|
| برقرار کردن روابط بين صور زندگى اجتماعى و توسعهٔ شهرنشينى
|
|
در تعريف و تفسير اين روابط با دشوارىهاى فراوانى روبهرو مىشويم که همواره ترجمان ناتوانى ما در تشخيص روابط على ميان آن دو است. اين ناتوانى ناشى از غامض بودن مفهوم سبک زندگى است که تعبيرات مختلفى پيدا مىکند. با ذکر مثالى که فهم روابط على را در اين مورد سادهتر مىسازد مىتوان موضوع را روشنتر ساخت:
|
|
مىدانيم که از مدتها پيش ساکنين شهرهاى بزرگ بيشتر وقت خود را در رفت و آمدهاى روزانه و در وسايط نقليه مىگذرانند. از آنجا که مدت زمان رفت و برگشت، با در نظر گرفتن تعداد مسافران و تراکم وسايط نقليه شهرى تقريباً با ابعاد شهر تناسب دارد مىتوان گفت که جنبههائى از توسعهٔ شهرنشينى (که در اينجا تصادفاً با توسعهٔ شهرهاى بزرگ تطبيق مىکند) حاکم بر جنبههائى از سبک زندگى است. (که در اينجا منظور مقدار زمانى است که افراد در رفت و آمد مىگذرانند و تحت عنوان بودجهٔ زمانى تعبير مىشود). حتى اگر ماهيت و معناى اوقاتى که صرف رفت و آمد مىشود بر ما روشن نباشد (و آن را وقت از دست رفته يا زمان اجبارى يا مدت زمانى که به مصرف نامتناسبى رسيده است به حساب آوريم) به هر حال همبستگى ميان توسعهٔ شهرنشينى و اين سبک زندگى در شهر امرى مسلم و انکارناپذير است.
|
|
ليکن اين روابط بهصورت بسيار پيچيدهاى تظاهر مىکند. چنانکه در يک بررسى که در سالهاى اخير در شهر پاريس بهعمل آمده معلوم گشته است که نسبت قابل ملاحظهاى از ساکنين حومهٔ شهر خريدهائى روزانهٔ خود را در داخل شهر پاريس بهعمل مىآورند. بهدليل آنکه در مرکز شهر کار مىکنند يا قبل از آن در آنجا سکونت داشتهاند و يا بهدليل آنکه جزء طبقات مرفه بهشمار مىروند... اين سبک خريد مايحتاج که به شکل يک عادت درآمده موجب مىشود که مناطق اطراف اين شهر بزرگ از حيث اقتصادى و روابط اجتماعى بسيار ضعيف باقى بماند. اما مىتوان با تأسيس مراکز بزرگ خريد نظير سوپرمارکتها که در شهر مرکزى وجود دارد و با همان خصوصيات اين نابسامانى را در حومهٔ شهرهاى بزرگ کاهش داد (۱).
|
|
(۱) . نگاه کنيد به:
|
|
C.Cornuau, et p. Rendu, oules habitants de la banlieue paristenne font lis leurs achats
|
در کتاب:
L, Attraction de paris sur sa banlieue , C. E. G. s. paris , 1965
|
|
|
در نتيجه مىتوان گفت که ايجاد بعضى تأسيسات بزرگ خريد و فروش ويژه در محلات و کوىهاى اطراف شهرهاى بزرگ (که اين کار شهرساز يا برنامهريز شهرى است) کمک خواهد کرد که ساکنين حومهٔ شهرها در محدودهٔ محلى خود ثابت بمانند و زندگى متراکمترى را در اين مناطق بهوجود آورند (و اين تغييرى است که در سبک زندگى آنها ايجاد شده است).
|
|
مىتوان چنين استنباط کرد که شيوهٔ کار و سبک معمارى و شهرسازى مهندسين شهرسازى مىتواند خاصى از مصرف را توسعه دهد و خود اين مصرف ناشى از الگوهائى است که مطبوعات، تلويزيون و راديو خارج از محدودهٔ شهر معينى به عامهٔ مردم تبليغ کردهاند و اين سبک مصرف در شکل زندگى برخى حومهنشينان نيز وارد شده بهطورى که اين حومهنشينان در جستجوى آن الگوى مصر حاضر هستند به نقطهاى دور از محل سکونت خود دائماً رفت و آمد کنند.
|
|
البته اين حومهنشينان کسانى هستند که بيش از سايرين با شهر مرکزى به دلايل مختلف در ارتباط بوده روابط اجتنابناپذيرى با شهر مرکزى دارند ولى هيچ دليلى وجود ندارد ثابت کند که در طى اين تماسها به سبک جديد مصارف پى برده و به آن عادت کردهاند.
|
|
زمانى که مسئلهٔ غربت و تنهائى را در شهرهاى بزرگ از لحاظ روانى مورد بررسى قرار مىدهيم همينگونه دشوارىها را به شدت احساس مىکنيم. پرسشى که در اين باب مطرح مىشود اين است که آيا وسعت شهر موجب جدائى و تنهائى فرد و بىنام و نشانى او در شهرهاى بزرگ مىشود و فرد غربت بيشترى در اين گونه شهرها احساس مىکند؟ بهرغم جامعهشناسان جدائى محل کار از محل اقامت و ورود مهاجرينى که اکثراً مجرد هستند و دشوارى بيش از حد نگهدارى خانوادهٔ گسترده که خاص مراکز بزرگ و پرجمعيت مىباشد اين احساس غربت و تنهائى را تشديد مىکند. ليکن اين از ويژگىهاى تحولات ژرف دستگاههاى توليدى است زيرا دستگاه توليدى است که تحرک جغرافيائى را هدايت مىکند و به اشخاصى احتياج دارد که مىبايست آنها را بهصورت انفرادى از نقاط مختلف انتخاب کند و اين امر مغاير با سبک زندگى روستائى است که در آن خانواده غالباً با شکل توليد به همديگر جوش خورده و ترکيب کم و بيش واحدى را بهوجود آورده است.
