|
|
معلولان داراى مشکلات متعددى هستند، همانگونه که والدين و مربيان آنها مشکلات گوناگونى در اين رابطه با اودارند. نوع مشکلات بتناسب افراد، خانوادهها، مدرسهها و مربيان فرق دارد. |
|
|
برخى از آنان سعى دارند در جامعه کمتر حضور داشته باشند و برخورشان با افراد اندک باشد. برخى برخوردشان با خانواده چندان خوب نيست و پرخاشگرند شايد بدانخاطر که آنان را در اين نقص مقصر مىدانند، و يا گمان دارند که رسيدگى آنان کافى نيست. براين اساس در صف ناسازگاران قرار مىگيرند.
|
|
|
امکان تطابق عادى براى آنان نيست، نمىتوانند خود را با محيط آنچنان که ضرورى است سازگار کنند، زيرا چشمشان خوب نمىبيند، گوششان خوب نمىشنود، اعضاى بدنشان خوب کار نمىکند و اين خود منشاء بسيارى از نابسامانىهاست.
|
|
مشکل عدمتطابق آنها در مدرسه کاملاً عيان است و البته در محيط خانه که محيط انسى است مسأله بسيارى ندارند. دشوارى براى آنان تاحدى است که برخى حتى نمىتوانند به مسافرت بروند زيرا مثلاً وضع صندلىها برايشان مساعد نيست، نمىتوانند در خيابان آزادانه راه بروند، زيرا خطر تصادف و برخورد وجود دارد، نمىتوانند در خيابان آزادانه راه بروند، زيرا خطر تصادف و برخورد وجود دارد، نمىتوانند در برخى از مهمانىها شرکت جويند چون آنجا براى آنان محيط شاد و مناسبى نيست، نمىتوانند درجمع شرکت جويند و يا رابطهاى و انسى با آنان برقرار سازند و يا ممکن است والدين آنها از حضورشان احساس حقارت کنند.
|
|
|
اينان در رابطه با حيات شخصى و با خودشان احساس ضعف دارند و ناگزيرند خود را پائينتر از ديگران بدانند و يا احساس کمبود کنند. اين احساس در زندگى حال و آيندهشان در شخصيتشان اثر گذارده و ممکن است آنها را فردى ناسازگار و حتى مجرم سازد.
|
|
برخى از اينان دچار اختلالات عاطفى هستند و سرخوردگى و دلسرى بسيار از زندگى دارند. خود را ناقص مىپندارند و از آن احساس ناراحتى ونگرانى دارند.
|
|
|
- مشکل عدمپذيرش که در برخى از خانهها وجود دارد.
|
|
- مشکل ملامتها و سرزنشها و به رخکشيدنها و مقايسهها و ... که در برخى از خانوادهها وجود دارد.
|
|
- مشکل رسيدگى به امورشخصى که براى همگان ميسر نيست و دائماً درحال احتياج بسر مىبرند.
|
|
- وجود بيمارىهاى ناشى از نقصها مثل سردرد ناشى از آستيگمات بودن.
|
|
- مشکلعدم مشارکت در امورخانواده و در برخى از موارد وامانده شدن.
|
|
- براى برخى مشکل عدمتوانائى بيان درد و مسأله خود که سبب عقدهسازىهاست.
|
|
|
- زيردست و پارفتن بعلت معلوليت و درنتيچه عدمتوان دفاع از خود.
|
|
- مشکل مسخره ديگران و تحقيرها و بهرخ کشيدنها که براى او موجد احساس شرم و خجلت است.
|
|
- مشکل عدم همپائى با ديگران و عدمتوان بازى با ديگران بعلت نقص خود.
|
|
- مشکل عدم توان بهرهگيرى از کلاسهاى عادى و در نتيجه مواجهشدن با شکستهاى گوناگون.
|
|
- در کل اينان در مدرسه منزوى هستند و احساس غربت مىکنند. تنها با يکى دوتن از کودکان عقبمانده استثنائى و گاهى همسان و همدرد او هستند دوست مىشوند و بخشى از اوقات خود را با او مىگذرانند.
|