(۱) Social change and the Cultural Norms of Science, G.De Gré, op. cit
|
|
|
|
|
پيشرفت علوم جديد در قرنهاى ۱۶ و ۱۷ آغاز شد. دورههاى کلاسيک و قرون وسطى هم بنيادهاى روش عقلى و هم بنيادهاى روش تجربى را فراهم آورده بودند. اما با وجود اين دستاوردهاى مؤثر، علوم کم و بيش در حاشيهٔ هدفهاى فرهنگى بزرگتر دورههاى قبل قرار داشتند. دورهٔ کلاسيک (باستاني) مبتلا بود به جدائى نسبى تئورى و عمل، و قرون وسطى اساساً به هدفهاى فرهنگى آن جهانى (آخرتي)، که عناصر مهمّ آن نجات، خير، گناه، وحى و ايمان بودند، توجه خاص داشت و نتيجتاً اگر علاقهاى هم به مسائل علوم طبيعى وجود داشت از اهميت دست دومى برخوردار بود.
|
|
قبل از قرن ۱۷، پيشرفتهاى قابل ملاحظهاى در استدلال رياضى و در تحليل فلسفهٔ طبيعى مبتنى بر مشاهدهٔ معمولى و تجربهٔ روزانه حاصل شده بود اما استفادهٔ سيستماتيک از آزمون تجربى بهعنوان وسيلهٔ کشف هنوز معمول نشده بود. غالب وسايل تخصصى و محلهاى تخصصى لازم در تحقيق علمى تا قرن ۱۷ تحقق نيافت. بهعنوان محصولات انقلاب علمى قرن ۱۷ ما شاهد امکان تراش عدسىها براى ميکروسکوپ و تلسکوپ، پاندول براى اندازهگيرى وقت صحيحتر، وسايل اساسى براى آزمايشگاههاى فيزيک از قبيل ترمومتر (دماسنج)، بارومتر (فشارسنج) و پمپ هوا هستيم.
|
|
مهمترين حوادث منجر به تحول علم در قرن ۱۷، به هر حال، منحصراً پيدايش وسايل مشاهدهٔ علمى نبود. همراه با اينها رويکرد ذهنى و روانى دانشمند به موضوع کار خود نيز در حال تغيير بود. اين جهتگيرى جديد بر دو تغيير مهم متکى بود: اولاً، اين عقيده که رياضيات مىتواند و بايد ارائه دهندهٔ وسيلهاى باشد که جهان طبيعى را کاملاً قابل فهم کند؛ ثانياً، اعتقاد در حال رشد به اينکه مشاهده و تجربه (Observation + Experment) متدهاى لاينفک در کسب معرفت علمى هستند.
|
|
همکارى تجربه و مشاهده با روش رياضي، مثال آن، همکارى دقيق مشاهده و جهانشناسى رياضى در مشارکت نجومى تيکوبراهه (Tycho Brahe) و کپلر (John Kepler) است. براهه مجموعهاى خارقالعاده و وسيع از مشاهدات کمنظير و طاقتفرساى حرکتهاى سيارهاى را براى کپلر آماده کرده بود. کپلر هم که وارث غنى اين دادههاى مشاهدهاى بود، بقيهٔ عمر خود را وقف اين کرد تا معادلات رياضى مربوط به آنها را جستجو کند. به هر تقدير، علاقهٔ کپلر به دقت رياضي، او را موفق ساخت تا به کشفيات بزرگى در مدارات سيارهاى و سرانجام به قانون حرکت سيارهاى برسد. اين کشفيات بعدها بنيان نجوم نيوتن شد.
|
|
هدف اين توضيحات شرح بيوگرافيکى دانشمندان بزرگ تاريخ علم نيست، بلکه بررسى و تحقيق پيشرفت علوم در ظرف يا چارچوب جامعهشناختى و تاريخى آنها است. زيرا تنها از طريق چنين تتبعى است که ما مىتوانيم شروع به فهم آن جريانهاى کلى اجتماعى کنيم که دانشمندان نيز اينچنين ذکاوتمندانه به آنها جواب دادند، همان جريانهائى که با کار آنها به بار نشست.