|
|
در فرضيهٔ مذکور الگوهاى فرهنگى بسيار کهن مانند خانواده يا جماعات کوچک و محدود بيش از آنکه تحتتأثير شهرسازى و توسعهٔ شهرنشينى تحول يافته باشد بر اثر توسعهٔ صنعتى تغيير پذيرفته است. با اين همه سبک شهرسازى ميان سبک زندگى و مختصات عمومى جامعه روابط بسيار مستحکمى ايجاد مىکند.
|
|
در جامعهاى که به حد اعلاء صنعتى شده است کارکرد اين روابط را به آسانى نمىتوان ارزيابى کرد. زيرا رشد جمعيت شهرنشين و پخش و توزيع الگوهاى فرهنگى شهرها، گرايشهائى در مناطق ايجاد مىکند که جامعه را در مجموع تابع سبک زندگى شهرنشين سازد و در اين حال وقتى از سبک زندگى شهرى گفتگو مىکنيم مورد نظر ما تقريباً کل جمعيت است و بهخاطر آن است که نشان دهيم صورتهاى کهن زندگى روستائى به کلى محو شده يا شديداً به زندگى شهرى آغشته گشته است.
|
|
مىتوان چنين نتيجه گرفت که تحول سبک زندگى کل جامعه عملاً از توسعهٔ شهرنشينى و سبک زندگى شهرى تبعيت مىکند. در واقع يک چنين يگانگى و تشابهى بين دو نوع پژوهش که حرکت جامعه را تابع رشد و توسعهٔ شهرنشينى سازيم خود دشوارىهاى فراوانى برخواهد انگيخت.
|
|
| نقش ميانجيگر گروههاى اجتماعى
|
|
آيا گروههاى اجتماعى بين توسعهٔ شهرنشينى و سبکهاى زندگى نقش ميانجى را ايفا مىکنند؟ طرح و قبول دو زمينهٔ تحقيقاتى مذکور در زندگى شهرى که از نظر علمى بايستى مقابله گردند ما را به بررسى گروههاى اجتماعى که هم در فرآيند توسعه شهرنشينى و هم در سازمان اجتماعى و سبک زندگى مؤثر هستند هدايت خواهد کرد.
|
|
براى اينکه شاخصها و ضوابط مشترکى در هر دو مورد بهکار رود بايد بين نوع گروههاى اجتماعى و نوع شهر تطابق وجود داشته باشد. چنانکه در پارهاى شرايط اين وضع پيش مىآيد. بهعنوان مثال مىدانيم که يک شهر معدنى در عين حال يک شهر کارگرى نيز هست، ليکن به محض اينکه شهرى با ابعاد بزرگتر مورد نظر باشد عموميت دادن اصل مذکور به هيچوجه امکانپذير نيست. به اين ترتيب جامعهشناس شهرى دائماً مىخواهد اين دشوارى را نديده بگيرد و سبک زندگى را تنها براساس آشکارترين و سادهترين نتايج توسعهٔ شهرى توصيف و تعريف کند. مثلاً با بررسى زمان و رفت و آمد، تراکم نسبى، امکان گردش در خيابانها و از اين نوع تجزيه و تحليلهاى کلى معمولاً نتيجهگيرى مىشود که: سبک زندگى شهرى با سبک زندگى روستائى در تضاد است و در اين ميان آنچه فراموش مىشود ويژگىهاى گروههاى اجتماعى شهرنشين است.
|
|
دومين دشوارى پى بردن به اين نکته است که سبک زندگى خاص شهرى و بهويژه الگوهاى فرهنگى آن به چه نحوى در بين جمعيت شهرنشين انتشار مىيابد. اين پژوهشى است که بايد در مورد عمدهترين و ثروتمندترين گروهها که در عين حال از حيثيت اجتماعى قابل ملاحظهاى برخوردار هستند بهعمل آيد، زيرا اينگونه گروهها، حداقل در جوامع مضرب زمين و متعاقباً در جوامع در حال توسعه و حتى در ساير نقاط الگوهاى مصرف و مسکن و فراغت و غيره را ابداع و ايجاد مىکند و همين الگوها است که متعاقباً مرجع و مأخذى براى کل جمعيت مىشود.
|
|
انتشار اين الگوهاى فرهنگى طبعاً با ويژگىهاى فرهنگى ساير گروههاى اجتماعى (کم مصرف و سنتى) برخورد و تصادم پيدا مىکند ولى چون توسعهٔ زندگى شهرى و شهرسازى را همان گروههاى قدرتمند تعيين مىکنند سازگارى بين الگوهاى مربوط به سبک زندگى شهرى و الگوهاى شهرسازى مىتواند بهعنوان ضابطه مشترک متناسب با تحول انواع زندگى تلقى شود.
|