|
| ۶۲۱ م. سير خط نبطى، نسخ، سريانى، کوفى، فارسى
|
|
اعراب حجاز مدارکى دال بر خط و سواد خود ندارند ولى از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسيار به دست آمده است. معروفترين اين مردمان، مردم يمن هستند که با حروف مسند مىنوشتند و ديگر نبطىهاى شمال هستند که خط آنها نبطى است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشينى از کتابت بىبهره ماندند کمى پيش از اسلام به عراق و شام مىرفتند و بهطور عاريت از نوشتن عراقيان و شاميان استفاده مىکردند و چون به حجاز مىآمدند عربى خود را با حروف نبطى يا سريانى و عبرانى مىنوشتند. خط سريانى و نبطى بعد از فتوحات اسلام نيز ميان اعراب باقى ماند و تدريجاً از خط نبطي، خط نسخ پديد آمد و از سريانى خط کوفي. در ابتدا، به خط حيرى مشهور بود و بعدها که مسلمانان کوفه را نزديک حيره ساختند اين خط نام کوفى گرفت. سريانىهاى مقيم عراق خط خود را با چند قلم مىنوشتند که از آن جمله خط مشهور به سطرا نجيلى را از سريانى اقتباس کردند و يکى از وسايل نهضت آنها همين خط بوده است. بعدها خط کوفى از همان خط پديد آمده است. مىگويند مردى به نام بشرابن عبدالملک کندى برادر اکيدربن عبدالملک فرمانرواى دومه الجندل آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به کلده آمده با صهباء دختر حرببن اميه يعنى خواهر ابوسفيان پدر معاويه ازدواج کرد و عداهاى از مردم قريش نوشتن خط سريانى را از داماد خود بشربن عبدالملک آموختند و چون اسلام پدپد آمد بسيارى از مردم قريش مقيم مکه خواندن و نوشتن مىدانستند.
|
|
عربها در سفرهاى بازرگانى که به شام مىرفتند خط نبطى را از مردم حوران و از عراق خط کوفى را آوردهاند و قرآن را با خط کوفى نوشتند. پس از آمدن اسلام عربهاى حجاز با نوشتن آشنا بودند ولى عده کمى از آنها نوشتن را مىدانستند و آنان از بزرگان صحابه شدند که بعضى از آنها علىبن ابيطالب (ع)، و عمر خطاب و طلحة بن عبدالله بودند. در زمان خلفاى راشدين و بنىاميه قرآن را به خط کوفى مىنوشتند و مشهورترين قرآننويس بنىاميه مردى بود قطبه نام و خيلى خوشخط و به علاوه خط کوفى را با چهار قلم مىنگاشت. پس از قطبه در اوايل حکومت عباسيان خطاط ديگرى به نام ضحاکبن عجلان بود که چيزى بر چهار خط قطبه افزود و پس از او اسحقبن حماد و ديگران نيز چيزهائى اضافه کردند تا آنکه در اوايل دولت عباسى دوازده قلم معمول گشت. در نتيجه خط کوفى به بيست شکل درآمد اما خط نبطى يا نسخ به همان شکل در ميان مردم و براى تحريرات غيررسمى معمول بود تا آنکه ابنمقله خطاط مشهور متوفىٰ سال ۳۲۸ هجرى با نبوغ خود خط نسخ را به صورت نيکوئى درآورد و آن را جزء خطوط رسمى دولتى قرار داد. خطى که امروز معمول است: انواع خط فارسى ثلث، رقاع، نسخ، محقق، ريحان است و خط هفتم تعليق است که از رقاع و توقيع برآمده پس از ذکر انواع خطوط مزبور نويسنده مىگويد که خط هشتم که تعليق مىباشد ميرعلى تبريزى در زمان امير تيمور نسخ خطاطان بزرگ را به ظرافت و آرايش آميخت و به صورت خط فارسى زيباى کنونى درآورد.
|
|
| ۶۳۶ م. نخستين دانشنامه مسيحى
|
|
نخستين دانشنامه مسيحى کتاب فقهاللغة يا ريشه شناسى را قديس ايزيدر اشبيلى حدود (۵۷۰ - ۶۳۶) در اجراء انديشه قديم قديس ژرم (۳۴۰ - ۴۲۰) که همچون متقدمان آباء مسيحى شايق بود مبنائى براى تعبير عيسوى دانش بشرى پديد آورد با عنوان 'در شناخت ريشهٔ واژهها' به طور عمده به خاطر اسپانيائىهاى تازه مسيحى شده، تأليف کرد. ايزيدر از دو کتاب دانشنامه گونه ژرم، يعنى 'وقايع' و 'مردان نامي' استفاده کرده و 'فنون آزاد' و دانش دنيوى را مبناء راستين و تربيت مسيحيان دانسته است. تأليف او دانش عصر او بود و روش او تأثير زيادى بر کارهاى قرون وسطى داشت و نوآورى ديگرى در زمينه دانشنامهنويسى در غرب تا پانصد سال بعد پديد نيامد.
|
|
| ۶۳۷ م. کتابخانه چانگ - آن
|
|
امپراتور تاى تسونگ (Tai Tsung) کتابخانه بزرگى در پايتخت امپراتوري، چانگ - آن (Chang- an) تأسيس کرد. کتابهاى اين کتابخانه به گفتهاى شامل پنجاه و چهار هزار و به گفته برخى ديگر محققين دويست هزار طومار بود. در عصر اين خاندان و از آغاز قرن هشتم ميلادي، چاپ کتاب به وسيله قالبهاى چوبى آغاز شد. چاپ برخى تصاوير و متون، در واقع از پايان قرن ششم ميلادى صورت پذيرفت اما تاکنون هيچ نسخهاى از اين دوره به دست نيامده است.
