|
|
مؤيدالدّين محمد خوارزمى از دانشمندان و نويسندگان توانا در اولها قرن هفتم هجرى است. وى آغاز عمر خود را در خوارزم گذارند و به کسب دانشهاى مختلف زمان خود پرداخت و 'از هر فن نصابى حاصل کرد و معالم هر علمى بشناخت و از هر صناعتى بضاعتى ساخت.' او شايد در حملهٔ مغول و تاتار از خوارزم به هندوستان شتافته و در خدمت پادشاهان غُورى هند و علىالخصوص شمسالدّين اِلْتَتْمِشْ درآمده باشد، مؤيدالدّين بهدستور نظامالدّين ابوسعيد محمدالجُنَيدى وزير شمسالدّين، احياءالعلوم غزالى را با قلمى شيوا به پارسى نقل کرد و نکتههائى در شرح آن افزود و آن را بهصورتى درآورد که بتواند مورد قبول پيروان دو مذهب حنفى و شافعى باشد.
|
|
|
دربارهٔ فخرالدّين ابراهيم عراقى در شمار شاعران اين عهد سخن گفته شد. اثر مشهور او به نثر کتاب 'لمعات' است که آن را در بيست و هشت لمعه در بيان مرتبههاى عشق و بر شيوهٔ سوانحالعشاق احمد غزالى نگاشته است. اين کتاب بر اثر اشتمال بر مطلبهاى عالى عرفانى چندين بار شرح شده است که از همه معروفتر شرح نورالدّين عبدالرحمن جامى بهنام اَشعةاللمعات است. نثر عراقى در اين رسالهٔ کوچک شيوا و زيبا و شيوهٔ نگارش آن بسيار استادانه است. اثر ديگر او رسالهاى است در ذکر اصطلاحهائى که صوفيه در نظم و نثر بهکار مىبرند.
|
|
|
استاذالبشر و عقل حادى عشر خواجه نصيرالدّين ابوجعفر محمدبن محمدبن حسن طوسى دانشمند بزرگ و نويسندهٔ معروف و حامى نامدار علوم و عالمان در قرن هفتم هجرى است. اصلش را از جهرودِ ساوه يا قم دانستهاند ليکن به سال ۵۹۷ در طوس ولادت يافت. پدرش فقيه و عالم بود و نصيرالدّين تحتنظر او تربيت شد و از کودکى به تحصيل دانشهاى شرعي، ادبى و عقلى پرداخت و در آغاز جوانى براى تکميل دانش خود به نيشابور رفت. از استادان او الکتبى 'مُعينالدّين سالمبن بدران' و 'کمالالدّينبن يونس الموصلي' و 'فَريدالدّين داماد نيشابوري' را ذکر کردهاند. چند سالى بعد از واقعهٔ چنگيز به قلاع اسمعيليه پناه برد و به خدمت ناصرالدّين عبدالرحيم بن ابىمنصور محتشم قُهستان که خود مردى دانشمند بود درآمد و به خواهش او کتاب الهارهٔ ابوعلى مُسکويه را به پارسى ترجمه کرد و آن را اساس تأليف کتاب اخلاق ناصرى قرار داد. بعد از غلبهٔ هولاگو بر خورشاه به سال ۶۵۴ از قيد اسمعيليه رهائى يافت و به خدمت هولاگوخان پيوست و از آن روزگار به بعد همواره در خدمت او بود.
|
|
بعد از فتح بغداد در سال ۶۵۶، وى به دستور هولاگو و با همکارى جماعتى از رياضىدانان بزرگ زمان رصدخانهٔ مراغه را آغاز کرد و جميع اوقاف قلمرو ايلخانى را در اختيار گرفت و از عايدى اين اوقاف توانست در مراغه يک مرکز علمى بزرگ تشکيل دهد و در آن کتابخانهاى عظيم با متجاوز از چهارصد هزار مجلد کتاب ترتيب دهد. نتيجهٔ کار خواجه و همکارانش در اين رصدخانه تنظيم زيج ايلخان است که از جملهٔ زيجهاى معروف و از آثار مهم خواجه نصيرالدّين بهشمار مىآيد. درباهٔ او پيش از اين در چندين جاى اين تلخيص سخن رفته است و تکرار آن مطلبها در اينجا ضرور نيست. بر روىهم خواجه نصيرالدّين دانشمندى جامعالاطراف بود و بر همهٔ دانشهاى زمان خود احاطه و در غالب آنها تبحر تام و سمت پيشوائى و تقدم داشت. مردى کريم و بخشنده و بردبار و فروتن و خوشبرخورد بود و با تقربى که در نزد ايلخانان يافته بود مقامهاى دينى و دنياوى را با هم جمع کرد با همين تقرب گروهى از بزرگان عهد خود را از مرگ حتمى نجات داد و از آن جمله علاءالدّين عطاملک جوينى را يکبار از مرگ و نيستى رهانيد (الکتبي، فوات الوفيات، ج۲، ص ۳۰۸). وفات خواجه به سال ۶۷۲ در بغداد اتفاق افتاد.
