چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آه که بار دگر آتش در من فتاد


آه که بار دگر آتش در من فتاد    وین دل دیوانه باز روی به صحرا نهاد
آه که دریای عشق بار دگر موج زد    وز دل من هر طرف چشمه خون برگشاد
آه که جست آتشی خانه دل درگرفت    دود گرفت آسمان آتش من یافت باد
آتش دل سهل نیست هیچ ملامت مکن    یا رب فریاد رس ز آتش دل داد داد
لشکر اندیشه‌ها می‌رسد از بیشه‌ها    سوی دلم طلب طلب وز غم من شاد شاد
ای دل روشن ضمیر بر همه دل‌ها امیر    صبر گزیدی و یافت جان تو جمله مراد
چشم همه خشک و تر مانده در همدگر    چشم تو سوی خداست چشم همه بر تو باد
دست تو دست خدا چشم تو مست خدا    بر همه پاینده باد سایه رب العباد
ناله خلق از شماست آن شما از کجاست    این همه از عشق زاد عشق عجب از چه زاد
شمس حق دین تویی مالک ملک وجود    ای که ندیده چو تو عشق دگر کیقباد


همچنین مشاهده کنید