بعضى از سياستگذاران و متفکران اجتماعي، برنامهريزى آموزش و پرورش را اصولاً فعاليتى بيهوده، عبث، و حتى در پارهاى از موارد، زيانبخش مىدانند. دلايل اين افراد را به دو دسته مىتوان تقسيم کرد:
|
|
|
بعضى از متفکران اجتماعى با توجه به اينکه آموزش و پرورش مىتواند نتايج زيانبخشى را هم بهبار آورد، با رژيمانتاسيون، در قيد کردن، شکل دادن، و بهطور کلى انحصارى کردن آموزش و پرورش مخالف هستند.
|
|
|
عوامل ادارى و فنى مخالف به برنامهريزى ناشى از نقايص، کمبودها، و اشتباهاى است که يا در ماهيت برنامهريزى وجود دارد يا در چگونگى اجراء و نحوهٔ عمل برنامهريزي، از قبيل:
|
|
|
جانستون (۱۹۷۴) (J.N.Johnstone) ضمن بررسى و تجزيه و تحليل مدلهاى مختلف رياضى که براى برنامهريزى آموزشى ارائه شده است، به ۱۲۳ مدل اشاره مىکند و پس از بحث پيرامون مشخصات آنها نتيجه مىگيرد که اين مدلها هنوز تکامل لازم را پيدا نکردهاند و مبتنى بر مفروضاتى هستند که در عمل ممکن است صدق نکند.
|
|
| کمبود و نقص اطلاعات و آمار
|
|
برنامهريزى آموزش و پرورش، مانند برنامهريزىهاى اقتصادى و اجتماعى ديگر، نيازمند به آمار و اطلاعات دقيقى است. ولى آمار و اطلاعات موجود يا غالباً کامل نيستند و يا چه بسا اشتباهات و اغلاطى دارند که بنيان محاسبات را سست و بىاساس مىکند.
|
|
|
برنامهريزى فعاليتى است دورنگر و متضمن پيشبينى آينده. طبعاً تمام مسائلى که در آيندهبيني، آيندهسازي، و آيندهگزينى وجود دارد مستقيماً در برنامهريزى اثر مىگذارد و آن را ضعيف و ناقص مىسازد.
|
|
|
اين عامل نيز با مشکلات پيشبينى آينده مرتبط مىباشد. نيازهاى محيط، امکانات و منابع، اولويتهاى اجتماعي، شرايط اقتصادي، مقدورات و خلاصه ترکيب عوامل اجتماعي، اقتصادي، طبيعى و تکنولوژيک تغيير مىکند و اين تحولات در آنچه که از آموزش و پرورش انتظار مىرود و همچنين در کيفيت و کميت منابعى که در اختيار آموزش و پرورش گذاشته مىشود (اعم از منابع مادي، انساني، و فني) تغيير مىدهد و برنامه را بههم مىزند.
|
|
|
برنامهريزى مستلزم مداوم و پىگيرى است. ولى در عمل ديده مىشود با تغيير و تعويض متصديان امر، برنامههاى گذشته نيمهکاره مىماند و اولويتها و راهبردها و طرحها و گاهى حتى نظام آموزش و پرورش هم با روى کار آمدن متصديان جديد عوض مىشود و تغيير مىکند.
|
|
|
بسيارى از اوقات متصديان برنامهريزي، خود به اصول برنامهريزى وارد نيستند، يا آنکه بر اساس تمايلات شخصى روشى را اعمال مىکنند که مطلوب و معقول نيست و طبعاً نتيجه آن وبال مجريان آينده برنامه مىشود.
|
|
|
يکى از مفروضات برنامهريزى آموزشى اين است که کار به کاردان سپرده مىشود. چون انجام امور مختلف به تخصصها، دانشها، و مهارتهاى گوناگون نيازمند است، برنامهريزان سعى مىکنند کيفيت و کميت نيروى کار، يا به عبارت ديگر، انواع مشاغل و حرفهها را پيشبينى کنند و آموزش و پرورش را در جهتى سوق دهند که بتوانند تحصيلکردههاى مورد نياز را در سطوح مختلف دانش و تخصص مورد نياز جامعه تأمين کند. ولى در عمل، گذشته از تمام محظورات و نقايصى که در اين طرز پيشبينى وجود دارد، غالباً ديده مىشود که افراد مشاغلى اختيار مىکنند که چه بسا ارتباطى با سابقهٔ تحصيلى و رشتهٔ تخصصى آنها ندارد و به بيان ديگر، فرض سپردن کار به کاردان عملى نمىشود. البته تحولات تکنولوژى نيز، همانطور که در قسمت تغيير عوامل محيط گفته شد، توأم با عوامل ديگرى که نوع و ترکيب مشاغل را تغيير مىدهند، بنيان مفروضات برنامهريزى نيروى انسانى را سست و بىاعتبار مىکند.
|