|
|
| تغييرات اجتماعى و تغبيرات جديد
|
|
در پايان قرون وسطى يک تأکيد جديدى بر معرفت کاربردى شروع به قدرت گرفتن کرد. در اين دوره بود که تغييرات بسيار مهمى در ساخت اجتماعيِ اروپا در حال شکل گرفتن و وقوع بود. توسعهٔ تجارت به ظهور مجدد شهر بهعنوان نقطهٔ مرکزيِ حيات اقتصادى منجر شد. کاسب (Busines-sman)، بانکدار و صنعتگر حرفهاى با برتريِ اشرافى زميندار، شواليه (Knight) و راهب بهعنوان تيپهاى اجتماعى مطلوب به مبارزه برخاستند. اهميت اقتصادي، سياسى و اجتماعى قلعه و صومعه (دير - Monastry) رو به افول بود، در حالى که دولتشهرهاى (City-State) بزرگ، که فلورانس يک مثال بارز آن بود، کمکم اهميت مرکزى را در آن مرحلهٔ تاريخى کسب مىکردند. اقتصاد بستهٔ تيولدارى با مشخصات نسبتاً ايستا، ذهنيت غيرمتحرک و سازمان اجتماعى - اقتصادى فردى شدهٔ خود مورد حملهٔ اقتصاد شهرى که مبتنى بر منفعت، پول و روابطِ بازار غيرفردى است قرار گرفت.
|
|
توليد براى بازارى در حال گسترش انگيزهاى براى اختراع، کشف، و روشهاى توليد کاراتر شد. موقع اجتماعى صنعتگر، اهل حرفه، هنرمند و مهندس تحول يافت بهطورىکه تفاوت سنى بين کار يدى و کار فکري، بين هنرهاى مکانيکى و هنرهاى آزاد (Liberal Arts) شروع به زايل شدن کرد و دانشگاهها تکنيکهاى آزمون تجربى را بهکار گرفتند. آزمايش تجربى و تربيت فکرى - رياضى دوشبهدوش بهکار گرفته شدند. مثال آن گاليه است.
|
|
تحت تأثير اين تمايلات اجتماعي، تعبير از طبيعت نيز دچار تغيير شد. تأکيد بر علت و معلول جاى تأکيد بر غايت را گرفت. سؤال چگونه (How) جاى چرا (Why) را اشغال کرد. دو مثال از تفاوت اين دو رويکرد را ذکر مىکنيم.
|
|
مثال اول: همراه با ارسطو مدرسىها (Scholastics) سقوط اجسام را با تئورى مکانهاى طبيعى شرح مىدادند. طبق آن، فرض بر اين بود که هر جسم مکان درست خودش را دارد، که به طرف آن حرکت مىکند هرگاه بهجايِ غلطى برده شود. آشکارا براى اجسام بىروح آن تصورى را داشتند که از گاوى که در تلاش رفتن به اصطبلِ خو گرفتهٔ خود است. چون تئورى مکانهاى طبيعى اطلاعاتى دربارهٔ جزئيات تجربى سقوط اجسام نمىداد، نمىتوانست براى خمپاره آتشکنهاى عصر جديد که آرزو داشتند گلولههاى خود را درست به هدف نشانه روند بهکار گرفته شود. اين بايد که بهوسيلهٔ قانون سقوط اجسام گاليله که با محاسبهٔ منحنى سقوط اجسام توسط او همراه بود جانشين مىشد.
|
|
مثال دوم: حتى تا اواخر قرون وسطى کارکرد پمپ مکش طبق نظريهٔ ترس از خلاء (Horror vacui) شرح داده مىشد و آن عبارت بود از اينکه آب در لولهٔ پمپ بالا مىرود به خاطر اينکه طبيعت از جاى خالى (خلاء) خصومت و تنفر دارد. حفاران چاه در دورهٔ جديد نمىتوانستند از اين تئورى در محاسبات خود کمک بگيرند. دو تن از شاگردان گاليله، و يويانى و توريچلى (Vivani & Toricelle) فشار جو را کشف و محاسبه کردند. تئورى آنها جواب دهندهٔ دقيق کارکرد پمپ مکش و هم جوابگوى محاسبات حفارى بود.
|
|
| تأثير تمايلات و گرايشهاى سياسى و اقتصادى
|
|
نظم عقلى به طبيعت دادن بر طبق اصول علت و معلول و تمايل به پيشبينى و کنترل، همراه و موازى بود با گرايشات و روندهاى تاريخى مهمى در زمينههاى سياسى و اقصادي. تحولاتى که در تفکر و عمل سياسيِ 'ملتکشورهاى Nation-State' در حال ظهور، نمود مىيافت براى رشد علوم جديد اهميت مخصوصى داشت.
