۱. حمايت از فونکسيونهاى حياتى.
|
|
۲. تجويز گلوکز، تيامين، و نالوکسون، اگر اتيولوژى واضحى ندارد.
|
|
۳. اطلاعات حاصل از تاريخچه، معاينه، آزمايشگاه، و راديولوژى را به جهت تعيين سريع علت اختلال بهکار ببنديد.
|
|
۴. درمان مناسب پزشکى و جراحى را بهکار ببريد.
|
|
|
|
اگر امکان داشت باشد بيمار بايد تحريک شده و از او در مورد استفاده از انسولين، مواد مخدر، داروهاى آنتىکوآگولان، و ساير داروها، قصه خودکشي، تروماى اخير، سردرد، صرع، مشکلات قابل ملاحظه پزشکي، و سمپتومهائى که از قبل ايجاد شده، سؤال شود. بايد با شاهدان و اعضاءِ خانواده مصاحبه شود (اغلب توسط تلفن). تاريخچه سردرد ناگهانى و بهدنبال آن از دست دادن هشيارى بيانگر خونريزى اينتراکرانيال است. ورتيگوى قبلي، تهوع، ديپلوئي، آتاکسي، اختلالات همىسنسورى بيانگر نارسائى بازيلار است. درد سينه، طپش قلب، و ضعف نشانه علت کارديوواسکولر است.
|
|
|
علائم حياتى بايد مورد ارزيابى قرار گيرند، و حمايت مناسب آغاز شود. خون بايستى جهت گلوکز BUN,Ca,K,Na، آمونياک، الکل، سطوح ترانس آمينازهاى کبد، و نيز غربالگرى براى وجود سموم، گرفته شود. تب، بهخصوص همراه با راش پتشى نشانه مننژيت است. تبه به همراه پوست خشک نشانه شوک گرمائى و يا مسمويت با داروهاى آنتىکولينرژيک است. هيپوترمى نشانه ميکزدم، مسموميت، سپسيس، مواجهه، يا هيپوگليسمى است. هيپرتانسيون قابل توجه با افزايش فشار اينتراکرانيال (ICP) و آنسفالوپاتى هيپرتانسيو اتفاق مىافتد.
|
|
|
بر ايجاد بهترين سطح فونکسيون بيمار و پيدايش علائمى که راهنماى تشخيص خاصى هستند متمرکز شويد. اگرچه حالتهاى گيجى با ضايعات مغزى يک طرفه هم ممکن است بهوجود آيد ولى استوپوروکوما از علائم ديسفونکسيون دو نيمکره يا تخريب مغز ميانى - تگمنتوم (سيستم فعالکننده رتيکولر) مىباشند.
|
|
|
پاسخگوئى تحريکات با شدتهاى افزايشيابندهاى در قسمتهاى مختلف بدن جهت تعيين درجه عدم پاسخگوئى و هر نوع آسيمترى در فونکسيون سنسورى (حسي) يا حرکتى بهکار مىرود. پاسخهاى حرکتى ممکن است هدفمند يا انعکاسى باشند. فلکسيون خوبهخودى آرنج همراه با اکستانسيون پا حالت دکورتيکه نام دارد، و همراه با تخريب نيمکره طرف مقابل بالاى مغز ميانى است. روتاسيون داخلى بازوها و اکستانسين آرنج، مچ، و پاها که حالت دسربره نام دارد نشانه تخريب دينسفالين يا مغز ميانى است. اين رفلکسهاى وضعيتى ممکن است در حالتهاى عميق آنسفالوپاتيک بهوجود آيند.
