جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی


به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی    صدای شهپر شاهین برآمد ناگه از جائی
عقابی در رسید از اوج استیلا و پیش وی    به جز تسلیم نتوانست صید ناتوانائی
شکارانداز صیادی برآمد تیغ کین بر کف    فکند آشوب در وحشی شکاری بند برپائی
به برج خویش ساکن بود ثابت کوکبی ناگه    چو سیمایش به بحر اضطراب افکند سیمائی
تنی کز جا نجنبیدی ز آشوب قیامت هم    قیام‌انگیز وی گردید فرقد و بالائی
ز گرد ره به تاراج دل افتادند چشمانش    چنان کافتند غارت پیشگان درخوان یغمائی
زبانی داده‌اند از عشوه آن چشم سخنگو را    که در گوش خرد صد حرف می‌گوید به ایمائی
زمین فرسایی از سجده‌های شکر واجب شد    که سر در کلبه‌ی من زد کله بر آسمان سائی
پی عذر قدومت محتشم تا دم آخر    بر آن در جبهه‌سائی آستان از سجده فرسائی


همچنین مشاهده کنید