|
|
آثار و تأليفهاى او را در کلام و حکمت و رياضيات و موضوعهاى علوم پيش از اين ذکر کردهايم. علاوه بر آنها از وى آثار خوبى به نظم و نثر پارسى باز مانده است. شعرهاى او مجموعاً به هفتصد بيت بالغ مىشود که در کتاب 'احوال و آثار خواجه نصيرالدّين' تأليف آقاى استاد ذبيحالله صفا طبع شده است و چند بيت از آن در اينجا نقل مىشود:
|
|
هر چند هم هستى خود مىدانيم |
|
چون کار به ذات مىرسد حيرانيم |
بالجمله به دوک پيرزن مىمانيم |
|
سررشته بهدست ما و ما حيرانيم |
|
اندر ره معرفت بسى تاختهام |
|
واندر صف عارفان سرافراختهام |
چون پرده ز روى دل برانداختهام |
|
بشناختهام که هيچ نشناختهام |
|
|
آثار منثور او به زبان پارسى متعدد و متنوع و معتبر است. نثر او در اين کتابها به شيوهٔ نثر عالمانه و روان و ساده است. در آثارش ترکيبهاى فارسى يا تعبيرهائى که ترجمههاى درست و دلپذيرى از تعبيرهاى علمى عربى باشد کم نيست اما در همه جا درصدد ترجمهٔ ترکيبهاى علمى به فارسى بر نيامده است. از جمله کتابهاى او:
|
|
- در منطق: اَساسالاِقتباس، مقولات عَشْر يا قاطيغورياس.
|
|
- در حکمت نظرى: رسالهٔ اثبات واجب، جبر و قدر، تذکرهٔ آغاز و انجام، رسالةفىالنفى و الاثبات.
|
|
- در حکمت عملى: اخلاق ناصري، نصيحتنامه، اخلاق محتشمي.
|
|
- در رياضيات و نجوم: رساله در حساب، رسالهٔ مُعينيه در هيئت، حل مشکلات مُعينيه، شرح ثمرهٔ بطليموس، ترجمهٔ صُوَر الکَواکِب عبدالرحمن صوفي، سى فصل در تقويم، زيجايلخاني، بيست باب در اسطرلاب.
|
|
- در مسائل دينى: فُصول نصيريه، رساله در تَولاّ و تَبرّا.
|
|
- در طبيعيات: تَنسوقنامه.
|
|
علاوه بر اينها رسالهٔ معيارالاشعار در عروض فارسى و شرح فتح بغداد و اوصاف الاشراف را مىتوان نام برد.
|
|
|
صاحبديوان علاءالدّين ابوالمظفر علاملکبن بهاءالدّين محمدبن شمسالدّين محمدبن على جوينى از جمله بزرگترين مورخان و نويسندگان ايرانى در قرن هفتم هجرى است. وى از خاندان بزرگ صاحبديوان جوينى است که نسب آنان بنابر نقل ذَهَبى در تاريخ الاسلام به فضلبن ربيع مىکشيد. پدرش بهاءالدّين محمدبن محمد صاحبديوان (م ۶۵۱) ملازم و مورد اعتماد حاکمان مغول و محل عنايت اُوگتاى قاآن و مردى فاضل و در نظم و نثر فارسى ماهر بود. عطاملک به سال ۶۲۳هـ ولادت يافت و تحت مراقبت پدر تربيت شد و از جوانى به کارهاى ديوانى پرداخت گويا دبير مخصوص اَرغونآقا بود و سپس بهوسيلهٔ اَرغون به هولاگو معرفى شد و با او در همهٔ سفرها همراه بود. در فتح قلاع اسمعيليه از هولاگو اجازت يافت که براى ملاحظهٔ کتابخانهٔ صباحيان به 'ميموندز' رود و آنچه را که لايق نگاهدارى باشد جدا کند و چنانکه خود گفته است اطلاعات خود را دربارهٔ وقايع حسن صباح از کتابى که در همين کتابخانه و موسوم به 'سرگذشت سيدنا' بود فراهم آورد. وى به سال ۶۵۷ حکومت بغداد و عراق و خوزستان يافت و بيست و چهار سال تمام در اين سمت باقى بود و بنابر نقل ذهبى بغداد در عهد حکومت عطاملک آبادانتر از روزگار خلافت عباسى گشت. عطاملک در سال ۶۸۱ در موقان درگذشت و در چرانداب تبريز مدفون گشت.
|
|
مهمترين اثر او کتاب 'تاريخجهانگشاي' است در سه مجلد در شرح ظهور چنگيز و فتحهاى او در تاريخ خوارزمشاهيان و حاکمان مغولى ايران و فتح قلاع اسمعيليه و جانشينان حسن صباح. نثرش در اين کتاب بر شيوهٔ مترسلان است اما در عين رعايت صنعت و علاقه به تزئين کلام جانب زيبائى سخن و اصالت معنى را نيز فرو نگذاشته و گاه کلام خويش را به شيوهٔ سادهنويسان انشاء کرده است. وى در لابهلاى سخن به آوردن آيهها و حديثها و استناد يا تمثل بدانها و ذکر شعرهاى عربى و فارسى توجه دارد بهنحوى که اين کتاب علاوه بر آنکه از تاريخهاى معتبر به زبان فارسى است از جمله کتابهاى درجهٔ اول فارسى نيز شمرده مىشود.
|
|
اثر ديگر عطاملک رسالهاى است به فارسى بهنام 'تَسليةالاِخْوان' متضمن شرحى از مصيبتها و سختىهائى که در سال ۶۸۰هـ بر اثر سعايت يکى از مخالفانش برايش رخ داد و به حبس او منجر شد. اين رساله ذيلى هم دارد که حوادث روزگار خود را تا وفات اَباقا و جلوس سلطاناحمد تگودار به سال ۶۸۰هـ شرح داده است. سبک انشاء اين دو رساله نيز به سبک جهانگشاى است.
|