|
|
اگر لازم مىشد که هر روز، پيش از اقدام به کوچکترين عمل، محاسن و معايب را به دقت سبک و سنگين کنيم، مثل اين مىشد که براى خريدن يک کيلو سيب، تمام ميوههاى موجود در ميوهفروشى را از نظر بگذرانيم تا مطمئن باشيم آنچه انتخاب کردهايم سيب است، اما، کارى که معمولاً انجام مىدهيم اين است که، اگر فروشنده اجازه بدهد، سيب مورد دلخواه خود را انتخاب مىکنيم. اکثر تصميمگيرىها به همين صورت اتخاذ مىشود:
|
|
آنها را براساس يک منطق قوى اتخاذ نمىکنيم. اما برخى تصميمگيرىها، که تعهد مهمترى ايجاب مىکنند و ممکن است پىآمدهاى سرنوشتساز داشته باشند، بهصورت ديگرى انجام مىگيرد. مثلاً، انتخاب رشتهٔ تحصيلى دانشگاهي، گرفتارىهاى بلندمدت به دنبال مىآورد و از نظر هزينه و زمان گران تمام مىشود. بنابراين، تعجبآور نخواهد بود که دانشآموز معايب و محاسن رشتهٔ مورد علاقهٔ خود را مدتها سبک و سنگين کند، اطلاعات بهدست آورد و تلاش او اين باشد که منطقىترين تصميم را بگيرد.
|
|
کسانى هم که براى اظهارنظر دربارهٔ ماجراى آلن و آنتونى (پليس و جوان سياهپوست) دعوت مىشوند، اين اجازه را به خود نمىدهند که خيلى راحت تصميم بگيرند:
|
|
حرمت انسان، وظيفهٔ پليس، آيندهٔ شغلى او و ... عواملى هستند که تصميمگيرى را تحت تأثير قرار مىدهند. انتظار اين است، کسانى که در مقام قضاوت و تصميمگيرى قرار دارند، تصميمهاى خود را به دقت سبک و سنگين کنند. اما معلوم شده است که قضاوت، در دقايق اول شروع محاکمه تصميم مىگيرند و بقيهٔ وقت آنها صرف توجيه تصميمگيرى اوليه مىشود. بنابراين، وقتى فرآيند تصميمگيرى منطقي، در موقعيتهاى تحميلي، بهطور ناقص انجام مىگيرد، زمانى که موقعيت فاقد الزامهاى بنيادى روشن و قابل مشاهده باشد، چگونه خواهد بود؟
|
|
براى پردازش سريع و راحت اطلاعات بىشمارى که هر روز در آن غوطه مىخوريم، شيوهٔ خاصى وجود دارد. به جاى متوسل شدن به فرآيندهاى شناختى مبتنى بر تحليل و توزين دقيق هر اطلاع، مىتوان مقدار زيادى از اطلاعات را با ارتباط دادن آنها به ساختهاى شناختى ثبت شده در حافظهٔ خود، پردازش کرد. اين ساختهاى شناختي، که اطلاعات پيچيدهٔ مربوط به اشخاص و موقعيتها را سازمان مىدهند، اصطلاحاً طرحوارهها ناميده مىشوند.
|
|
کسى که روزنامه مىخواند، راديو گوش مىدهد يا با پهلودستى خود حرف مىزند، هرگز راضى نمىشود بهطور انفعالى تمام اطلاعات رسيده را در حافظهٔ خود نگه دارد. اگر پهلودستى شما بگويد که طبق نوشتهٔ فلان روزنامه، نيروهاى پليس همگى ضد آزادى هستند، راضى نخواهيد شد گفتهٔ او را عيناً به حافظهٔ خود بسپاريد. گفتهٔ او را رد يا قبول خواهيد کرد، اما طبق باورهاى خود آن را تغيير شکل خواهيد داد. کسى که پليس يا فرمانده نيروهاى پليس را فردى وظيفهشناس مىداند و معتقد است که به ناحق به او تهمت نژادپرستى يا ضد آزادى زده مىشود، اطلاعات رسيده دربارهٔ او را رد خواهد کرد و اگر هم بپذيرد، آنها را با اطلاعاتى که از قبل دارد يکپارچه خواهد کرد و از اهميتشان خواهد کاست. مثلاً ممکن است بگويد که در همهٔ دنيا سفيدپوستان نسبت به سياهپوستان نگرش منفى دارند يا در تمام دنيا نيروهاى پليس و دانشجويان معمولاً درگيرىهائى پيدا مىکنند. بنابراين، رفتار آنها نمىتواند بيانگر خشونت عليه سياهپوستان يا عليه دانشجويان باشد.
