جدول ویژگیهای روش شناختی متمایز فرهنگگراها و ساختگراها در مطالعات شهر
برخى از صاحبنظران مانند فلاناگن (Flanagen . W. Urban Socioloy, London, 1990 , p. 345 - 348) مجموعهٔ بينشها و مکاتب جامعهشناسى شهرى را در دو گروه اصلى زير عنوان 'فرهنگگراها' و 'ساختگراها' جاى مىدهند و به لحاظ جامعهشناسى تعدد مکتب را نمىپذيرند. تا به حال، روشهاى فرهنگگرا و ساختگرا در جامعهشناسى شهرى غالب اوقات در رابطه با ماهيت و نتايج زندگى شهرى، به نتايج اساساً متفاوتى منجر شده است. هر يک از اين دو نظريه حاوى برخى مفروضات زمينهاى در مورد نظام اجتماعى است که پرسشها و پاسخهاى نامشابهى را برمىانگيزد.
در جدول ويژگىهاى روششناختى متمايز فرهنگگراها و ساختگراها در مطالعات شهر سعى شده است تفاوتهاى موجود ميان روشهاى فرهنگگرا و ساختگرا روشن گردد و با يکديگر مقابله و مقايسه شود. تضاد ميان مفروضات بنيانى دو مکتب و تأکيد هر کدام بر عرصههاى اساسى خاصى در جدول منعکس شده است. بهعلاوه ميان برخى ديدگاههاى اصلى و عمده آنطور که در اينجا عرضه شده شباهتهاى بسيار وجود دارد.
مفاهيم و قالبهاى مکتب فرهنگگرا دو امر مشترک دارند. نخست اين مفاهيم بخشى از سنت اصلى ليبرالى در جامعهشناسى شهرى است. مفاهيمى که برخى موضوعات عمده و روشهاى اصلى آن را مىتوان در مکتب شيکاگو (نظرات پارک، بارجس و ورث) که تا نظريههاى کلاسيک (دورکيم، وبر و زيمل) پيش مىرود، جستجو کرد. دوم، اين جريان، محيط شهرى را عمدهترين متغيير تبيين کننده در توصيف آنچه در شهر واقع مىشود، در نظر مىگيرند. شهر در اين ديدگاه، الگوهاى فکرى و تعاملات کاملاً مشخص و متمايزى را ايجاد مىکند که معرف و جهت دهنده و هدايت کنندهٔ تغييرات در سطح جهانى است. اين امر در مورد محيطهاى صنعتى که در آن شهر ممکن است برحسب تئورى مورد نظر مولد از خودبيگانگى يا انسجام باشد، نيز صادق است. در مورد جهان سوم، شهر ظرفى است که افکار جديد را در خود مىپروراند و تکنولوژى و شيوههاى سازماندهى (فرآيند بوروکراسى) را براى بخشهاى کمتر توسعه يافته به ارمغان مىآورد. شهرها هم داراى ثروت زياد و هم فقر هستند و تمام مراتب و درجات بينابين را نيز در برمىگيرد. رقابت اقتصادى براى دستيابى به مکانهاى مناسب موجب ايجاد الگوى متمايز استفاده از اراضى شهرى است که در درون خود حفرههاى فقر را شامل مىشود و در آنجا الگوهاى رفتار بهنحوى تشويق مىشود که حلقهٔ فقر و عقبماندگى استمرار مىيابد و به فرزندان منتقل مىشود.
شيوهٔ کار ساختگرايان مشتمل بر مفروضات کاملاً متمايزى است. شهر در اين ديدگاه، نقطهٔ تراکم فعاليتهاى اقتصادى در درون يک نظام جهانى است که مشخصهٔ اصلى آن توزيع ناعادلانه و ناهموار ثروت و قدرت است. اصول مهم و سازماندهندهٔ شهر جنبهٔ محلى ندارد بلکه تحتتأثير عوامل جهانى قرار دارد و شهرها بيش از آنکه بيانگر تفاوتهاى جامعهشناختى باشند، تنها منعکس کنندهٔ اين تفاوتها هستند. رفتار و روابطى که در سطح منطقهاى بروز و ظهور مىکند، منشأ و ريشهٔ آنها در بيرون از عرضهٔ حيات شهر بايد جستجو شود. همچنان که شهر در جهان سوم گسترش مىيابد در خود نوعى توسعهٔ ناهموار و بىتناسب را استمرار مىبخشد و دائماً تشديد مىکنند، شهرها مراکز رفاه و امتياز مىگردند در حالىکه ثروت واقعى ملت در مناطق روستائى که مردم آن در مقابل کار سخت درآمد ناچيزى دارند توليد مىشود. شهرهاى جهان سوم ثروتها را از مناطق دور و نزديک مىمکد و در مقابل منافع تجارتى آنها تحت سلطهٔ عوامل جهانى که در شهرهاى کشورهاى توسعه يافته متمرکز شدهاند قرار دارد.
