برای جابهجائی مؤثر در محیط، نه تنها محل اشیاء ثابت بلکه مسیر اشیاء متحرک را نیز باید بشناسیم. مثلاً نه تنها باید بدانیم آنچه در فاصلهٔ چندمتری قرار دارد، توپ است، بلکه علاوه بر آن باید بدانیم این توپ بهسرعت بهطرف ما میآید.
|
|
|
|
حرکت استروبوسکوپی (stroboscopic motion)
|
|
چه عاملی باعث ادراک حرکت میشود؟ سادهترین پاسخ این است که ما هنگامی شیء را متحرک ادراک میکنیم که تصویر آن روی شبکیه جابهجا شود. اما این، پاسخی بیش از حد ساده است، زیرا حتی هنگامی که چیزی روی شبکیه حرکت نکند، باز هم آدمی ادراک حرکت میکند. این پدیده را ورتایمر به سال ۱۹۱۲ در مطالعاتش راجع به حرکت استروبوسکوپی به اثبات رساند (شکل حرکت استروبوسکوپی). حرکت استروبوسکوپی را بهسادگی میتوان ایجاد کرد، به این ترتیب که وقتی دو لامپ را که کنار هم قرار دارند در تاریکی و بهفاصلهٔ چندهزارم ثانیه بهترتیب خاموش و روشن کنیم، در این شرایط بهنظر میآید که لامپ واحدی از جائی بهجای دیگر حرکت کرده است - حرکتی که قابل تمیز از حرکت واقعی نیست.
|
|
|
|
|
فرض کنید چهار دایره ردیف بالا، چهار لامپ است. اگر این لامپها یکی پس از دیگری خاموش و روشن شوند و تاریکی کوتاهمدتی بین آنها ایجاد شود، بهنظر خواهد آمد که لامپ واحدی پیوسته در حرکت است، مانند وضعی که در ردیف دوم نمایانده شده است - این، همان حرکت استریوسکوپی است حرکتی که در فیلمها یا تلویزیون میبینیم از این نوع است.
|
|
حرکتی که در فیلمها میبینیم، حرکت استروبوسکوپی است. فیلم متشکل از یک رشته عکسهای بیحرکت است که هریک با عکس پیش از خود، اندکی تفاوت دارد. عکسها با توالی سریعی روی پرده میافتند و بین آنها فاصلههای تاریک وجود دارد. سرعت نمایش عکسها بسیار مهم است. در نخستین دوران فیلمسازی، این سرعت خیلی کم یعنی ۱۶ تصویر در هر ثانیه بود و درنتیجه فیلمهای اولیه پرشتاب و ناپیوسته بهنظر میرسیدند. امروزه معمولاً ۲۴ تصویر در ثانیه نمایش داده میشود و هر تصویر هم چند بار پشت سر هم تکرار میشود تا پرش فیلم کمتر شود.
|
|
|
حرکت القائی (induced motion)
|
|
موردی دیگر از ادراک حرکت در غیاب حرکت اشیاء در برابر شبکیهٔ چشم، پدیدهٔ حرکت القائی است. وقتی شیء بزرگی که شیء کوچکی را فرا گرفته حرکت کند، چنین بهنظر میرسد که شیء کوچک نیز در حرکت است، هرچند در واقع بیحرکت باشد. اولینبار دانکر (Duncker)، روانشناس گشتالتی، در سال ۱۹۲۹ دربارهٔ این پدیده تحقیق کرد. وی از آزمودنیها میخواست که در اتاق تاریکی بنشینند و به دایرهٔ نورانی کوچکی درون قاب مستطیلی نورانی بزرگی چشم بدوزند. هنگامی که قاب مستطیلی به سمت راست حرکت میکرد، آزمودنیها گزارش میدادند که بهنظر میرسد دایرهٔ نورانی به سمت چپ حرکت میکند. همین پدیده را میتوان در شبهائی که باد میوزد مشاهده کرد؛ در چنین شبهائی بهنظر میرسد ماه از میان ابرها بهسرعت رد میشود.
