پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
برهمکنشی بهمنزله کنش ارتباطی
برخى از جامعهشناسان بهجاى مفهوم تعامل و برهمکنشى اصطلاح 'ارتباط' را ترجيح مىدهند؛ اما با وجود اين ارتباط در اين زمينه در معناى وسيعترى از آنچه در مفهومسازى 'تحقيق در ارتباطات' بهطور معمول بهکار برده مىشود، فهميده مىگردد. ارتباط فىالمثل نزد هابرماس قبل از همه برکسب عناصر نمادى فرهنگى و نيز به ساخت ساختارهاى هنجارمند و دستورى عمل مربوط مىشود. | |
هابرماس (۱۹۸۱) بين وضعيات عمل اجتماعى و غيراجتماعى فرق مىگذارد. وضعيات عمل غيراجتماعى مشروط و مقيد به عمل ابزارى (instrumentelles Handeln) است که زير ساخت و شالوده آن برآنچه اصطلاحاً خردگرائى ابزارى (instrumentelle Rationalität) ناميده مىشود، متکى است. نمونه بارز و مشخص اين شکل عمل 'کار' است که در آن اغلب بايد هدف و نشانههاى خاصى (نظير کار بهمنزله وظيفه يا بهمنزله جنبه بايدى يک برنامه) (Plansoll) با بهکارگيرى هدفمند و عاقلانه ابزارها، حاصل شود. ارتقاء اين توجيه، عمل اجتماعى - آنچنان که ماکس وبر مىگويد - عبارت است از رفتارى که به سوى افراد ديگر يا گروههاى ديگر، جهتگيرى شده باشد يا با رفتار آنان هماهنگ و يکسو باشد. عمل اجتماعى ممکن است خصلت 'راهبردي' يا خصلت 'ارتباطي' داشته باشد. در مورد عمل راهبردى موضوع عبارت است از: راهبردهائى که 'عليه' افراد (يا گروه) يعنى درباره مناسبات ارتباطى نابرابر باشد؛ در اينجا، مىتوانيم بگوئيم برهمکنشىهاى هماهنگ يا ناموزون (asymmetrische Interaktion) که مبتنى بر قدرت و تسلط مىباشند. | |
در نتيجه مقوله عمل ارتباطى بهوسيله آن وفاقى مشخص مىشود که از لحاظ جهتگيرى عمل، کاملاً بر تفاهم ناب، سوگيرى شده است. محتوا و مضمون چنين فرآيندهاى تفاهمى 'دنياى زندگي' است. دنياى زندگى در اينجا به استناد هوسرل و شوتز مفهوم درونى جهان تجربى شرکتکنندگان است که بلافاصله و فوراً در دسترس آنان مىباشد و از طريق شرکاى ارتباطى آنان مورد بهرهبردارى قرار مىگيرد. دنياى زندگي، دنياى روزمره است، دنيائى که در آن از وراء معرفت عمومى و عقل سليم (common sense)، پرسش نمىشود. يعنى آن قلمرو واقعيت است که آن را افراد بالغ معمولى و بيدار و آگاه در برداشت خود از عقل سليم انساني، کلاً بهمنزله امرى از پيش موجود، مىيابند (شوتز ولوکمان، ۱۹۸۴ و ۱۹۷۹). از اين ديدگاه منطق عمل روزانه بيانگر نوعى 'واقعيت برتر' (paramount reality) است که بر فراز همه چيز و همه قلمروهاى زندگى ديگر قرار دارد. اين افق به حق اغلب تنگ - دنياى زندگى شخصى و خاص، براى افراد عملکننده داراى 'واقعيت افزايش يافته و افزون شده' (gesteigerte Realitat) (مثال: درک قلمرو مفهومي: محل اشتغال و کار من، دفتر من، کارخانه من، خانواده من، سراى آسايش من و غيره براى من واقعيت بيشترى در خود دارد تا اشياء و پديدههائى که موجوديت آنها را من نيز مىٔانم اما با وجود اين فراتر از افق تجربه و خاطره خود من است). | |
بهنظر هابرماس، دنياى شراکتى زندگي، يعنى افقهاى تجربى که من با ديگران در آن شريک هستم، در اينصورت 'متن و محتواى فرآيندهاى تفاهم' را تشکيل مىدهد. به اين ترتيب براى اينکه بتوان در چارچوب دنياى زندگى به تفاهم رسيد زبان مشترکى لازم است و آن هم ارتباط بهمنزله زبان برهمکنشى قابل تفسير است. با اين گفته منظور تنها آن نيست که بازيگران در برهمکنشى بر زبان مسلط باشند، بلکه در کنار شايستگى خالص زبان بر اهميت روابط و مناسبات و موقعيتها و نيز بر چگونگى تعبير و تفسير آنها واقف باشند. در اينجا باز تفاهم براى برهمکنشى بهمنزله تفسير بهطور خفيف ملاحظه مىشود و اين موضوع همچنين براى مکتب برهمکنشى نمادى امرى محورى است. آنچه بهطور اساسى سازنده عمل است از طرح معين يا پيش نوشته خاص و يا مفاهيم و چارچوبهائى متابعت مىکند که پس از يک فرآيند کموبيش پيچيده درک موقعيت، فهم و تفسير وضعيت و کار اطلاعاتى حاصل مىشود. آنچه در اين رابطه در نظريه عمل ارتباطى بهصورت مفهوم 'صلاحيت ارتباطي' تکامل و توسعه يافته بههمان جهات و مسيرهاى مشابهى اشاره دارد که انديشه 'مهارت اجتماعي' نزد آرجيل در خود دارد، با وجود اين نزد هابرماس، فرآيندهاى تفسير بهوسيله ابزارها و وسايل ارتباطى 'زبان' نقش اصلى را بازى مىکنند. | |
در متن و مضمون بهشدت فشرده شده براساس نظريه کنش ارتباطي، مفهوم 'گفتگو' يا گفتمان (Diskurses) ديده مىشود که در بخش روشمند آن، مورد توجه ما واقع مىشود. گفتمان خالى از سيطره و تسلط، تصور واقعيت ابزارى و راهبردى فارغ از تفاهم را در خود مستقر دارد که در آن انديشه تعقل (خردگرائي) ارتباطى تحقق مىيابد و باز در آن مىتوان اعتبار ادعاهاى مورد اختلاف و اعتبار ضوابط و هنجارها را بهطور جدلى (dialogisch) در مضمون و متن دنياى زندگى مشترک مورد بحث قرار داد، به اين ترتيب موضوع نظريه عمل اجتماعى هابرماس - اگر چنين نظريهاى وجود داشته باشد - برحسب هدف و مقصد آن بهمنزله 'نظريه انتقادي' سرانجام به يک تحليل دستورى ختم مىشود که بهحق بر تصورات غيرواقعى و آرمان شهرى (utopisch) مبتنى است؛ زيرا تحقيقات تجربى در مورد برهمکنشىها و روابط گروهى از يک طرف و يافتههاى جامعهشناسى در جهت تحقيق در مورد نابرابرىهاى اجتماعى از طرف ديگر نشان مىدهد که تحقق الگوهاى آرمانى 'خردگرائى ارتباطي' حداکثر حالت نادر و بعيدى را بيان مىکند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست