - تا انتها ادامه نداد، و اينکه وظيفه و کنش شناختى اندريافت هيچگاه به اندازه کافى بهوسيله شرايط آزمايشگاهى روشن و تعريف نشد که بتواند معناى روشن علمى بيابد.