سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند


از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند    این دل و دین و تن و جان و سر و پا بنماند
چشم آن فتنه‌ی پیدا به دلم پوشیده    نظری کرد، که پوشیده و پیدا بنماند
سخن عشق، که عقلم به معما می‌خواند    بر دلم کشف چنان شد که معما بنماند
حیلت ما همه حالت شد و حیلتها سوخت    حالت ما همه معنی شد و اسما بنماند
تا دو می‌دید دلم در کف یغما بودم    چون برستم ز دویی زحمت یغما بنماند
دل من دردی آن درد به دریا نوشید    به طریقی که نم در همه دریا بنماند
ای تمنای دل من ز دو گیتی نظرت    نظری کن، که دگر هیچ تمنا بنماند
گر چه از هر جهتم سری و سودایی بود    جهت سر تو بگرفتم و سودا بنماند
دوش با درد تو گقتم که: محابا کن، گفت:    اوحدی، تن به قضاده، که محابا بنماند


همچنین مشاهده کنید