براى آنکه بتوانيم ميزان نسبى کوشش و فعاليتى که در زمينهٔ آموزش و پرورش در کشورهاى مختلف انجام مىشود بسنجيم و با يکديگر مقايسه کنيم، به ملاکها و معيارهاى سنجش نيازمند هستيم. ضريب کوشش يکى از ملاکهايى است که بدين منظور انتخاب شده است و بهکار مىرود.
ضريب کوشش آموزش و پرورش معمولاً به دو طريق محاسبه و برآورد مىشود:
۱. سهم اعتبارات آموزش و پرورش نسبت به درآمد ناخالص ملي.
۲. سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجه.
در برآورد ضريب کوشش به دو طريق فوق، نقاط ضعفى وجود دارد. از جمله:
۱. مقايسه محاسبهٔ درآمد ناخالص ملى و همچنين بودجه کشورها، خود متضمن محدوديتهاى خاصى است که طبعاً در محاسبهٔ ضريب کوشش نيز منعکس مىشود.
۲. در محاسبهٔ ضريب کوشش، معمولاً اعتبارات دولتى که به وزارت آموزش و پرورش و فعاليتەاى آموزش و پرورش رسمى تخصيص يافته است، ملاک سنجش قرار مىگيرد. ولى در بسيارى از کشورها علاوه بر وزارت آموزش و پرورش، سازمانهاى ديگر دولتى و همچنين بخش خصوصى سهم بزرگى در فعاليتهاى آموزش و تأمين منابع مادى آن دارند. بدين جهت، سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجه معرف مجموع اعتباراتى که در کشور به مصرف آموزش و پرورش مىرسد، نيست.
زيملمان با توجه به نقاط ضعف فوقالذکر، فرمول ديگرى تنظيم و پيشنهاد کرده است که در آن سهم اعتباراتى که از بخشهاى مختلف به آموزش و پرورش تخصيص مىيابد منعکس مىشود و تصوير کاملتر و جامعترى از ضريب کوشش آموزش و پرورش کشور بهدست مىدهد.
محاسبهٔ ضريب کوشش آموزش و پرورش بنا بر فرمولى که زيملمان پيشنهاد کرده است گذشته از مقايسهٔ فعاليت نسبى کشورها در زمينهٔ آموزش، در موارد و به منظورهاى ديگرى نيز بهکار مىرود و حائز اهميت است. از جمله:
- براى منطقهاى کردن آموزش.
- براى تعيين سهم دولت مرکزى در مقايسه با سهم هر منطقه.
- براى تعيين حدود تشريک مساعى مادى بخش خصوصي.
- براى تعيين سهميهٔ دولتى براى مدارس و مؤسسات آموزش عالى ملي.
- براى تعيين سهميه کمکهاى خارجي.
با علم به اينکه تعيين ضريب کوشش آموزش و پرورش بر اساس سهميه اعتبارات آموزشى نسبت به درآمد ناخالص ملي، يا بودجهٔ دولتي، نقاط ضعفى دارد، ولى به هرحال معيارى است براى مقايسهٔ فعاليت نسبى کشورهاى مختلف، و تاحدى روشنگر شکاف و اختلاف مقدورات مادى آموزشى در کشورهاى مختلف است.
ضريب کوشش آموزش و پرورش در دههٔ گذشته، در بيشتر کشورها، به طورىکه در جدول (سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجهٔ کشور به درصد استنتاج شده از کتاب آموختن براى زيستن و کتاب M.Zymeleman, Efficiency in Education) منعکس شده، افزايش يافته است.
در سال ۱۹۷۲، حد متوسط ضريب کوشش آموزش و پرورش در جهان در حدود ۱۶ درصد بوده است. بايد متوجه بود که معدلگيرى منطقهاى بايد ما را از تفاوتهاى خاصى که بين کشورهاى هر منطقه وجود دارند، غافل نکند؛ مثلاً، در سال ۱۹۶۷، ضريب کوشش آموزش و پرورش کشورهاى مختلف قارهٔ آفريقا بين ۱۱ تا ۲۳ درصد بوده است. در همان سال ۱۸ کشور جهان بيش از ۲۰ درصد از بودجهٔ ساليانهٔ خود را به آموزش و پرورش اختصاص دادهاند. همينطور، در حالىکه ضريب کوشش آموزش و پرورش در منطقهٔ آسيا به سال ۱۹۶۸، بهطور متوسط معادل ۷/۳ درصد درآمد ناخالص ملى بوده است، در بعضى از کشورهاى اين منطقه کمتر از ۱درصد و در برخى بيش از ۵ درصد بوده است.
جدول سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجهٔ کشور به درصد
حد متوسط کشورهاى منطقه
سال
۱۹۶۰
۱۹۶۵
منطقهٔ آفريقا
۱۴/۵
۱۶/۴
منطقهٔ آمريکاى شمالى
۱۵/۶
۱۷/۶
منطقهٔ آمريکاى لاتين
۱۲/۶
۱۵/۴
منطقهٔ آسيا
۱۱/۸
۱۳/۲
منطقهٔ اروپا و روسيه
۱۳/۵
۱۵
منطقهٔ اقيانوسيه
۱۰/۴
۱۵/۷
متوسط جهاني
۱۳/۵
۱۵/۵
(استنتاج شده از کتاب آموختن براى زيستن و کتاب M.Zymeleman, Efficiency in Education)
همچنين بايد در نظر داشت که هزينهٔ سرانهٔ آموزش و پرورش نيز بين کشورهاى مختلف تفاوت فاحشى دارد؛ مثلاً، در سال ۱۹۶۷، هزينهٔ سرانهٔ آموزش و پرورش ابتدائى در کشورهاى قاره آفريقا بين ۱۸ تا ۱۲۶ دلار بوده است.
بهطور کلى در فاصلهٔ زمانى ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۸ بهطورى که در جدول (مقايسه افزايش اعتبارات آموزش و پرورش با افزايش تعداد شاگردان) (برگرفته از آمار مندرج در کتاب آموختن براى زيستن) منعکس شده، افزايش اعتبارات آموزش و پرورش بهطور نسبي، بيش از افزايش تعداد شاگردان بوده است.
از روند افزايش هزينهٔ آموزش و پرورش در مقايسه با افزايش تعداد شاگردان چه نتيجهاى براى برنامهريزى آموزش و پرورش مىگيريد؟
افزايش نسبى هزينهٔ آموزش و پرورش در مقايسه با افزايش تعداد شاگردان تعبيرها و دلالتهاى مختلفى براى کيفيت آموزش و پرورش، بهرهورى آموزش و پرورش، واحد هزينهٔ آموزش و پرورش، تکنولوژى آموزش و پرورش، نوآورى آموزش و پرورش، و بودجهٔ آموزش و پرورش دارد، که هر يک به نوبهٔ خود، انعکاس خاصى در برنامهريزى مىتواند داشته باشد.
جدول مقايسه افزايش اعتبارات آموزش و پرورش با افزايش تعداد شاگردان
حد متوسط کشورهاى منطقه
درصد افزايش ساليانه
اعتبارات آموزش و پرورش
درصد افزايش تعداد شاگردان
منطقهٔ آفريقا
۱۰
۶/۲
منطقهٔ آمريکاى شمالي
۱۲/۱
۳
منطقهٔ آمريکاى لاتين
۱۱/۳
۶/۲
منطقهٔ آسيا
۱۴/۱
۵/۶
منطقهٔ اروپا و روسيه
۱۱
۳
منطقهٔ اقيانوسيه
۱۱/۷
۳/۷
(استنتاج شده از آمار مندرج در کتاب آموختن براى زيستن ۱۹۷۲)
همانگونه که قبلاً هم يادآورى شده است، ضريب کوشش، بر اساس سهم اعتبارات آموزش و پرورش از درآمد ناخالص ملى يا بودجه، به تنهايى نمىتواند تصوير روشن و کاملى از ميزان اعتباراتى که براى آموزش و پرورش مصرف مىشود، ترسيم کند. يک شاخص مناسب ديگر، ميزان اعتبارات سرانهٔ آموزش و پرورش است که به سه صورت محاسبه مىشود:
۱. کل اعتبارات آموزش و پرورش تقسيم بر کل جمعيت.
۲. مجموع اعتبارات آموزش و پرورش تقسيم بر کل جمعيت واجبالتعليم.
۳. کل هزينههاى آموزش و پرورش هر دورهٔ تحصيلى تقسيم بر تعداد شاگردان آن دوره.
اگر هزينهٔ سرانه بر اساس روشهاى ۱ و ۲ بالا محاسبه شود، هر قدر مقدار آن بيشتر باشد، معرف توان بيشتر منابع مالى و بالا بودن سطح سرمايهگذارى در آموزش و پرورش است. ولى اگر بر اساس روش سوم محاسبه شود مىتواند ضابطهاى براى پائين بودن سطح بهرهورى و تکنولوژى آموزشى شود. بهعبارت ديگر، بالا بودن هزينهٔ سرانهٔ آموزش و پرورش اگر بر اساس روشهاى اول و دوم بالا محاسبه شده باشد، بسيار خوب؛ و اگر بر اساس روش سوم محاسبه شده باشد، جاى نگرانى دارد.