|
|
اطلاعات جديد، براساس آنچه از قبل مىدانيم تفسير مىشود. حتيٰ اگر در زندگى خود، براى اولين بار باشد که مىشنويم از درگيرى پليس با سياهپوستان يا دانشجويان صحبت مىشود، قبلاً در ذهن خود اعتقاداتى دربارهٔ پليس يا نيروهاى پليس داريم: نقش آنها، رفتار آنها و ... همينطور، پيش از صحبت کردن با کسى که از او خوشتان آمده است، از شيوهٔ چرخش کلى اين نوع تعامل و آنچه مىتوانيد از او انتظار داشته باشيد، ديدى براى خود داريد. کاملاً طبيعى خواهد بود که او بهطور مؤدبانه، خجولانه يا با شور و شوق به شما پاسخ دهد و شما نيز پاسخهاى او را، بدون ترديد، بر حسب معنائى که به آنها مىدهيد، تحليل کنيد. اما، اگر طورى رفتار کند که گوئى اصلاً با او نبودهايد و به کارهاى خود ادامه دهد، بسيار تعجب خواهيد کرد. اين نوع واکنش، جزء واکنشهائى نيست که به هنگام آغاز تعامل قابل قبول باشد. بنابراين، نقش طرحوارهها کمک به ما است تا اطلاعات را، بر حسب آنچه قبلاً مىدانيم، تعريف کنيم، تغيير شکل دهيم و تفسير نمائيم.
|
|
طرحوارهها، بهتدريج و همراه با برخورد ما با واقعيتهاى اجتماعي، گسترش مىيابند. طرحوارهها، در همان زمانىکه تغيير شکل مىيابند، اجازه مىدهند تا محرکهاى تازه را با آنها يکپارچه کنيم. اگر در کنار جاده کسى را ببينيد که به اتومبيلها دست بلند مىکند، مسلماً متوجه خواهيد شد که مىخواهد او را سوار کنيد و به جائى برسانيد. همينطور، کسى که شما را براى شام دعوت مىکند، بدون ترديد حدس مىزند که شما نيز طرحوارههاى فرهنگى شبيه طرحوارههاى فرهنگى او داريد و اين طرحوارهها اجازه مىدهند که به دعوت او معنا بدهيد. احتمالاً، رفتار شما، در صورتى که درست سر ساعت صرف غذا برسيد، سر غذا هيچ حرفى نزنيد و پس از بلعيدن آخرين لقمه بلافاصله محل را ترک کنيد، باارزش جلوه نخواهد کرد. کسى که شما را براى شام دعوت مىکند، به احتمال زياد تصور او اين است که مىدانيد، 'دعوت براى شام' به معناى دعوت براى صحبت کردن و چند ساعتى با هم بودن است.
|
|
بنابراين، طرحوارهها اين امکان را به ما مىدهند که از اطلاعات دريافت شده فراتر برويم. اين فراتر رفتنها، بزرگترين امتياز و در عين حال بزرگترين خطرى است که عملکرد براساس طرحوارهها به همواره مىآورد. تفسير اطلاعات، مثل هر تفسير ديگر، ممکن است درست نباشد. اين حالت مخصوصاً زمانى بهوجود مىآيد که افراد محاصره شده در فرهنگهاى بيگانه، از طرحوارههاى خاص خود پيروى کنند. اينجا است که عوضى گرفتنهاى کم و بيش خوشايند ظاهر مىشود. مثلاً، اينکه مردها يکديگر را ببوسند، در ايران و آمريکا معناى يکسانى ندارد. در ايران، و حتيٰ روسيه، بهطور دائم شاهد صحنههائى مىشويد که مردان در کوچه و خيابان يکديگر را مىبوسند و جزء سنت شده است. اما اين صحنهها در آمريکاى شمالى مشاهده نمىشود. بنابراين، گاهى اشتباه رخ مىدهد و صحنههاى خندهدار پيش مىآيد.