|
|
سقوط تدريجى فئوداليسم همراه بود با صعود طبقهٔ متوسط تجّار، بانکداران و کارخانهدارانى که جانشين زمينداران فئودالى مىشدند که از موقع مسلط در حيات اقتصادى برخوردار بودند. اين طبقهٔ متوسط جديد در مراحل اوليه، پشتيبان قدرت سلطنتى شد در مقابل تجزيهطلبي، استقلال محلى (Local Autonomy)، و امتيازات ويژهاى که مشخصهٔ اقتصاد فئودالى بود. آرزوى پادشاهان در بسط قدرت با احتياج گروه تجار به شرايط فعاليت اقتصادى با قابليت پيشبينى و يکدستى بيشتر منطبق بود. در اين روند براى مثال پادشاه توانست با مالياتهاى اخذ شده از تجار، نيروى دريائى خود را تقويت کند که از طرفى در خدمت اقتدار سلطنتى بود و از طرفى ديگر حافظ کشتيرانى تجارى در مقابل دستبرد دزدى دريائي.
|
|
بسط قدرت شاهى توانست امنيت بيشترى را در مقايسه با زمان فئوداليته در سطح داخلى بهوجود آورد که خود باعث مىشود تجّار بتوانند با خطر کمترى از جانب راهزنان به نقل و انتقالات تجارى از يک جزء کشور به جزء ديگر دست بزنند.
|
|
از طرف ديگر بهکارگيرى سيستم پولى يکدستتر سراسرى بهوسيلهٔ پول ملّى که جايگزين پولهاى محلى فئوداليتهها شد، جريان کالاها را تسهيل کرد. و اين با ساختن جادهها و کانالها و حذف موانع گمرکى محلى بيشتر تحقق يافت.
|
|
سمبل اين پيشرفتها در قلمرو تفکر، ايدهٔ حکومت قانون بود در مقابل ايدهٔ فئودالى - اشرافى حکومت مردان اصيلالنسب. بهنظر تجّار حکومت اينچنين مردانى متنج به دمدمى و بوالهوسى و پارتىبازى و در نتيجه به اوضاع غيرقابل تحمل، عدم قابليت پيشبينى در قلمروهاى قانون، قراردادها، و روابط تجارى مىشد.
|
|
بنيانگذارى محاکم سلطنتى و نهايتاً تدوين قانون امکان بيشترى را در برقرارى نظام روابط اقتصادى با حساب و کتاب که تحت حمايت سيستم فضائى ملت - کشور باشد بهوجود آورد.
|
|
اين تمايلات و گرايشهاى مختلف، اما به هم مربوطِ تاريخى در يک سيستم ارزش فرهنگى جمع شد، که بهطور استثنائى با بهوجود آمدن و پذيرش جهانبينى جديد مردان علم دمساز بود. عقلانيت تجّار همتاى آن عقلانيت روش علمى بود. کنترل طبيعت بهعنوان مقصود علم مترادف با کنترل اجتماع و اقتصاد، فراهم آمده با همدستى تجار و پادشاه بود. حکومت قانون بهعنوان يک اصل، اهداف فرهنگى يک نظام طبيعى و يک نظام اجتماعى را به هم گره زد - هر دو طرفدار تسلط انسان بر محيط فيزيکي، اقتصادي، اجتماعى و سياسى آن بودند.
|
|
شايد بهترين کشورى که نشان دهندهٔ اين فرآيند پيشرفت وحدت ملّى باشد فرانسه قرن ۱۷ باشد. در همين زمان هلند نيز بهعنوان قدرت بزرگ تجارى در حال صعود بود و تسلط اسپانيا را بهنحو موفقى مخدوش کرده بود. فلسفهٔ طبيعت دکارت در فرانسه و در هلند مورد پذيرش قرار گرفت و راه را براى ايدههاى نيوتن که در سال ۱۶۸۷ در انگستان چاپ شد باز کرد. انگلستان هم که کشمکشهاى مهم سياسى و مذهبى خود را حل کرده بود در اواخر قرن ۱۷ به فرانسه و هلند پيوست و بهعنوان يکى از مراکز پيشرو انقلاب فکرىاى که مىبايست برداشت انسان از موقع خودش در جهان را اساساً عوض کند مطرح شد. البته نبايد فراموش کرد که اين تحولات بدون رنسانس علمى قبلى دولتشهرهاى ايتاليا ممکن نبود.
|