|
کلمهٔ مردمشناسى که در اصل و ريشهٔ لغوى به معنى مطالعه ملل است، نام علمى است که به مطالعهٔ ملل کهن ابتدائى مىپردازد. اما بايد دانست که اختصاص مردمشناسي، به مطالعهٔ جوامع غيرمتمدن و ابتدائى و جامعهشناسى به مطالعهٔ جوامع متمدن، محدود نمىشود و به امروز هم کشيده مىشود و بنا به گفته صاحبنظران جامعهشناسى و مردمشناسى چون: کروبر (Kroeber .Alferd)، هرسکوتيس (Herskovits)، مرتن (Merton.Robert)، پارسنز (Parsons.T) و لوى اشتراوس (Stravss.C.Levu). تنها مىتوان گفت که جامعهشناسي، مسائل و پديدههاى اجتماعى را مطالعه مىکند و مردمشناسى مسائل و پديدههاى فرهنگى را مورد بررسى قرار دهد.
|
|
جامعهشناسى با مردمشناسى در بسيارى موارد چون موضوع، هدف و گاه روش، وجوه مشترک فراوانى دارد، بهگونهاى که تعيين حد و مرز ميان آنها دشوار است و شايد هم نيازى به تشخيص و مرزبندى و بالاخره تفکيک آنها از يکديگر نباشد. البته هر يک از اين دو مطالعه، داراى موضوعات مختص بهخود است که گاه با تفاوت اندک و گاه با تعريف و توجيهى متفاوت از يکديگر متمايز مىشود. بنابراين سعى شده تا با مقايسه و تشريح پارهاى از تعاريف، هدفها، روش و حدود هر يک را تعيين کنيم:
|
|
- مردمشناسي، مسائل و پديدههاى فرهنگى را مطالعه مىکند، در حالىکه جامعهشناسى مسائل و پديدههاى اجتماعى را بررسى مىنمايد.
|
|
- جامعهشناسى به جنبههاى کمى و مردمشناسى به جنبههاى کيفى حيات اجتماعى توجه دارد.
|
|
- جامعهشناسى معمولاً در زمينهٔ مطالعات خود از روش 'پهنانگر' (Extensive)، که در سطحى وسيع و در زمانهاى گوناگون انجام مىپذيرد استفاده مىکند. در حالىکه مردمشناسى از روش 'ژرفائي' يا 'ژرفانگر' (Intensive)، يعنى مطالعهاى عميق و همهجانبه که در جامعهاى کوچک و محدود مانند خانواده، يک روستا، يا يک قبيله و طايفه و... و در زمانى نسبتاً طولانى صورت مىگيرد را مورد استفاده قرار مىدهد.
|
|
- مىتوان گفت جامعهشناسى به مسائل پيچيدهٔ جوامع معاصر توجه دارد و در بسيارى موارد از يافتههاى مردمشناسى بهره مىگيرد. اما مردمشناسى به مطالعه اقوام ابتدائى يا جوامع ماقبل تاريخ مىپردازند و از طريق بررسى و مقايسهٔ فرهنگ و آثار باقى ماندهٔ زندگى انسانهاى ابتدائى و جامعههاى امروز درصدد شناخت دگرگونىهاى زيستى و اجتماعى انسان برمىآيد. اما همانطور که گفته شد نبايد تصور کرد مردمشناسى فقط به بررسى زندگى انسانهاى ابتدائى مىپردازد بلکه امروز دامنهٔ بررسىهاى اين دانش گسترش يافته و به جوامع امروز هم کشيده شده و اغلب گروههاى کوچک را در داخل جوامع شهرى و روستائى مورد مطالعه قرار داده است. همچنين در پارهاى زمينهها مانند: 'تأثير فرهنگ بر شخصيت' ، مردمشناسان، جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعى مطالعات مشترکى انجام مىدهند (به نظرات خانم روث بنديکت و مارگرت ميدو... توجه شود) که اين خود نزديکى اين علوم را نشان مىدهد.
|
|
- جامعهشناسي، علمى است که با استفاده از روش قياس مىتواند نتيجهٔ مطالعات و نظرات خود را تا اندازهاى دربارهٔ جوامع ديگر تعميم دهد؛ هرچند که اين تعميم همواره قطعى نيست. در حالىکه روش مردمشناسى استقرائى است و مطالعهاى را که در يک جامعه انجام مىدهد، نمىتوان درباره جوامع و گروههاى ديگر تعميم داد و به اين معنى که، روش تحقيق در مردمشناسى از جمعآورى اطلاعات محلى شروع مىشود بعد به تجزيه و تحليل آن مىپردازند و سپس به مرحله تبيين مىرسند. در حالىکه جامعهشناسى از فرضيه شروع مىکند و پس از مشاهدهٔ پديدهها به جمعآورى اطلاعات، مصاحبه و تجزيه و تحليل مىپردازد و سرانجام در نتيجهگيرى به اثبات يا رد فرضيه اقدام مىکند.
|
|
| تفاوت مردمنگارى با مردمشناسي
|
|
مردمشناسى چنان با 'مردمنگاري' وابسته است که امکان تفکيک ميان آنها نيست ولى بايد تفاوت آنها مشخص شود.
|
|
مردمشناسى چنان با 'مردمنگاري' وابسته است که امکان تفکيک ميان آنها نيست ولى بايد تفاوت آنها مشخص شود.
|
|
- کار مردمنگار تهيه 'مونوگرافي' (Monography)، (تکنگارىها) و گزارشها نسبتاً کاملى از همه مسائل مربوط به يک واحد اجتماعى و قابل تفکيک است. به اين ترتيب مردمنگارى موارد اساسى را که بهکار مردمشناسى مىخورد فراهم مىکند و مردمشناسى با روش مقايسهاى و ترکيب آنها به نتيجهگيرى کلى مىرسد.
|
|
- هر مردمشناسى مىتواند مردمنگار نيز باشد ولى هر مردمنگاري، لزومى ندارد مردمشناس باشد.
|
|
- مردمشناس، خود به رشتههاى فرعى ديگرى تقسيم مىشود که که هر يک به تحقيق موضوعى تخصصى و مجزا مىپردازد. مانند رشتههائى چون: انسانشناسى جسمانى - زيستي، مردمشناسى خانواده و خويشاوندي، مردمشناسي، اقتصادي، حقوقي، تاريخي، ديني، زبانشناسي، هنرهاى مختلف از قبيل : نقاشي، مجسمهسازي، موسيقي، رقص، غيره ... .
|