|
|
|
|
|
|
|
|
طرحوارهها، هم جنبههاى فرهنگى و هم جنبههاى شخصى دارند و در نتيجه مىتوانند منبع تفاهم متقابل يا عدم تفاهم شوند. بهعنوان مثال، فرض کنيم کسى که برايتان جذابيت خاصى دارد، شما را به شام دعوت مىکند. اگر همان طرحوارههاى فرهنگى او را داشته باشيد، مسلماً متوجه خواهيد شد که هدف او از دعوت کردن، چند ساعتى با هم بودن و خوش گذراندن است. اما، در خارج از اين معنا، چيز ديگرى وجود دارد؟ اگر دعوت او را به اين صورت تفسير کنيد که مىخواهد با شما روابط بلندمدت داشته باشد، احتمال دارد که برداشتتان درست باشد؛ البته اين احتمال نيز وجود دارد که اشتباه کنيد. بدتر از آن، احتمال دارد که همهٔ اعمال و رفتارهاى او را، براساس اين طرحواره که حق با شما است يا خير، تفسير کنيد. اينجا است که برخى نگاهها مورد توجه قرار خواهد گرفت و برخى صحبتها خاص خواهد بود و ... اگر عدم تفاهم بهوجود آيد، مدتها دوام خواهد يافت (فيسک و تايلور، ۱۹۹۱).
|
|
کسى که هرگز دربارهٔ پليس چيزى نشنيده است، دربارهٔ نقش، شخصيت و ساير ويژگىهاى او هيچ ديدى نخواهد داشت. به اين طرحواره، که مىتواند اطلاعات جديد را در خود جاى دهد، ممکن است طرحوارههاى ديگرى اضافه شود، مثلاً طرحوارهاى که پليس را نژادپرست توصيف مىکند. کسى که معتقد است نيروهاى پليس در کل به نژادپرستى و خشونت تمايل دارند، براى پردازش اطلاعات مربوط به آلن و نيروى پليس خاص، زمان زيادى صرف نخواهد کرد. بهنظر او، رفتار آلن با جوان سياهپوست يا نيروى پليس با دانشجويان، نمونهٔ ديگرى از عملکرد آنها است که هر آن مىتوان انتظار داشت. تعداد زيادى از اين نوع اطلاعات، در کمترين زمان و به همين صورت از حلقهٔ طرحوارهاى که فعال کردهاند مىگذرند و مورد قضاوت قرار مىگيرند.
|
|
مسلماً، اگر قضاوت موردنظر اجازه ندهد که تبيين واقعيتها رضايتبخش باشد، ممکن است طرحواره جاى خود را به طرحوارهٔ ديگرى بدهد يا تغيير شکل يابد. (فيسک و نوبرگ (Neuberg)، در سال ۱۹۹۰). با اين همه، مثل مورد عدم تفاهم مربوط به دعوت براى شام، يک مسئلهٔ بنيادى وجود دارد: مسلماً، طرحوارهاى که فعال مىشود، زمينه را براى يکپارچه کردن اطلاعات بعدى فراهم مىآورد، اما اطلاعاتى که مخالف آن باشند، الزاماً ارزشى که بايد داشته باشند نخواهند داشت.
|
|
بنابراين، وقتى در مقابل يک اطلاعا تازه قرار مىگيريم، دستکم دو امکان انتخاب بهوجود مىآيد:
|
|
۱. سنجش دقيق هر اطلاع با روش منطقي، حتى رياضي، تا برداشت کلى حتىالامکان درست باشد.
|
|
۲. کمک گرفتن از طرحوارهاى که قبلاً در حافظه ثبت شده است (مثل، طرحوارهٔ پليس نژادپرست) و اجازه مىدهد تا اطلاع جديد را وارد و تفسير کنيم.
|
|
طرحوارهها بيش از اندازه مفيد و کارکردى است. بدون آنها، بررسى و بازبينى اطلاعات، هر اندازه هم پيش پا افتاده و کماهميت باشند، به زمان زيادى نياز خواهد داشت. در هر صورت، سرعت در نفس خود بهائى دارد: اطلاعات معمولاً تغيير شکل مىيابند تا با طرحواره مطابقت داشته باشند. مثلاً، ادراک ما از نيروهاى پليس بهعنوان افراد نژادپرست و خشن، احتمال دارد که ما را در جهت قضاوت منفى دربارهد همهٔ رفتارهاى آنها سوق دهد.
|