در همان حال، تمامى بخشهاى جمعيت در درون شهرهاى کشورهاى غنى به يک نسبت پيشرفت نمىکنند. از آنجا که سرمايههاى متراکمى که بايد در زمين و يا ملک بهکار گرفته شود و منافع براى مجريان در برداشته باشد، خود به خود بازار مسکن را دچار تورم مىکند و فقرا را بهسمت مسکنهائى با حداقل امکانات مىراند يا آنها را آوارهٔ بيغولهها و کوچه و خيابان مىسازد.
در واقع شهر خود تعيين کنندهٔ سرنوشت خود نيست بلکه منعکس کنندهٔ آن چيزى است که بيرون از حيطهٔ قدرت او و در يک مقياس جهانى اتفاق مىافتد.
اينگونه برخورد قاطع با مسئلهٔ شهر، هدف آن برجسته ساختن گرايشهاى مشهودى است که برخى خطوط فکرى را به هم نزديک مىکند. در هيچ مجموعهٔ تفکر و انديشه يا نظريهاى شايد الگوهاى همبستگى تا اين اندازه که بتوان آن را در يک جدول مقايسه کرد، آشکار نيستند. در سنت فرهنگگرائى، اکولوژيستها را داريم که طرفدار تئورى مدرنيزاسيون نيستند. از طرف ديگر با اقتصاددانانى سر و کار داريم که گاه و بيگاه در بحثهاى خود به قالب اکولوژيستها يا طرفداران مدرنيزاسيون درمىآيند. زيرا در عمل اين موضوعات به هم آميخته مىشوند و بهخصوص اين امر ممکن است به اين واقعيت بستگى داشته باشد که اغلب کسانى که در کارهاى خود بر شهر تأکيد دارند قادر نيستند از سنت وبر و دورکيم و زيمل و پارک برکنار بماند. در همان حال فرهنگگراها يا اکولوژيستها نمىتوانند معناى ديدگاه اقتصادى را نديده بگيرند (Hawley ,1984).
جدول ويژگىهاى روش شناختى متمايز فرهنگگراها و ساختگراها در مطالعات شهر (۱) .
(۱) . Flanagan , William , G. Urban Sociology , Images and Structure , Allyn and Bacon, London, 1990 . p. 345-347.
ويژگىها
روش فرهنگگرا
روش ساختگرا
ويژگىها و مشخصات عرصهٔ شهرى
اندازه و تراکم شهر موجب شيوههاى متمايز انديشه، تعامل و سازمان متفاوت اجتماعى مىشود.
شهرها معرف تمرکز نيروهاى سياسى و اقتصادى و روابطى است که در سطح جهان گسترش يافته است.
ايدئولوژى
صورت شهرى نشان دهندهٔ پيشرفت مترقيانه و منعکس کننده تجدد و سازمان پيشرفته و تکنولوژى نوين است.
شهر مرکز ثروت و امتياز و محصول تراکم سرمايه است.
نيروهاى شکل دهندهٔ محيط
تأکيد بر عوامل زيست محيطى (اکولوژى) و اجتماع محلى با امکانات محيطى است.
تأکيد بر اقتصاد سياسى شهر و کانونهاى فرا سرزمينى است.
توسعه و توسعه نيافتگى
در تئورى مدرنيزاسيون شهر موجد لحظات و امکانات توسعه است و اين توسعه از طريق گسترش ديدگاههاى مدرن و تکنولوژى و صور سازمان يافته صورت مىگيرد.
اقتصاد سياسى معتقد است که شهرها در جهان سوم حالت انگلى دارد و طرفدار اين فکر هستند که توسعهٔ نابرابر جهانى وجود دارد.
در مورد قشربندى
تز فرهنگ به ارزش گذاشته و غالب مىشود.
نابرابرى ساختارى ريشه در دگرگونىهاى نظام اقتصاد جهانى دارد و الگوهاى منطقهاى رشد و انحطاط به ارزش غلبه دارد.