انگيزش براى مشارکت در فعاليتهاى مختلف ورزشى شامل عوامل بسيارى است. يک جنبه از انگيزش، گروهى از عوامل است که موجبات ملحق شدن افراد را به نوعى فعاليت فراهم مىکند. جنبهٔ ديگر گروهى از عوامل است که افراد را بهمنظور پيشرفت به پشتکار و تلاش در يک فعاليت تشويق مىکند، و جنبهٔ ديگر عواملى است که انسان را به رسيدن به کمال مطلوب در آن فعاليت وادار مىسازد.
|
|
|
|
پژوهشگران توجه خود را به دلايلى که کودکان به فعاليت ورزشى ادامه داده، يا آن را قطع و ترک مىکنند معطوف داشتهاند. دلايل بررسى شده بهشرح ذيل است:
|
|
- تمايل به توانا شدن از طريق پيشرفت مهارتها و رسيدن به اهداف خود
|
|
- پيوستن به گروه يا پيدا کردن دوست
|
|
- بودن عضوى از گروه
|
|
- رقابت کردن و کسب موفقيت
|
|
- بازى و داشتن تفريح و شادابي
|
|
- تمايل به افزايش آمادگى جسمى و اجتماعى
|
|
اکثر افراد تعدادى از دلايل فوق را براى مشارکت در ورزش ابراز مىکنند. هارتر (۱۹۷۸ و ۱۹۸۱ ال) نظريهاى به نام نظريهٔ انگيزش براى توانائى را براى توجيه اين مطلب ارائه داد. او چنين گفت: کودکان براى نمايش گذاشتن توانائى خود برانگيخته مىشوند، لذا به دنبال راههاى تسلط و ايجاد مهارت در خود هستند تا از اين طريق از فرصتهاى آموزشى استفاده کرده، مهارتهاى خود را نشان دهند. آنهائى که مىپندارند توانائى لازم را دارند و مىتوانند وضعيت را کنترل کنند، داراى انگيزش درونى بيشترى نسبت به ديگران هستند.
|
|
عضويت در گروهها و زيرگروهها همچنين بر انگيزش و پايدارى در ورزش مؤثر است. نمونههاى افراد زير گروه، دستههاى همسال، اعضاء ثابت و شروعکنندهٔ تيمهاى ورزشى در مقابل افراد ذخيره و ورزشکاران نخبه و ممتاز در مقابل ورزشکاران تفريحى و غيره هستند. بروکين و ويز در سال ۱۹۹۰ دربارهٔ گروههاى همسال که در مسابقات شنا شرکت داشتند مطالعه کردند. گروههاى همسال ۶ تا ۹ ساله، ۱۰ تا ۱۴ ساله، ۱۵ تا ۲۲ ساله، ۲۳ تا ۳۹ ساله، ۴۰ تا ۵۹ ساله، ۶۰ تا ۷۴ ساله بودند. آنها دريافتهاند کودکانى که مىخواهند مسابقه بدهند دلايل شرکت خود را بيشتر مربوط به مربيان و راضى کردن فاميل خود مىدانند. گروه همسال ۱۵ تا ۲۲ ساله دلايلى را در زمينهٔ شئون و وضعيت اجتماعى براى مشارکت در ورزش ابراز داشتند. براى جوانان و ميانسالان داشتن آمادگى و تناسب جسمى بهعنوان انگيزه مطرح بود، در حالى که کودکان و بزرگسالان براى آمادگى جسمى چندان ارزشى قائل نبودند. کودکان و بزرگسالان بازى و تفريح و شادابى را از جمله دلايل اصلى براى شرکت در ورزش بيان کردند.
|
|
در بررسى و تحقيق ديگرى مربوط به کودکان شرکتکننده در ورزش شنا (۱۱ سالهها) نتيجه گرفته شد که آنها بهدليل عوامل برونى از قبيل تشويقهاى والدين، دوستان، ميل مربيان، وضعيت اجتماعى و لذت بردن از فعاليت ورزش در شنا شرکت کردهاند (گولد، فلتز و ويز، ۱۹۸۵). نوجوانان و جوانان شرکتکننده بيشتر دلايل درونى مانند عزتنفس، آمادگى جسمى و هيجان ناشى از شنا کردن را ابراز داشتند. بنابراين ملاحظه مىشود که گروههاى همسال دلايل متفاوتى را براى شرکت در فعاليت ورشى بيان مىکنند. در هر حال تحقيقات بيشترى در مورد ورزشهاى مختلف مورد نياز است تا بتوان انگيزههاى افراد شرکتکننده را در سطوح مختلف مهارت تعيين کرد.
|
|
|
ترک فعاليتهاى ورزشى يکى از جنبههاى واقعى مشارکت ورزشى جوانان است. تغيير رشتهٔ ورزشى ممکن است بخشى از اين روند باشد که خود بازتابى از تغيير علاقه و توجه به انجام کارى تازه است. اما ترک کردن فعاليت ورزشى در هر زمانى از زندگى داراى آثار سوء بهداشتى و تندرستى است. براى پژوهشگران مشکل است بين ترککنندگان ورزش و کسانى که تغيير رشته مىدهند تمايز قائل شوند. علاوه بر اين افرادى که ورزش را ترک مىکنند غالباً با اراده و ميل خود اين کار را نمىکنند، بلکه صدمات ورزشى يا هزينههاى زياد باعث متارکهٔ آنان با ورزش مىشود. به هر صورت دلايلى که موجب کنارهگيرى ورزشى مىشوند قابل ملاحظه و توجه هستند.
|
|
برخى از جوانان تجارب منفى و تلخى را دليل کنارهگيرى خود مىدانند. اهم اين دلايل بهشرح ذيل است:
|
|
- دوست نداشتن مربي
|
|
- فرصت نداشتن يا کمبود وقت براى ورزش و بازي
|
|
- فشار بيش از حد در ورزش
|
|
- نياز به صرف وقت زياد
|
|
- تأکيد زياد بر بردن و موفقيت در مسابقه
|
|
- عدم تفريح و شادابي
|
|
- عدم پيشرفت در مهارت
|
|
- عدم کسب موفقيت و پيروزى (مک فرسون و همکاران، ۱۹۸۰؛ اورليک، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴)
|
|
اين واکنشهاى منفى در تعداد کمى از کسانى که از ورزش کنارهگيرى کردهاند ديده شده است (فلتز و پتليچ کوف، ۱۹۸۳؛ گلد و همکاران، ۱۹۸۲؛ کلينت و ويز، ۱۹۸۶؛ شاپ و هابن و استرايکر، ۱۹۷۸). اما بيشتر کسانى که از ورزش کنارهگيرى مىکنند، دوست دارند کار ديگرى را دنبال کنند يا ورزش ديگرى را انجام دهند، يا اينکه در سطح پائينترى از رقابت و مسابقه ورزش کردن مبادرت ورزند. جوانان بيشتر براى انتخاب شغل و کار کردن از ورزش کناره مىگيرند و ممکن است برنامهريزى کنند تا دوباره پس از چندى در برنامههاى ورزشى شرکت کنند. بنابراين در مورد نوجوانان و جوانان بيشتر نوعى تغيير علاقه و ذائقهٔ ورزشى است تا کنارهگيرى هميشگى از ورزش؛ اما مربيان بايد نسبت به کسانى که از ورزش کنارهگيرى مىکنند حساس باشند. در صورتى که اين کار ناشى از تجارب منفى باشد ممکن است براى نوجوان صدمات روانى داشته باشد، بهطورىکه از مشارکت در فعاليتهاى بهداشتى - ورزشى در طول عمر خود اجتناب مىورزند.
|