جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
ازدحام و تراکم جمعیت
شهرنشيني، هر روز با افزايش تراکم جمعيت همراه است. براى محاسبهٔ تراکم جمعيت، تعداد افراد موجود در يک منطقه را به مساحت آن تقسيم مىکنند. بنابراين، تراکم، جمعيت عبارت از تعداد افرادى است که در يک کيلومتر مربع زندگى مىکنند. مثلاً، تراکم جمعيت در تهران خيلى بيشتر از تراکم جمعيت در تبريز است، زيرا افرادى که در يک کيلومتر مربع تهران زندگى مىکنند خيلى بيشتر از افرادى هستند که در يک کيلومتر مربع تبريز زندگى مىکنند. |
افزايش تراکم جمعيت اثر روشنى دارد: |
کاهش قلمرو فردي. آنچه در مورد انسانها صدق مىکند در مورد حيوانات نيز مصداق دارد. افزايش تعداد حيوانات يک منطقه، موجب کاهش فضا و منابع مادى شود و به دنبال آن استرس ايجاد مىکند. در مورد حيوانات، انتخاب طبيعي، کاهش تراکم جمعيت را بر عهده مىگيرد: چون منابع غذائى محدود مىشود و حيوانات شکارى گوش به زنگ مىايستد، تنها افرادى باقى مىمانند و توليد مثل مىکنند که بسيار سازگار و قوى هستند. |
مىدانيم که مکانيسم تنظيم جمعيت، در مورد انسان نمىتواند چنين آزادى عمل داشته باشد. مکانيسمهاى طبيعى مؤثر براى برگرداندن مردم به روستاها و ييلاقها، پس از آنکه شهرها بهصورت انفجارى پرجمعيت شد و به علل ديگر به بنبست رسيد، عبارتند از: امکانات شغلي، راحتى زندگي، استفادهٔ بهتر از اوقات فراغت، امنيت و ... حال که هيچ يک از اين مکانيسمها وجود ندارد، تراکم جمعيت در شهرها به شيوهٔ کنترلناپذير افزايش خواهد يافت. |
پس از آنکه تراکم به حد معينى رسيد، بسيارى از مردم از کمبود جا ناله مىکنند. اينجا است که از احساس ازدحام صحبت مىشود. لازم است که تفاوت مفاهيم تراکم و ازدحام را مشخص کنيم: |
تراکم، اندازهٔ عينى اما ازدحام برداشت ذهنى است. اين برداشت، برحسب فرهنگ، دوره، شرايط و افراد، تغيير مىکند. حال ببينيم آثار ازدحام کدامها است. |
بدون ترديد، ملموسترين اثر ازدحام، اُفت آزادى است. براى پى بردن به اثر ازدحام يا انبوه جمعيت کافى است که در ساعات خاصى از روز به اتوبوسهاى شهرى تهران سوار شويد. خواهيد ديد که حرکت شما واقعاً محدود مىشود، چند نفر نمىتوانند سوار شوند و حتى به دشوارى مىتوانند، پس از رسيدن به مقصد، پياده شوند. البته اين تجربههاى کاملاً روشن و موقتى است و مىتوان از آنها به دور ماند. مثلاً مىتوان از اتوبوس پياده شد، با تاکسى رفت يا حتى از رفتن منصرف شد. اما ازدحام جمعيت در منطقهٔ سکونت و بهطور دائمي، با احساس عدم آزادى دائمى همراه است، حضور دائمى تعداد زيادى اشخاص در منطقهٔ سکونت اين احساس را بهوجود مىآورد که به حريم شخصى ما تجاوز شده است و در نتيجه احساس سلب آزادى مىکنيم. |
اُفت آزادى با دومين اثر ازدحام همراه مىشود، اُفت توانائى (بارون و رادين، ۱۹۷۸). منظور برداشتى است که به دشوارى مىتوان تحمل کرد. در واقع، آزمايشهاى سليگمن (۱۹۷۵)، دربارهٔ درماندگى آموخته شده نشان مىدهد که احساس عدم کنترل بر محيط ممکن است به افسردگى منجر شود. وقتى محل زندگى انسان طورى است که احساس مىکند نمىتواند آنچه را که اتفاق خواهد افتاد پيشبينى کند، سازگارى او بهطور وحشتناک دشوار مىشود. در واقع، سازگارى با عوامل استرسزاى قوى اما قابل پيشبينى و کنترل، خيلى آسانتر از سازگارى با عوامل استرسزاى ضعيف اما غيرقابل کنترل است. بنابراين، به راحتى مىتوان درک کرد که چرا احساس ازدحام جمعيت به دشوارىهاى روانى و ناراحتىهاى جسمى منجر مىشود. اين دشوارىها مخصوصاً در اردوگاههاى پناهندگان رواج دارد. زيرا پناهندگان نمىدانند که دقيقاً چه اتفاقى خواهد افتاد و مسلماً کمتر توانائى پيشبينى آينده و کنترل رويدادها را دارند. |
افزايش تحريک، يکى ديگر از آثار آنى ازدحام است (کوهن Cohen، ۱۹۷۸). در واقع، آشفتگى حاصل از ازدحام جمعيت به اين معنا است که آنچه از ديگران نشأت مىگيرد، بلافاصله حضور مىيابد: |
- سر و صداى بيشتر |
- انواع مختلف بوها |
- و زيادى ارتباطهاى ناخواسته. |
