|
ارگانيسم مولد وَبا در انسان، به جنس ويبريو تعلق دارد. اين ارگانيسمها در زير ميکروسکوب زمينهٔ تاريک، داراى حرکتهاى نيزهاى شکل هستند و ازنظر شکل ظاهري، ويرگول مانند مىباشند. ويبريوها باسيلهاى گرم منفى هستند که در شرايط هوازى و در دماى ۳۷ درجه سانتىگراد، در محيطکشتهاى به نسبت سادهاى رشد مىکنند. اين ارگانيسمها که بسرعت متحرک و بدون تاژک هستند، جزء آنتروباکترياسهها طبقهبندى مىگردند، لازم به ذکر است که در حال حاضر سروتايپهاى O1 و O139 عامل وبا بهحساب مىآيند.
|
|
نحوه حرکت ويبريوکلرا علاوه بر اين که به جابجائى آن از نقطهاى به نقطه ديگر کمک مىکند، در ويرولانس آن نيز دخالت دارد. بهطورى که سروتايپهاى ويبريوکلراى بدون تحرک، تنها باعث مرگ ۳۰% موشهاى نوزاد مىشوند، درحالى که سويههاى متحرک، موجب مرگ ۱۰۰% اين حيوانها مىگردند، البته اين تفاوتها ممکن است در ارتباط با توانائى ويبريوها در نفوذ به مخاط روده باشد، يعنى سويههاى غيرمتحرک، قادر به نفوذ مخاطى نيستند درحالى که ارگانيسمهاى متحرک، با دخالت موسينازهاى کلرايي، قادر به نفوذ بوده، بنابراين، خود را به سطوح اپىتلياي، مىرسانند.
|
|
آندوتوکسين وبا بدون چسبندگى و اتصال بعدي، قادر به اعمال آثار توکسيک خود نخواهد بود و به همين دليل ويبريوهاى بدون تحرک، هرچند بهنحو کاملى آنتروتوکسىژنيک باشند، در عمل بيمارىزا نمىباشند.
|
|
از ويبريوهاى پاتوژن مىتوان ويبرپويارا هموليتيکوس و ويبريوکلرا را نام برد. هر دو باکتى ذکر شده، باعث ايجاد اسهال مىشوند، ولى سازوکار بروز اسهال در هر دو يکسان نيست. بهطورى که ويبريوپارا هموليتيکوس، پس از تهاجم به کولون، باعث ايجاد بيمارى مىشود و حال آنکه، ويبريوکلرا بدون تهاجم به روده باريک و تنها با توليد آنتروتوکين، موجب بروز اسهال مىگردد.
|
|
ويبريوکلرا داراى ارتباط نزديکى با ديگر اعضاء گروه آنتروباکترياسه است، ولى زمانى که از انسانهاى مبتلا به وبا جدا مىشود، به جاى حالت مستقيم، داراى خميدگى است و در ضمن اکسيداز مثبت مىباشد و در محيط قليائي، در حضور املاح صفراوى رشدنموده، باعث توليد نورآمينيداز مىشود.
|
|
مقاومت نسبت به پادزيستها بين ويبريوکلرا و ديگر اعطاء گروه آنتروباکترياسهها قابل انتقال است و حتى ويبريوکلرائى يافت شده است که نسبت به چندين پادزيست، مقاوم بوده است.
|
|
|
برخى از پژوهشگران، اصطلاح ويبريوکلرا را به انحصار در رابطه با تيپهاى کلاسيک و التور بهکار مىبرند و ساير ارگانيسمهاى اين گروه را ويبريوآنتريتيديس مىنامند. درضمن بهنظر مىرسد سويههاى واجد توکسى ژنيسيته متوسط، از تغيير حالت سويههاى واجد توکسىژنيسيته بيشتر يا کمتر، حاصل شدهاند.