|
|
|
شکی نیست که دستگاه بینائی به حرکت واقعی، یعنی به حرکت اشیاء در برابر شبکیه نیز حساس است. آدمی حرکت را در شرایطی بهتر درمییابد که شیء در زمینهای ساختدار باشد (حرکت نسبی) و نه زمینهای تاریک یا مات که تنها شیء متحرک در آن دیده شود (حرکت مطلق). طبق نظریهٔ گیبسون (۱۹۶۶؛ ۱۹۷۹)، در حرکت نسبی الگوی مشخصی از اطلاعات بهوجود میآید، یعنی اینکه وقتی شیء حرکت میکند، بخشهائی از زمینه را میپوشاند یا نمایان میسازد. گیبسون معتقد است آدمی میتواند از همین الگو برای ادراک مستقیم حرکت استفاده کند، درست همانطور که بیواسطه عمق را ادراک میکند.
|
|
پدیدهٔ مهم دیگر در بررسی حرکت واقعی، انطباق انتخابی (selective adaptation) است. انطباق انتخابی از دستدادن حساسیت بهحرکت در خلال تماشای حرکت است. این انطباق از این جهت انتخابی است که ما حساسیت خود را تنها بهحرکت مورد مشاهده یا مشابه آن از دست میدهیم، نه به حرکتی که جهت یا سرعتش بسیار متفاوت است. بهعنوان مثال، اگر به تسمههائی که رو به بالا حرکت میکنند نگاه کنیم، حساسیت خود را بهحرکت رو به بالا از دست میدهیم، اما توانائی دیدن حرکت رو به پائین محفوظ میماند (سکولر - Sekuler و گانتس - Ganz در ۱۹۶۳). همانند سایر انواع انطباق، در این مورد نیز ما معمولاً متوجه فقدان حساسیت نمیشویم اما متوجه رد حسی (aftereffect) حاصل از انطباق میشویم. اگر چند دقیقه به آبشار و سپس به صخرهٔ کنار آن نگاه کنیم، بهنظر خواهد رسید که صخره بهسمت بالا حرکت میکند. بیشتر حرکتها، این نوع رد حسی را در جهت مخالف خود ایجاد میکنند.
|
|
درخصوص نحوهٔ عمل مغز در ادراک حرکت واقعی باید گفت برخی از جنبههای این نوع حرکت توسط نورونهای ویژهای در قشر بینائی رمزگردانی میشود. این نورونها تنها به برخی از حرکتها پاسخ میدهند و هریک به جهت و سرعت خاصی بهتر پاسخ میدهد. بهترین شاهد بر وجود چنین نورونهائی از بررسیها حیوانها بهدست آمده است. در این تحقیقات، محرکهائی با الگوهای حرکتی مختلف به حیوان ارائه میشود و در همان حال فعالیت نورونهای قشر بینائی حیوان ثبت میگردد (شکل ثبت فعالیت تکیاخته). ثبت فعالیت تکنورونها منجر به یافتن نورونهائی در قشر مخ شده که هریک در دریافت جهت خاصی از حرکت تخصص دارند. حتی نورونهائی هستند که کار ویژهٔ آنها ردیابی چیزی است که بهسوی سر در حرکت باشد - کارکردی که در اهمیت حیاتی آن شکی نیست (ریگان - Regan، بهورلی - Beverly و سینادر - Cynader در ۱۹۷۹). در اینجا نیز به این نکتهٔ جالب برمیخوریم که قشر بینائی فعالیتهای گوناگون خود را بین مناطق و نورونهای مختلف توزیع میکند.
|
|
وجود این یاختههای ویژهٔ حرکت شاید بتواند 'انطباق انتخابی' و 'رد حسی حرکت' را تبیین کند. احتمال دارد انطباق انتخابی به حرکت بالارونده به این خاطر اتفاق میافتد که نورونهای ویژهٔ حرکت بالارونده در قشر بینائی، دورهٔ 'خستگی' را میگذرانند، اما چون در همین حال نورونهای ویژهٔ حرکت پائینرونده عملکردی در سطح عادی دارند، بههمین سبب نقش مسلطی در پردازش ایفاء میکنند و رد حسی حرکت پائینرونده بهوجود میآید.
