پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد


ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد    ای دوست قمر خوشتر یا آنک قمر سازد
بگذار شکرها را بگذار قمرها را    او چیز دگر داند او چیز دگر سازد
در بحر عجایب‌ها باشد بجز از گوهر    اما نه چو سلطانی کو بحر و درر سازد
جز آب دگر آبی از نادره دولابی    بی شبهه و بی‌خوابی او قوت جگر سازد
بی عقل نتان کردن یک صورت گرمابه    چون باشد آن علمی کو عقل و خبر سازد
بی علم نمی‌تانی کز پیه کشی روغن    بنگر تو در آن علمی کز پیه نظر سازد
جان‌ها است برآشفته ناخورده و ناخفته    از بهر عجب بزمی کو وقت سحر سازد
ای شاد سحرگاهی کان حسرت هر ماهی    بر گرد میان من دو دست کمر سازد
می‌خندد این گردون بر سبلت آن مفتون    خود را پی دو سه خر آن مسخره خر سازد
آن خر به مثال جو در زر فکند خود را    غافل بود از شاهی کز سنگ گهر سازد
بس کردم و بس کردم من ترک نفس کردم    خود گوید جانانی کز گوش بصر سازد


همچنین مشاهده کنید