|
|
|
چگونه بدانیم که تدابیر درمانی به حال کسی مفید افتاده است؟ همیشه نمیتوان به ارزیابیهای خود درمانجو اعتماد کرد، چون برخی مردم فقط به این خاطر میگویند بهبود یافتهاند که با درمانگر خوشحال شود و با خودشان متقاعد شوند که پولشان را هدر ندادهاند. 'اثر سلام و خدانگهدار' را مدتها است که درمانگران شناختهاند. مردم در آغاز کار درمان با گفتن 'سلام' میکوشند ناراحتی و مشکلات خود را بزرگ جلوه دهند تا درمانگر را متقاعد کنند که به راستی به کمک نیاز دارند؛ و آنگاه در پایان درمان، با گفتن 'خدانگهدار' سعی میکنند در مورد بهبود خود غلو کنند تا به این وسیله از کوششهای درمانگر قدردانی کنند یا خود را متقاعدکنند که پول و وقت خود را هدر ندادهاند. در ارزیابی گزارش درمانجو از میزان پیشرفت و بهبود خود همواره بایستی این پدیدهها را در نظر داشت.
|
|
از سوی دیگر وقتی هم درمانگر درمان را 'موفق' به حساب میآورد نمیتوان ارزیابی او را همواره یک ملاک عینی دانست، چون منافع درمانگر ایجاب میکند اعلام کند که درمانجو بهبود یافته است. این نکته هم هست که گاه تغییراتی که درمانجو در خلال نشستهای درمانی نشان میدهد به موقعیتهای زندگی واقعی منتقل نمیشود.
|
|
شواهد عینی بهبود - مانند کارآئی بیشتر در کار و پیشه، سازگاری بیشتر با خانواده و دوستان، کاستن از مشروبخواری و چیزهائی از این دست - معتبرتر هستند، اما در بررسیهای درازمدت درباره اثربخشی و کارآئی رواندرمانی، دستیابی به آنها دشوار است.
|
|
|
کنترل متغیرهای نامربوط (extraneous variables)
|
|
حتی وقتی متقاعد شده باشیم که کسی بر اثر رواندرمانی بهبود یافته، چگونه بدانیم چه چیزی باعث چنین تغییری شده است؟ وضع برخی اختلالهای روانی مانند سرماخوردگیهای معمولی است که صرفاً با گذشت زمان بهبود پیدا میکنند. این امر بهویژه در مورد بیماری افسردگی درست است. بر این اساس، در ارزیابی هرگونه رواندرمانی بایستی میزان بهبود خودبهخود (spontaneous recovery) (یعنی تعداد کسانیکه بدون تدابیر درمانی بهبود مییابند) را خط پایه و مبنای کار ارزیابی قرار داد.
|
|
کار ارزیابی وقتی پیچیدهتر میشود که بدانیم برخی مردمان همین که فکر کنند تدابیر درمانی اثربخشی دریافت نمودهاند، بهبود مییابند، ولو آنکه برای این منظور فقط قرصهای شکر به آنها داده باشند. این پدیده را اثر دارونما نامیدهاند. (دارونما مادهای است که از نظر زیستشناختی بیاثر است ولی بیمارانی که آن را میخورند خیال میکنند که خاصیت درمانی دارد). این امکان هست که بهبودهای حاصل از رواندرمانی نیز بیشتر ناشی از عواملی شبیه دارونما باشد (مانند امیدواری، انتظار مداوا شدن، توجهی که به بیمار میشود) تا ناشی از روش درمانی ویژهای که بهکار رفته است. برای اثبات اینکه خود رواندرمانی کارآئی دارد بایستی در ارزیابی آن، هم بهبود خودبهخود و هم اثر دارونما کنترل شود.
|
|
با وجود همه این دشواریها، از چند پژوهش کنترل شده چنین برمیآید که رواندرمانی اثربخش است و کارآئی رویکردهای درمانی گوناگون چندان تفاوتی با هم ندارد (اسمیت ـ Smith، گلاس ـ Glass، میلر 'Miller' ، سال ۱۹۸۰؛ لندمن ـ Landman، داور 'Dawes' ، سال ۱۹۸۲). یکی از این پژوهشها را برای نمونه شرح میدهیم. در یک درمانگاه دانشگاهی ۹۰ بیمار سرپائی را بهطور تصادفی در سه گروه زیر قرار دادند: رفتاردرمانی، روانکاوی کوتاهمدت، و فهرست انتظار (با اعضاء گروه انتظار برای گردآوری اطلاعات مصاحبه صورت میگرفت اما هیچگونه تدابیر درمانی به آنان داده نمیشد). هم رفتار درمانگران و هم روانکاوان آموزشهای کافی دیده و افرادی کارآزموده بودند. درمانجویان را پیش و پس از 'درمان' بهوسیله مقیاسهائی چند (آزمونهای روانی، گزارشهای افرادی که درمانجویان را بهخوبی میشناختند، و رتبهبندیهای درمانگر و درمانجو و یک ارزیاب مستقل) مورد ارزیابی قرار دادند. به جز اینها، از هر پنج نشست درمانی، گفتگوهای یک نشست ضبط میشد تا بتوان هم رفتار درمانگر و هم رفتار درمانجو را ارزیابی نمود. پس از چهار ماه 'درمان' ، هر سه گروه درمانجو به طرز معنیداری بهبود یافتند، اما میزان بهبود دو گروهی که تحت درمان بودند به طرز آشکاری بیش از گروهی شد که در فهرست انتظار قرار داشت. مثلاً، ارزیاب مستقل نتیجه کلی بهبود را برای دو گروه تحت درمان ۸۰ درصد و برای گروه انتظار فقط ۴۸ درصد گزارش کرد. از مقیاسهای دیگر نیز نتایج مشابهی برمیآمد، با این تفاوت که گروه رفتاردرمانی کمی بیش از گروه روانکاوی بهبود نشان داد (سلون ـ Sloane و همکاران ۱۹۷۵).
|
|
بیشتر پژوهندگان کنونی بیش از آنچه بخواهند بدانند کدام رویکرد درمانی بهتر از همه است، مایل هستند بدانند برای حل مشکل بهخصوصی کدام روش اثربخشتر از روشهای دیگر است، البته بررسی مسئله اخیر دشوار است، چون این کار مستلزم آن است که گروه وسیعی از افراد را پیدا کنیم که همگی دچار اختلال واحدی باشند و آنگاه هر سه دسته از آنان را در شرایط درمانی متفاوتی قرار دهیم. اما اختلالهای روانی آدمهای متفاوت به شکلهای بسیار متفاوت ظاهر میشود. با این همه، از یافتههای تازه چنین برمیآید که در درمان اضطرابها و هراسهای خاص، رفتاردرمانی اثربخشتر از درمانهای روانکاوی و درمانجومداری است (کازدین ـ Kazdin، ویلسون 'Wilson' ، سال ۱۹۷۸).
|