|
|
با این حال، مبحث پایههای عصبی حرکت واقعی، گستردهای فراختر از فعالشدن نورونهای اختصاصی دارد. وقتی شیء روشنی را که در تاریکی حرکت میکند (مانند هواپیما در شب) با چشم دنبال کنیم، حرکت آن را ادراک میکنیم. از آنجائی که چشمان ما شیء را دنبال میکنند تصویر آن تنها حرکتی جزئی و نامنظم (بهعلت دنبال کردن ناکامل شیء) برروی شبکیه ایجاد میکند. اما چرا حرکتی پیوسته و یکنواخت ادراک میکنیم؟ پاسخ این سؤال احتمالاً این است که اطلاعات مربوط به چگونگی حرکت چشمها از ناحیههای حرکتی در قسمت پیشانی مغز به قشر بینائی فرستاده میشود و از این طریق بر حرکتی که ادراک میکنیم تأثیر میگذارد. در واقع دستگاه حرکتی به دستگاه بینائی اطلاع میدهد که مسئول نامنظم بودن حرکت بر روی شبکیه است و دستگاه بینائی نیز بینظمی را اصلاح میکند. در دید معمولی، هم حرکات چشم و هم حرکات تصویر شبکیهای در کار هستند. دستگاه بینائی باید این دو منبع اطلاعات را ترکیب کند تا ماهیت حرکت ادراکی مشخص شود.
|
|
|
حرکت و ادراک رویداد (motion and event perception)
|
|
گاهی حرکت اشیاء نهتنها دربارهٔ محل، بلکه دربارهٔ کاری هم که اشیاء انجام میدهند اطلاعاتی در اختیار ما میگذارد. به این ترتیب، ادراک حرکت مستقیماً با ادراک رویدادها گره خورده است. سگی که پارسکنان بهسوی تازهواردی میدود نهتنها بهصورت 'سگ در حال حرکت' بلکه بهصورت رویداد 'سگ حملهور' نیز ادراک میشود.
|
|
| وقتی مربع الف بهسوی مربع ب حرکت کند و سپس ب بلافاصله بهحرکت درآید آزمودنیها گزارش میدهند که الف موجب حرکت ب شده است (بخش بالای شکل). در مواردیکه الف پیش از رسیدن به ب متوقف میشود (بخش پائین شکل) نوع نسبتاً متفاوتی از ادراک علیت در کار است.
|
|
|
حرکت اهمیت خاصی در ادراک رویدادهای علّی ساده دارد. هنگامی که دو شیء در حرکت هستند، ممکن است یکی را چنان ادراک کنیم که گوئی موجب حرکت شیء دیگر شده است. برای نمایش این پدیده، میشوت (Michotte) (۱۹۶۳) مربعهائی را بهعنوان محرک بهکار برد (شکل حرکت و ادراک علیت). وقتی مربع 'الف' بهسوی مربع 'ب' حرکت کند و مربع 'ب' بلافاصله در همان جهت بهحرکت درآید، در این حال آزمودنیها گزارش میدهند که 'الف' موجب حرکت 'ب' شده است، یا دقیقتر بگوئیم بهنظر میرسد مربع الف، مربع ب را بهحرکت درآورده است. (البته این ادراک علیت تنها هنگامی میسر است که فاصلهٔ زمانی بین رسیدن 'الف' به 'ب' و شروع حرکت 'ب' خیلی کوتاه یعنی تقریباً کمتر از یکپنجم ثانیه باشد.) بهعلاوه، ادراک علیت، حاصل استنتاجهای هوشیارانه نیست. آزمودنی با خود چنین استدلال نمیکند که: 'الف' به 'ب' برخورد کرد و 'ب' راه افتاد، پس 'الف' باید علت حرکت 'ب' باشد، بلکه بهنظر میرسد که علیت را بدون دخالت استدلال، ادراک میکند (گلدشتاین، ۱۹۸۹).
|
|
این توانائی جالبتوجه، یعنی ادراک مستقیم علیت مادی در کودکان بسیار خردسال وجود دارد (لزلی - Leslie در ۱۹۸۷) و در مردمان فرهنگهای غربی و شرقی، بهصورت یکسان دیده میشود (موریس - Morris در ۱۹۹۵).
|