|
|
کتب علمى که بعد از صفويه تا اين اواخر تأليف شده است از اين هم بدتر است و جملههاى عجيب و غريب از قبيل 'شان چنين است' و 'اين است و جزء اين نيست' و لغاتى مانند 'لعل' و 'يمکن' و 'کذلک' و 'احوط' و 'کان لميکن' و بسا الفاظ و ترکيبات و طرزهاى عربى در آن ديده مىشود که خواندنش موجب رنج و ملال خواننده است! يا برخلاف به قدرى آميخته به لغات و ترکيبهاى اروپائى است که هيچکس از فهم آن سر در نمىآورد!
|
|
اينک دو نمونه از نثر ملايانهٔ قرن اخير يکى از کتاب 'فردوسالتواريخ' تأليف 'قاضى بسطامي' (۱) و ديگر پختهتر از کتاب مستطاب 'تحريرالعقلا' تأليف دانشمند و مصلح بزرگ قرن سيزدهم 'شيخ هادى نجم آبادي' نقل خواهيم کرد، تا طرز تحرير اين طايفه از هر جهت دانسته آيد.
|
|
(۱) . ملانوروز على معروف به فاضل بسطامى از فضلاى عهد ناصرى است و در فقه و اصول و علم رجال استاد بود و تأليفى دارد موسوم به فردوسالتواريخ در تاريخ مشهد و شرح حال اما هشتم که به طبع رسيده و کتابى مفيد است.
|
|
|
نقل از فردوسالتواريخ - از ترجمهٔ رسالهٔ ذهبيه يا مذهبه
|
|
منسوب به علىبن موسىالرضا(ع)
|
|
'بسماللهالرحمنالرحيم:
|
رسيد نامهٔ اميرالمؤمنين در آن چيزى که امر کرده که مطلع نمايم او را به امورى که محتاج است به آنها از آنچه تجربه کردهام و از آباء معصومين (ع) خود شنيدهام در خصوص اطعمه و اشربه و ادويه و فصد و حجامت و حمام و نوره و باه و غير اينها از چيزهائى که موجب استقامت بدن مىگردد و به تحقيق بيان نمودم آنها را و بالله توفيق. و در بعض نسخ در آخر رساله نصيحت کردهاند که بايد التفات نشود به قول کسى که جاهل است و رياضت علوم و آداب نکشيده و نمىداند آنچه عمل مىکند، و ترک مىنمايد؛ و مىگويد مکرر خورديم غذا را و هيچ مضرب نديديم و چيزى را که مىگويند مضر است مرتکب شديم و اصلاً ناخوشى بههم نرسيد و اين شخص که اين کلام را مىگويد مثل حيوانات بىشعور است و از قبيل صورتى است که نقش مىشود و تميز مابين ضار و نافع نمىکند و حال او شبيه است به دزدى که يک مرتبه گرفتار شود و مورد سياست و تنبيه نگردد پس حريص شود در دزدى و پى در پى دزدى کند تا آنکه گرفتار گردد در دزدى عظيمي، پس دست او را قطع نمايند و به سياستهاى ديگر مبتلا شود، اگر مرتبهٔ اول که دزدى کرد، مؤاخذه مىشد عود نمىکرد و عقوبت آن سهل بود و همچنين آدمى هرگاه چند مرتبه از غذاها و مشروبهاى مضر مصرف کند و ضرر نيابد، جرأت مىکند و آخرالامر به امراض عظيمه که قابل علاج نيست مبتلا مىشود، و از ابومحمدحسن قمى نقل شده که چون رسالهٔ مبارکه را آوردند نزد مأمون، خواند و شاد شد، از بيان آن سرور، و امر نمود که بنويسند آن را به آب طلا و مسمى نمايند به رسالهٔ ذهبيه يا مذهبيه ـ بنابراين اخلاف نسخ. اين است آنچه مناسب بود تصدير رساله به آن والحال شروع در شرح فقرات شريفه مىشود و ما توفيقى الا بالله عليه توکلت و اليه انيب.
|
|
قال الامام عليهالسلام: اعلم يا اميرالمؤمين ان الله تعالى لميبتل العبدالمؤمنين به بلاءِ حتى جعل له دواءِ يعالج به.
|
|
يعنى بدان امر کنندهٔ مؤمنين که جناب اقدس الهى مبتلا نساخته بندهٔ صاحب ايمانى را به مرضى تا آنکه گردانيده از براى آن بندهٔ مؤمن دوائى که به او معالجه نمايد' (نقل از فردسالتواريخ نسخهٔ خطي).
|
|
|
'بعضى از کسانى که در زمان صدور و وحى بودند خالى از حالت افراط و تفريط بوده و بلکه به حالت فهم کلام بودند خالى از غرض اوهام و ساير امراض، اين اشخاص اگرچه کم بودند کلمات قرآنيه را مىفهميدند و مىدانستند که از جانب حق است و موافق عقل است، قبول مىکردند، چون در مقام عمل برمىآمدند و تهذيب اخلاق خود مىنمودند به مقامات عاليهٔ ربانيه فايز مىشدند، در اين زمان نيز اگر کسى در مقام فهم کلمات قرآنيه باشد نه به تقليد کلمات مسموعهٔ از سابقين و يا تقدم مدلول بر دليل، از بطلان و حقيقت بلکه با طلب خالى از شوب حب و بغض سابق که داعى بر طلب شده باشد که طالب حق باشد نه طالب حقيقت يا بطلان آن و در فهم کلام، نظر به اوهام خارجه نداشته باشد و به اخبار آحاد ظنيه يا وهميه اثبات معانى کلمات قرآنيه را نخواهد بلکه به فطرت سليمهٔ آلهيه ناظر کلمات باشد و عقل خود را در هر باب حاکم بداند و نگويد که کلمات صادرهٔ از معصومين مقدم بر حکم عقل است و بفهمد که صادرهٔ غير منسوبه است، به خبر واحد ظنى يا وهمى احزار صدور کردن خطا است، اگر به شخص عاقل و حکيمى نسبت کلامى دهند، مستمع به مجرد نسبت، اعراض از حکم عقل خود نمايد عاقل نيست، بلى اگر از عاقل و حکيم کلامى خود بشنويد يا يقين کند بفرمايش او، آن وقت نظر و تأمل در حکم عقل خود را لازم مىداند که مبادا خطا نموده باشد نه آنکه بدون نظر و تأمل تقليد نمايد و از حکم عقل خود اعراض نمايد، بعد از ظهور خطاى فعل خود البته فهميده متابعت آن عاقل حکيم مىنمايد، همچو کسى کلمات قرآنيه را صحيح مىفهمد، اگر کيفيت اعجازش را نفهمد، صحت و حقيقت را مىفهمد و مىداند که مسببين آن کلمات شخص بزرگ عاقل و حکيم بوده ـ اگر نداند که به وحى آلهى بوده. در هر حال عقلش حکم مىنمايد که متابعت او در اين کلمات لازم است و متابعت حق است ـ و انذاراتش فىالجمله و بر سبيل اجمال، صحيح است. از خدا بايد ترسيد، هميشه خصوصاً نسبت به عاقبت امر، چه باستدراج و حلم حق نبايد مغرور شد....' (۱)
|
|
(۱) . از صفحهٔ ۱۰۸-۱۰۹ تحرير العقلا چاپ تهران تأليف مرحوم حاج شيخ هادى نجمآبادي.
|
|
|
کتب علمى فارسى از قرن دهم تا سيزدهم
|
|
از جمله کتب علمى فارسى که بالنسبه پخته و روان تحرير يافته است 'اسرارالحکم' و شرح مثنوى 'حاج ملاهادي' سبزوارى حکيم معروف متخلص به 'اسرار' است.
|