|
|
|
کوچ افقى مربوط به بيابانهاى خشک، هموار و بسيار وسيع است در اين سرزمينها آب و علف بسيار کمياب است و شرايط محيط تنها براى نگهدارى شتر مناسب مىباشد کوچ افقى ميان قبايل شتر دارد در صحراى عربستان و سرزمينهاى مشابه آن ديده مىشود.
|
|
شترداران بههمراه چارپايان خود با تحمل سختىهاى فراوان تا آنجا به مانعى برخورد نکنند سراسر دشتها را به جستجوى آب و گياه مىنوردند. بهعقيده ابن خلدون '... باديهنشينى و زندگى مشقتبار معلول اين است که اعراب معاش خود را از کار شتردارى بهدست مىآورند و ناگزير هستند مراقب توالد و تناسل و وضع چرانيدن اين حيوان باشند. پس در حقيقت شتر آنان را به اين زندگاني... و بهسوى آن دشتها مىکشاند تا... از درختان آنگونه سرزمينها خوراک شتر را فراهم مىسازند و در ريگزار نواحى مزبور جايگاه مناسبى براى زائيدن آن بجويند' (۱). کمى آب در صحرا سبب مىشود که هر قبيله چاه آبى مخصوص بهخود دارد که استفاده از آن براى قبيله ديگر ناممکن است، گاه در مجاور اين چاه نخلستانى پديد آوردهاند در اينگونه موارد قبال شتردار معمولاً مسير کوچ معين را ترتيب مىدهند تا از لحاظ آب در مضيقه نيفتند. اين مردم بهکار کشت و زرع ناآشنا هستند، زيرا توقف آنها در يک محل بهحدى نيست که بتوانند بذرى بىافشانند، به محصول برسانند و درو کنند. اين قبايل بسيار ابتدائى زندگى مىکند و با جوامع يکجانشين ارتباط زيادى ندارند.
|
|
(۱) عزتاله رادمنش، کليات عقايد ابنخلدون درباره فلسفه تاريخ تمدن، انتشارات قلم ص ۱۴۱.
|
|
جزء اينکه در پارهاى موارد که گروه يکجانشينان بر سر راه کوچ آنها قرار مىگيرند برخوردهائى بروز مىکند که گاه به زد و خوردهاى خونينى منجر مىگردد.(۲) قبيلههاى کوچرو مردمى جنگجو و سلحشور هستند و همانند طبيعتى که آنان را دربر گرفته است سرسخت و خشن هستند و داراى ويژگى شخصيتى ممتازى هستند که ابن خلدون از آن به عصبيت ياد کرده است. در صحراى عربستان، اقوام کوچرو و باديهنشين بر اساس قانون تنازع بقاء که در بيابانهاى خشک و سوزان حاکم است، همواره در معرض خطر هجوم قبايل ديگرى قرار دارند، بنابراين ناگزير هستند هميشه درحال دفاع از موجوديت قبيله خود باشند و 'براى بقاءِ خود در بيابان بايد به حکم ضرورت عصبيت داشته باشند' (محسن مهدي، فلسفه تاريخ ابن خلدون، مجيد مسعودي، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۵۸ ص ۳۲۵). عصبيت داراى همان مفهومى است که دورکيم جامعهشناس فرانسوى در قرن ۱۹ از آن بهعنوان انسجام با پيوستگى مکانيکى بهمعنى همگرائى و ياريگرى ياد کرده است. در حقيقت فرد کوچنشين بههنگام جنگ و دفاع از قبيله خود را به جلو مىاندازد و چه بسا که خود را فداى مردم قبيله کند. آنچه که فرد را بهچنين عملى وادار مىکند، همان عصبيت يعنى رابطهاى است مثبت که بين او و افراد ديگر قبيله وجود دارد. مىتوان گفت در جنگها عصبيت افراد قبيله يکى از عوامل مؤثر در پيروزى آنها است. هر گروه که عصبيت بيشتر داشته باشد، غلبه بر دشمن براى او بيشتر است و از آنجا که اجتماعات کوچنشين نسبت به يکجانشينان بهسبب شرايط اقتصادى و اجتماعى عصبيت بيشترى وجود دارد اغلب در جنگها با مردم يکجانشين پيروزى نصيب آنان مىشود. اين پديده را تاريخ گواهى داده است.
|
|
(۲) پرويز ورجاوند، روش بررسى و شناخت کلى ايلات و عشاير، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى ۱۳۴۴ ص ۳۴.
|
|
|
کوچ عمودى به نوعى کوچ اطلاق مىشود که جابهجائى يا نقل مکان دشت و کوه يعنى ناحيه پست به ناحيه مرتفع، پائين به بالا و بالعکس صورت مىگيرد. روشن است بههنگام تابستان که هواى مناطق جلگهاى گرم مىشود، علوفه مراتع مىخشکد و از بين مىرود. در مقابل مناطق کوهستانى و مرتفع داراى علفزار و مراتع سرسبز است در نتيجه دامپرواران بهمنظور بهرهبرداى از مراتع و چراگاههاى طبيعى و فراوان مناطق حتى اگر اين مناطق در فاصلهەاى بسيار دور قرار گرفته و راهى دشوار داشته باشند بههمراه گلهاى دام بهسوى آن حرکت مىکنند فصول گرم را در ييلاق مىگذرانند و بههنگام سرما از کوهستان به دشت (گرمسير) سرازير مىشوند. اين نوع حرکت و کوچ که زندگى ييلاق قشلاقى ناميده مىشود. در مناطق: فارس بختياري، گرگان، بلوچستان، آذربايجان، کردستان، خراسان، خوزستان، مازندران و بسيارى ديگر از مناطق عشايرى ايران متداول است. زندگى ييلاق - قشلاقى را مىتوان کوچنشينى موسمى يا نيمه کوچنشينى و بهعبارتى 'دوجانشيني' دانست.