بهنظر ميلگرام (۱۹۷۰)، تفسير ازدحام بيشتر از کميت آن اثر دارد، همانطور که تفسير تحريک بيشتر از کميت محرک مؤثر واقع مىشود. تحريکى که به آن عادت کردهايم، حتى اگر شديد باشد، موجب ناراحتى نمىشود. کسانى که در کنار خيابانهاى پر سر و صدا سکونت دارند، پس از مدتى به سر و صدا عادت مىکنند، در صورتىکه احتمالاً روزهاى اول خوابشان نمىبرد. بنابراين، ميزان سر و صدا کم اهميتتر از تفسيرى است که از آن داريم. حتى مىتوان با تحريکات بسيار شديد سازگار شد، به شرط اينکه تفسير آنها آسان باشد. سر و صداى قطارى که هر روز ۵ بعدازظهر از کنار خانهٔ شما مىگذرد و ساختمان را به لرزه در مىآورد، الزاماً عامل استرسزاى مهمى نخواهد بود. شما خيلى ساده پيش خود مىگويند: |
'ساعت ۵ بعدازظهر شد ما هنوز کار خود را تمام نکردهايم...' . 'آخجون، قطار ساعت ۵ بعدازظهر آمد، وقت کارى به پايان رسيد' . |
با اين همه، در محيط پرازدحام، کميت سر و صداى ناشناخته و در نتيجه دشوار براى تفسير قابل ملاحظه و خودبهخود استرسزا است. براى متقاعد شدن به اين استرس بايد خيال کنيد در يک آپارتمان تازه يا يک محل غيرعادي، مثلاً پارک، خوابيدهايد. به تحريکاتى توجه مىکنيد که در زمانهاى ديگر براى شما مهم يا نگرانکننده نبوده است. آيا صدائى که مىشنويد صداى گرگ است يا صداى پاى دزد؟ |
ازدحام، در صورتىکه آن را در ايجاد مسائل سهيم بدانيم، قطعاً به افزايش ناخوشايند تحريک و عدم امنيت منجر خواهد شد. اگر در بين انبوه جمعيت باشيم اما احساس خوشحالى کنيم، بر اثر شدت تحريک ناراحت نخواهيم شد. ناراحتى زمانى ظاهر خواهد شد که بر اثر ازدحام احساس سلب آزادى کنيد، اما آن را به يک موقعيت خاص و موقتى نسبت دهيد، اين نگرش آثار ازدحام را کاهش خواهد داد. دانشجويانى که چند نفرى در يک اتاق زندگى مىکنند، خيلى خوب اين موضوع را مىدانند. آنها مىدانند که زيادى تعداد افراد در يک اتاق آزادى را بهشدت کاهش مىدهد اما باز مىدانند که براى هميشه اينطور زندگى نخواهند کرد، در نتيجه از انبوه جمعيت خيلى آسيب نمىبينند. خوشايند نيست که دانشجو در سر و صداى دائمى و در بين اسباب و اثاثيهٔ ديگران زندگى کند، اما اين زندگى زمانى کمتر ناراحتکننده خواهد بود که دانشجو پيش خود بگويد: |
موقتى است، براى داشتن آزاى بيشتر ضرورت دارد، دستکم از زندگى در پيش والدين بهتر است! وقتى اکثر نوجوانان آرزو مىکنند که از پدر و مادر خود دور باشند، بديهى است که زندگى دانشجوئي، حتى در اتاقهاى بسيار پرجمعيت، براى آنها چندان ناراحتکننده نخواهد بود (وارچل و تدى Warchel and Teddie، ۱۹۷۶). |
مطالب بالا نشان مىدهد که ازدحام يا انبوه جمعيت اساساً يک پديده ذهنى است. يک موقعيت معين را همهٔ مردم ازدحام به حساب نمىآورند، زيرا برداشت هر کس از ازدحام، به تفسيرى که از علائم محيط دارد وابسته است. به همين دليل است، برخى زوجها آپارتمانى را که ديگران قابل نفس کشيدن نمىدانند، خوب و جادار ارزيابى مىکنند (وارچل و تدي، ۱۹۷۶). |
هر فرد مجموعهاى از مکانيسمها دارد که به کمک آنها مىتواند، دستکم تا اندازهاي، با تحريکات بيش از حد سازگار شود. مثلاً، مىتواند به عقبنشينىهاى روانى متوسل شود، بدين صورت که به ديگران نگاه نکند، حصارى به دور خود بکشيد و تصور کند که قلمرو شخصى دارد. به سخن ساده، انسان اين توانائى را دارد که سر خود کلاه بگذارد و خيال کند که زندگى همين است که او دارد (آلتمن، ۱۹۷۵). البته مىتوان قلمرو خود را مجدداً سازمان داد. اگر عادت داريد حريم شخصى بزرگى داشته باشيد (مثلاً در خانهٔ خودتان اتاق شخصى داشتيد) و حالا در موقعيتى هستيد که بايد يک اتاق را بين چند نفر تقسيم کنيد (مثل زندگى در خوابگاه دانشجوئي) حتماً بايد علائم قلمروى را دوباره تعريف کنيد، به شيوهاى که براى خود حريم شخصى واقعي، اما با ابعاد کوچکتر، خلق کنيد. حتى خانه به دوشها نيز مىتوانند، در محيطهائى که مرزهاى درونى آنها چندان معلوم نيست، براى خود زندگى خصوصى خلق کنند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست