|
گاه در روزنامهها مىخوانيم که در نقاط مختلف جهان، چند نوجوان ۱۳ و ۱۴ ساله، يک کودک ۷ و ۸ ساله را مىکشند. به چه دليل؟ خيال مىکردند که استفاده از مواد مخدر يا خوردن مشروبات الکلي، آنها را معذور مىدارد. از کجا اين فکر براى آنها پيدا مىشود؟ در فيلم مىبينند.
|
|
اين نوع رويدادها موجب مىشود تا دربارهٔ نفوذ رسانههاى ارتباط جمعى بر رفتار انسان، مخصوصاً بر پرخاش، از خود سؤال کنيم. اين سؤال در عين حال، موضوع اصلى بحثهاى اجتماعي، مخصوصاً در اروپا و آمريکاى شمالى است. در سال ۱۹۹۲، بيش از يک ميليون کانادائي، با امضاء طومار، از دولت مىخواهند که براى کنترل و احتمالاً حذف خشونت از برنامههاى تلويزيوني، قانونى وضع کند. اما، بخش عظيمى از مردم عليه هر نوع سانسور در رسانههاى ارتباط جمعى قيام مىکنند و اظهار مىدارند که والدين، مسؤوليت کنترل هر نوع برنامهٔ تلويزيونى مورد علاقهٔ فرزندان خود را دارند. برخى مردم معتقدند که خشونت در رسانههاى ارتباط جمعى مسؤول خشونت موجود در جامعه نيست، اما آن را منعکس مىکند.
|
|
واقعيت کدام است؟ تعداد روانشناسان اجتماعى مطرحکنندهٔ اين سؤال، بسيار زياد است. طبق نظريهٔ يادگيرى اجتماعى بندورا، که از آن صحبت کرديم، تمايل داريم از الگوى پرخاشگر تقليد کنيم، خواه اين الگو واقعى باشد خواه نمايشي. با اين همه، اکثر انتقادها اعتبار نتيجهگيرىهاى بندوار را هدف قرار مىدهند، زيرا تحقيقات او در آزمايشگاه يعنى در شرايط ساختگى انجام گرفته است.
|
|
در پاسخ به اين انتقادها، تعداد زيادى تحقيق در محيطهائى که بيشتر معرف واقعيت باشد، يعنى در محيط طبيعي، انجام مىگيرد. اکثر آنها بههمان نتايج بندوار مىرسد: خشونت تلويزيوني، ظهور پرخاش را تسهيل مىکند. يکى از اين تحقيقات، دربارهٔ نوجوانانى که در مراکز اصلاح و تربيت بلژيک و آمريکا جاى داده شده بودند، انجام مىگيرد. پژوهشگران، ابتدا سطح پايهٔ پرخاش نوجوانان را اندازه مىگيرند، بدين صورت که رفتارهاى پرخاشگرانه آنها نسبت به همرديفهاى خود را به مدت يک هفته مورد مشاهده قرار مىدهند. در مرحلهٔ دوم، هر روز عصر و به مدت پنج روز فيلم خشونتآميز به نصف آزمودنىها نشان مىدهند. نصف ديگر آزمودنىها فيلم عادي، بدون خشونت، مىبينند. در مرحلهٔ سوم، رفتارهاى خشونتآميز نوجوانان هر دو گروه اندازهگيرى مىشود. نتايج نشان مىدهد، کسانى که فيلم خشونتآميز ديدهاند، بين خود خشونتآميزتر عمل مىکنند، در صورتى که سطح خشونت افرادى که فيلم عادى ديده بودند، در سطح اوليه باقى مىماند و حتي، در برخى موارد، کاهش مىيابد.
|
|
وقتى اثر برنامههاى خشونتآميز تلويزيوني، تنها پس از پنج روز تماشا، چنين است، آثار تماشاى اين برنامهها در طول زندگى چقدر خواهد بود. طبق آمار، کودکان کانادائي، بهطور متوسط، هفتهاى ۲۰ ساعت به تلويزيون نگاه مىکنند، که در مقايسه با تعداد ساعاتى که در مدرسه مىگذرانند، زياد نيست. وقتى مىدانيم که يک ساعت فيلم کارتوني، به تعداد ۱۵ تا ۲۵ رويداد خشونتآميز دارد، جا دارد که نگران باشيم.
|
|
ارون و هوسمن (Eron and Huesman) (۱۹۸۰، ۱۹۸۴، ۱۹۸۵) به کمک تعدادى تحقيق طولي، سعى مىکنند آثار بلندمدت خشونت تلويزيونى را نشان دهند. آنها يک نمونهٔ ۴۰۰ نفرى از کودکان ۸ ساله انتخاب مىکنند، رفتارهاى پرخاشگرانه و تماشاى برنامههاى خشونتآميز آنها را اندازه مىگيرند. اين کار را دوباره، زمانى که آزمودنىهاى ۱۹ ساله شده بودند، انجام مىدهند. بدين معنا که رفتارهاى پرخاشگرانه و تماشاى برنامههاى خشونتآميز آنها را مجدداً اندازه مىگيرند. اين دو پژوهشگر، ابتدا نتيجه مىگيرند، کودکان ۸ سالهاى که برنامههاى خشونتآميز تلويزيونى را ترجيح مىدادند، بيشتر از ديگران پرخاشگرند. با دنبال کردن مطالعهٔ خود پس از ۱۱ سال، مىتوانند نشان دهند که تماشاى برنامههاى تلويزيونى خشونتآميز در ۸ سالگي، رفتار پرخاشگرانه در ۱۹ سالگى را پيشبينى مىکند، اما ميزان پرخاشهاى ثبت شده براى کودکان ۸ ساله، تماشاى برنامههاى خشونتآميز تلويزيونى آنها در ۱۹ سالگى را پيشبينى نمىکند. به عبارت ديگر، از روى تعداد پرخاشهاى کودکان ۸ ساله نمىتوان پيشبينى کرد که آنها در ۱۹ سالگي، چقدر برنامههاى تلويزيونى خشونتآميز را تماشا خواهند کرد. پژوهشگران نتيجه مىگيرند که گوش کردن به برنامههاى خشونتآميز، ۱. پرخاش را مساعد مىکند، ۲. از تمايل به پرخاش کردن ناشى نمىشود. بهعلاوه، با برقرارى تماس با آزمودنىهاى نمونهٔ خود، پژوهشگران متوجه مىشوند، کسانى که در ۸ سالگى از برنامههاى خشونتآميز تلويزيونى بيشتر استفاده مىکردند، احتمال ارتکاب آنها به جنايات هولناک، پيش از ۳۰ سالگي، بيشتر از احتمال ارتکاب در کل جمعيت بوده است.
|
|
ورود بسيار دير تلويزيون به يکى از شهرهاى کانادا، مطالعهٔ بسيار جالب ديگرى را موجب شده است. جوى و همکاران او (۱۹۷۷، ۱۹۸۶)، سطح پرخاش فيزيکى و کلامى کودکان سه شهر کانادا را، که قابل مقايسه با شهرهاى ديگر بودند، اندازه مىگيرند. اولين شهر، تا آن زمان هيچ نمونهاى از تلويزيون نداشت، دومين شهر فقط مىتوانست از شبکهٔ سراسرى کانادا بهرهمند شود و سومين شهر، علاوه بر شبکهٔ سراسرى کانادا، سه شبکهٔ تلويزيونى آمريکا را نيز در اختيار داشت. سطح پرخاش فيزيکى کودکان، دو سال پس از ورود تلويزيون به اولين شهر، دوباره اندازهگيرى مىشود. نتايج نشان مىدهد که افزايش سطح پرخاش در اين شهر، بيشتر از دو شهر ديگر بوده است.
|
|
|
چرا خشونت تلويزيونى پرخاش را مساعد مىکند؟
|
|
به نظر بندورا، خشونت تلويزيونى ظهور پرخاش را مساعد مىکند، زيرا از الگوهائى که تلويزيون معرفى مىکند تقليد مىکنيم، بدين صورت که آنها افکار تازه در اختيار ما مىگذارند. بسيارى از نوجوانان بزهکار، مخصوصاً در آمريکاى شمالي، همانطور که خودشان قبول دارند، اگر برخى فيلمها را نمىديدند دست به ارتکاب جرم يا جنايت نمىزدند. خودکشىهائى که رسانههاى ارتباط جمعى را به شدت تحتالشعاع قرار مىدهد، از جمله خودکشىهاى شخصيتهاى شناخته شده، مثل خودکشى چهرهٔ درخشان سينماى آمريکا، خانم ماريلين مونرو (Marilyn Monroe)، موجب افزايش خودکشى در ماههاى بعد مىشود (جانيز، ۱۹۹۱).
|
|
هرچه باشد، بندورا تنها پژوهشگرى نيست که تفسير رابطهٔ خشونت تلويزيونى و پرخاش را پيشنهاد مىکند. ساير پژوهشگران نيز معتقدند که خشونت تلويزيونى ما را بر مىانگيزد تا در زندگى روزانهٔ خود خشونتآميز رفتار کنيم، زيرا اثر حساسيتزدائى دارد و بيش از پيش ما را، در مقابل پرخاش، بىتفاوت مىکند (توماس و ديگران، ۱۹۸۲). به عبارت ديگر، هر اندازه به برنامههاى تلويزيونى يا فيلمهاى خشونتآميز بيشتر نگاه کنيم، بههمان اندازه نسبت به خشونت در اجتماع کمتر حساسيت نشان خواهيم داد و کمتر منقلب خواهيم شد، همچنين طورى تغيير خواهيم کرد که توانائى انجام دادن خشونتهاى سبک را خواهيم داشت و اين کار ما را آماده خواهد کرد تا، نه تنها از پرخاش کمک خواهيم گرفت بلکه در مقابل رنجهاى ديگران منفعل خواهيم شد، از دخالت کردن در مواردى که شاهد پرخاش هستيم، خوددارى خواهيم کرد.
|
|
تحقيقى که به مطالعهٔ اثر خشونت تلويزيونى و خشونت فيلمهاى سينمائى اختصاص مىيابد، از انبوهى روشهاى مختلف استفاده مىکند و در مورد جمعيتهاى متنوع انجام مىگيرد. هيرولد (۱۹۸۶)، بيش از دويست تحقيق مربوط به اين موضوع را تحليل مىکند. او چنين نتيجه مىگيرد: تماشاى برنامههاى خشونتآميز تلويزيوني، رفتار ضد اجتماعى به همراه مىآورد. با اين همه، او يادآورى مىکند که اثر تلويزيون معمولاً ضعيف است. بنابراين، نبايد مسؤوليت همهٔ جنايتهاى اجتماعى را به گردن خشونت تلويزيونى انداخت. مسلماً خشونت در رسانههاى ارتباط جمعى عاملى است که تا اندازهاى به ظهور پرخاش کمک مىکند، اما تنها عامل تعيينکننده و حتى مهمترين عامل نيست. انسانها، تنها به علت تماشاى برنامههاى خشونتآميز تلويزيونى پرخاشگر نمىشوند.
|