|
|
ايلات و عشاير ايران که داراى اين نوع کوچ هستند محلهاى مسکونى زمستانى و تابستانى مشخصى دارند، محلهاى زمستانى آنها دهکدههاى جلگهاى است و تابستانها را در چادرها بهسر مىبرند. مثلاً ايلات بختيارى زمستانها در دشتهاى خوزستان زندگى مىکنند و تابستانها را با طى مسافتى حدود ۵۰۰ کيلومتر در مناطق کوهستانى نزديک اصفهان بهسر مىبرند (پرويز ورجاوند روش بررسى ايلات عشاير ايران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى سال ۱۳۴۴ ص ۲۹).
|
|
دامپروران روستاهاى منطقه 'بانه' کردستان مدت کوتاهى از سال را (حدود ۳ - ۴ ماه) در دهکدههاى گرمسيرى و بقيه ماههاى سال را در مناطق کوهستاني، ميان مراتع و چراگاهها در واحد سکونتى پراکنده بهنام (کُخ) زندگى مىکنند. يعنى زمستانها را بهطور مجتمع در دهکدهاى اصلى و تابستانها بهطور پراکنده در ميان مراتع هستند.
|
|
اين شکل زندگى با توجه به اين مسئله که حدود ۸ ماه از سال بهطور پراکنده و با فاصله دور از هم بهسر مىبرند، بهتدريج نوعى روحيه تفرد و تک روى در آنها پديد آمد که مشارکت آنها در زمينههاى عمرانى دهکدهها، امورى که به تعاون و همکارى و کار جمعى نياز داشته باشد بسيار دشوار شده است.
|
|
ويژگى اين نوع کوچنشينى که آن را از کوچ افقى متمايز مىسازد، آشنائى ايلات و عشاير کوچنده به فعاليتهاى زراعى است. کوچنشينان اغلب در زمستان به کشتهاى زودرس مىپردازند.
|
|
پس از درو محصول به ييلاق مىروند، گاه محصولى را مىکارند و پس از بازگشت درو مىکنند(۳). يا اينکه بههنگام برداشت محصول چند نفر از افراد طايفه زودتر از موعد مقرر کوچ به دشت مىروند تا محصول را که رسيده است درو و خرمن کنند، بقيه قبيله يا خانواده ايلياتى مدتى بعد همراه با دامها و چارپايان و باروبنه و وسائل حرکت مىکنند و باتانى پس از طى زمان طولانى به دشت مىرسند.
|
|
(۳) ترانه زيباى مازندراني، برومن و توهيا هيابوريم کوه - گنم بدر و بينج بنشا يوريم کوه
|
Bru Men-u-To Hia Hia Burim Kuh
|
Gan-nem Baderu BinJBanesa Burim kuh
|
|
(بيا بههمراه هم به ييلاق برويم پس از درو گندم و نشاء کردن شالي) اين واقعيت را تأييد مىکند).
|
|
زندگى دامپرورى همراه با زراعت بهتدريج نوعى زندگى نيمه يکجانشينى پديد آورده است و پس از گذشت زمانى درازتر موجب اسکان گروهى از ايلات و عشاير ايران گرديده است. ايلات و عشاير اسکانيافته در اطراف چشمههاى آب يا کنار رودخانهها به احداث واحدهاى مسکونى پرداخته و بدينسال با سکونت در خانههاى دائمى دهکدههائى را پديد آوردهاند اين نوع آبادىها و در بسيارى از مناطق ايران از جمله در سرزمين ايلام به فراوانى وجود دارد که اغلب آبادى بهنام طايفهاى که در آن ساکن شده است ناميده مىشود. ايلات اسکانيافته از طريق اشتغال به فعاليتهاى زراعى دامپرورى و صنايع دستى در موردى باغدارى زندگى مىکنند ولى بسيارى از ويژگىهاى فرهنگ ايلياتى و نظام قبيلهاى را در خود حفظ کردهاند.
|
|
اگر دهکدهها در دشت قرار گرفته باشند با گرمشدن هوا تعدادى از افراد خانواده بههمراه دامها بهسوى چراگاههاى مناطق کوهستانى کوچ مىکنند و با برافراشتن چادر فصل گرما را در آنجا بهسر مىبرند و با فرا رسيدن سرما به دشت باز مىگردند. عدهاى از افراد ايل کار و تخصص ميان افراد گروه طايفهاى يا خويشاوندى بهوجود مىآيد يعنى بعضى افراد در کار زراعى و برخى در امور دام تخصص پيدا مىکنند. و با گذشت زمان اقتصاد زراعى بر اقتصاد دامپرورى تسلط مىيابد و جامعه در جهت توليد زراعى مىگرايد.
|