|
|
عفونت ناشى از باکتريوفاژ ممکن است باعث تبديل يک سويه پادگنى به سويه ديگر بشود. براى مثال، اوگاوا را به هيکوژيما مبدل نمايد. اين تغييرها گاهى حالت ثابتى به خود مىگيرد و به حالت اوليه، بازنمىگردد، ولى گاهى موقتى بوده، ميکروارگانيسم به حالت اوليه خود بازمىگردد. بعلاوه ويبريوها بعد از تماس با باکتريوفاژ، ممکن است يکى از پادگنهاى خود را از دست بدهند و پس از عفونت مجدد با باکتريوفاژ، بار ديگر آن پادگن را بازيابد. براى مثال پادگن A را ازدست بدهند و دومرتبه بدست آورند. همچنين يکى از سويههاى کلاسيک، ممکن است دراثر تماس با باکتريوفاژ، به يکى از بيوتيپهاى الکتور، با تمامى ويژگىهاى آن تبديل شود و درمان با داروهاى ضدميکروبى نيز ممکن است باعث ظهور سويههاى تغييريافته (موتانت) بشود.
|
|
اينها مثالهائى بود از دگرگونىها يا موتاسيونهاى ويبريو طى تجربههاى آزمايشگاهي، ولى بهنظر مىرسد موتاسيونهاى مشابهى بخصوص دراثر تماس ميکروارگانيسمها با باکتريوفاژها در طبيعت نيز رخ مىدهد و به همين دليل، بسيارى از پژوهشگران را نظر بر اين است که ويبريوهاى NAG از موتاسيون ويبروهاى کلاسيک، حاصل شدهاند و ممکن است تحت بعضى از شرايط محيطي، عکس اين واقع نيز رخ دهد و ويبريوهاى NAG به انواع کلاسيک، تبديل شوند.
|
|
ويبريوکلرا هيچگونه اسپورى توليد نمىکند و بنابراين، درمقابل خطرهاى محيطي، وسيلهٔ دفاعى ندارد. براى مثال درمقابل گرما و خشکشدن، مقاومت چندانى نداشته، گاهى در عرض چند ساعت حيات خود را از دست خواهد داد. در ضمن دماى ۵۵ درجه سانتىگراد درعرض ۱۵ دقيقه باعث کشتن آنها مىشود، ولى در برودت خشک، زنده مىمانند.
|
|
ارگانيسمهاى موجود در مدفوع، در هواى گرم تا بيش از يک تا دو روز زنده نمىمانند، ولى در آبوهواى سرد، شايد تا يک هفته نيز زنده بمانند و در دماى صفر درجه سانتىگراد تا چندين هفته به بقاء خود ادامه مىدهند.
|
|
ويبريوهاى التور در فاضلاب تا بيش از يکماه، مقاومت مىکنند و در آب استريل نيز تا يکماه زنده مىمانند، ولى در آبهاى آلودهٔ سطحى در عرض ۲۴ ساعت، از بين مىروند. بدين جهت، اين ميکروارگانيسمها را بندرت مىتوان از آبهاى سطحى جدا نمود، مگر اينکه بيماران مبتلا به وبا بهطور پيوسته باعث آلودگى چنين آبهائى بشوند.
|
|
ميزان املاح، دما و اسديتهٔ آب، در ميزان بقاء اين ميکروارگانيسمها در محيط آب مؤثر مىباشد، بهطورى که بهآسانى در اثر تماس با مواد شيميائي، مضمحل مىگردند و در اثر مجاورت با محلول فنول ۱% در عرض ۵/۲ دقيقه حيات خود را از دست مىدهند، درحالى که جهت ازبين بردن سالمونلاتيفى به ۱۵ دقيقه وقت، احتياج است. کلرايدبنزيل کونيوم يک در پنج هزار و بىکلرايد جيوه يک در صدهزار، در عرض پنج دقيقه و پرمنگنات پتاسيم ۲/۰ گرم در ليتر در عرض ۱۵ دقيقه به حيات ويبريوها خاتمه مىدهد.
|
|
گرچه بيوتيپ التور، نسبت به سويههاى کلاسيک، در خارج بدن انسان از بقاء بيشترى برخوردار است، ولى دوام آن بهاندازهٔ ساير پاتوژنهاى رودهاى نمىباشد. بهطورى که غير از
شرايطى نظير محيط آب سرد قليائى موجود در سايه و عارى از ساير باکترىها طول عمر ويبريوکلرا در خارج بدن انسان، بهطور معمول کمتر از پنج روز است و در مواد غذائي، از اين هم کمتر
مىباشد.
|