|
|
|
مردمکها در بيماران کومائي، مردمکهاى مساوي، گرد، و رآکتيو تخريب مغز ميانى را بهعنوان علت رد مىکنند و بيانگر يک اختلال متابوليک هستند. مردمکهاى سوزنى در مصرف بيش از حد مواد مخدر (غير از مپريدين، که باعث مردمک با سايز متوسط مىشود) ايجاد مىشود. مردمک با سايز متوسط مىشود) ايجاد مىشود. مردمک کوچک همچنين در هيدروسفالوس، و تخريب تالاموس و پونز ايجاد مىشوند. يک مردمک که بهصورت يکطرفه بزرگ شده است، اغلب بيضوى بوده و بهسختى رآکتيو مىباشد در اثر ضايعات مغز ميانى يا تحت فشار قرار گرفتن عصب کرانيال سوم مثلاً در فتق ترانس تنتوريال بهوجود مىآيد. مردمکهاى غير رآکتيو که بهصورت دوطرفه متسع شدهاند نشانه تخريب شديد دوطرفه مغز مياني، مصرف بيش از حد داروهاى آنتىکولينرژيک، يا تروماى چشمى مىباشند.
|
|
|
تنفس الگوى تنفسى مىتواند حاکى از محل تخريب نورولوژيک باشد. تنفس شين - استوکس (دورهاي) در ديسفونکسيون دو نيمکره ايجاده مىشود و در آنسفالوپاتىهاى متابوليک هم شايع است. الگوهاى تنفسى شامل نفسنفس زدن يا ساير الگوهاى تنفسى نامنظم نشانه تخريب قسمت تحتانى ساقه مغز است. چنين بيمارانى معمولاً نياز به انتوباسيون و کمک ونتيلاتورى دارند.
|
|
|
ساير موارد بهترين فونکسيون حرکتى و حسى يک بيمار توسط آزمايش پاسخهاى رفلکس به تحريکات زيانآور برآورد مىشود. به دقت به هر پاسخ نامتقارن توجه کنيد که مىتواند نشانه يک ضايعه فوکال باشد. در صورت امکان بيماران دچار هشيارى مختل بايد از نظر راه رفتن معاينه شوند. آتاکسى مىتواند يک يافته نورولوژيک برجسته در يک بيمار دچار استوپور همراه با توده مخچهاى باشد.
|
|
|
حرکت چشمها حرکت خودبهخودى و رفلکسى چشمها بايد از نظر محدوديت حرکات، حرکات غير ارادى و راستاى نامتقارن محور چشمها معاينه شوند. انحراف موقتى در راستاى افقى در خوابآلودگى شايع است. حرکات آهسته و چپ و راست در راستاى افقى شانه ديسفونکسيون دو نيمکره است. چپم ادوکته (در نزديک خط مياني) در حين استراحت که با عدم توانائى در بازگرداندن چشم به طرفين باشد نشانه فلج عصب ابدوسنس (VI) است که در افزايش ICP و تخريب پونز ديده مىشود. چشمى که داراى مردمک ديلاته و غير رآکتيو باشد اغلب در حالت استراحت ابدوکته است و نمىتواند بهطور کامل ادوکته شود که بهعلت ديسفونکسيون عصب سوم است که در فتق ترانس تنتوريال اتفاق مىافتد. جدائى عمودى محورهاى چشمى (انحراف مايل) در ضايعات پونز يا مخچه ايجاد مىشود. مانور سر عروسک (رفلکس اوکولوسفاليک) و حرکات چشمى القاء شده - کالريک سرد به تشخيص صحيح خيره شدن از فلج اعصاب کرانيال در بيمارانى که چشمان خود را به مقصد خاصى حرکت نمىدهند کمک مىکند.
|
|
مانور سر عروسک بهوسيله مشاهده حرکت چشمها در پاسخ به روتاسيون لترال سر (که در صورت وجود صدمه مهم به گردن کنترانديکه است) انجام مىشود. حرکات لق چشمها در مانور سر عروسک در ديسفونکسيون هر دو نيمکره بهوجود مىآيد. در بيماران کوائى بدون آسيب به فونکسيون ساقه مغز در صورت بلند کردن سر به اندازه °۶۰ از افق، ريختن آب يخ در کانال شنوائى خارجى موجب انحراف تونيک خيرگى به طرف گوشى که در آن آب ريخته شده مىگردد. در بيماران هشيار اين آزمايش موجب نيستاگموس، ورتيگو، و استفراغ مىگردد.
|