|
|
| ۷۵۱ م. دستيابى اعراب به کاغذ و انتقال آن به اروپا
|
|
جهان اسلام بدان علت آغازگر تمام فعاليتهاى فرهنگى و ادبى بود و نسبت به غرب برترى داشت که توانست بر مادهاى بنويسد که تا آن زمان اروپا آن را نمىشناخت. در تابستان سال ۷۵۱ ميان دو قبيله تُرک در آسياى مرکزى جنگى دَرگرفت و هر کدام از آنها از همسايگان خود کمک خواستند. يکى از آن دو قبيله مسلمان بودند و ديگرى از چينيان. در آن هنگام نبرد ميان اين دو قبيله به پيروزى قبيلهاى انجاميد که مسلمانان از آن پشتيبانى مىکردند در نتيجه شمارى از چينىها به اسارت مسلمانان درآمدند. در ميان اين بنديان کسانى را يافتند که فن کاغذسازى را مىدانستند. مسلمانان اين بنديان را به سمرقند بردند و به کمک آنها کارگاه کاغذسازى را داير کردند. پس از چندى کارگاههاى بسيارى ايجاد شد تا جائى که آنها شروع به صادر کردن کاغذ نمودند. در ابتدا به سرزمينهاى اسلامى و سپس توليد کاغذ در بغداد آغاز شد. توليد کاغذ در قرن هشتم در زمان هارون الرشيد در سرزمينهاى عربى آغاز شد و پس از آن کاغذ توسط جهان عرب به اروپا از طريق دمشق با گذر از قسطنطنيه و از طريق سيسيل به آفريقاى شمالى و از طريق اسپانيا و مراکش به مناطق اروپاى غربى وارد شد. بدينگونه انحصار کاغذ به مدت ۵ قرن در اختيار مسلمانان بود. براى اولين بار در سال ۱۱۵۴ کارخانههاى کاغذسازى در اسپانيا آغاز به کار کرد.
|
|
| ۷۷۰ م. نخستين چاپ با حروف مسى بر روى کاغذ در ژاپن
|
|
عهد ملکه 'شوتوکو Shotoko' که در خلال سالهاى ۷۴۷ - ۷۶۹ حکومت مىکرد، شاهد يک پروژه عظيم چاپى بود. او دستور داد يک ميليون پاگودا Pagoda معبد بودائى با برجى چندپهلوى کوچک چوبى ساخته و به هر کدام از آنها يک متن چاپى بودائى آويزان شود. اين تنها قطعاتى بود از کتاب بودائى (هياکمانتودهاراتي) به زبان سانسکريتى و خط چيني. چاپ اين متون در سال ۷۷۰ پس از درگذشت ملکه شوتوکو به پايان رسيد و در بين معابد بودائى سراسر ژاپن توزيع شد. اين طرح در تاريخ چاپ از اهميت زيادى برخوردار است. زيرا براى اولين بار چاپ متن بر روى کاغذ با حروف مسى به جاى حروف چوبى انجام مىپذيرفت. اين طرح در شهر تارا که در آن زمان پايتخت ژاپن بود انجام گرفت و شهر تارا در سال ۷۹۴ به کيوتو منتقل شد.
|
|
| ۷۹۳ م. قديمىترين دايرةالمعارف جهان عرب
|
|
قديمترين دايرةالمعارف جهان عرب توسط ابنقتيبه نوشته شده. ابنقتيبه اديبى عالم به لغت و نحو، مأنوس با قرآن و شعر و فقه بود. کتاب وى با نام عيونالاخبار در ده جلد و به روشى خاص تنظيم شده که عناوين قدرت، جنگ، شرافت، شخصيت، يادگيرى و علم بيان، فصاحت، زيباشناسي، دوستي، عبادت، غذا و نان را شامل مىشود. ابنعبدربيع از اهالى قرطبه کارش را براساس کار ابنقتيبه تدوين کرد و مطالب جديدى به آن افزود.
|
|
| ۷۹۹ م. نخستين دايرةالمعارف عصر ميانه
|
|
دايرةالمعارفهاى عصر کهن، همان منابع اصلى بودند که در آغاز و نيمه سدههاى ميانه به تأليف کتب مرجع يارى رساندند. از مهمترين اين آثار دايرةالمعارف (ريختشناسى واژهها) اثر اسقف ايسيدوروس سويلى بود. اين نخستين دايرةالمعارف عصر ميانه به بيست جلد تقسيم مىشد که هر جلد چندين فصل داشت. اين دايرةالمعارف به دورترين دِيرها و شهرها راه يافت و در خلال عصر ميانه براى مدتى طولاني، مهمترين منبع معلومات در اروپا به شمار مىرفت. شمار نسخههاى نگاهدارى شده به ۹۵۰ مىرسيد که رقم بالائى است. به نظر مىرسد انتشار اين دايرةالمعارف مديون ميسيونرهاى ايرلندى است زيرا آنها آن را استنساخ مىکردند و از کشورى به کشور ديگرى مىفرستادند. کتابخانههاى دِيرها مىکوشيدند که حداقل به يک نسخه از اين دايرةالمعارف دست يابند، زيرا براى مدتها نخستين دايرةالمعارفى به شمار مىرفت که يک مسيحى آن را نگاشته. اين دايرةالمعارف در پايان سده هشتم ميلادى در دِير معروف آلمان 'قولدا' استنساخ شد.
|