مقدمهٔ ارکستر، ضربانهائی زیر بر زمینهٔ صداهای بم و سنکوپدار سینتیسایزر. |
|
مائو
|
|
نمیتوانم خوب صحبت کنم. گلویم ...
|
... I can't talk very well. My throat
|
|
نیکسون |
|
زبانم از شعف حضور در اینجا دارد |
I'm nearly Speechless with delight |
|
بند میآید. |
Just to be here |
|
مائو |
|
حالا دیگر تنها هستیم. |
.We're even then |
|
راه درست شروع صحبت این است. |
.That is the right way to begin |
|
دوست مشترک قدیمیمان |
Our common old friend |
|
چیانگ کایشک |
Chiang Kai-Shek |
|
با آن همه فضایلش نمیتواند نظر خوشی |
With all his virtues would not look |
|
به دیدار ما داشته باشد. |
Too kindly on all this. |
|
انگار ما زیر دست |
We seem To be beneath |
|
امثال او هستیم. |
the likes of him |
|
از حرفهای اخیرش که خبر دارید؟ |
?You've seen his latest speech |
|
نیکسون |
|
بله که خبر دارم. |
.You bet |
|
خیلی تحریکآمیز بود. هنوز هم به خیال |
.It was a scorcher. Still. he's Spit |
|
تهییج شور و حال آن وقتها است، |
Into the wind before , |
|
باز هم خواهد بود. |
and will |
|
همین هم به حرفهایش اعتبار میدهد |
.Again That puts it into scale |
|
نباید چیانگ را دستکم بگیرید. |
.You shouldn't despise Chiang |
|
مائو |
|
جای دلواپسی نیست. |
.No fear |
|
رد افکارش را تا نسلها گرفتهایم. دیگر |
Of that. We've followed his career |
|
چیزی از نظرمان دور نمانده. |
For generations. There's not much |
|
|
.Beneath our notice |
|
چو |
|
در بیانیهمان به آن خواهیم پرداخت. |
We Will touch |
|
|
.On this in our communiqué |
|
مائو
(رو به کیسینجر) |
|
به! جناب فیلسوف! از حالا میبینم |
Ah, the philosopher! I see |
|
که پاریس میتواند شما را در تنگنا بگذارد. |
.Paris can Spare you thenn |
|
کیسینجر |
|
شاید |
-- The Chair |
|
مایهٔ خشنودی عالیجناب باشد که |
Man may be gratified to hear |
|
بدانند کتابهایشان در هاروارد مطالعه میشود. |
He's read a Harvard. |
|
هر چهار جلد اثرشان را توصیه میکنم. |
.I assign All four volumes |
|
مائو |
|
کتابهائی که نوشتهام |
Those books of mine |
|
مهم نیستند. |
Aren 't anything. |
|
اگر کلماتشان را |
Incorporate. Thier words |
|
در ذهن فقرا فرو کردید و |
within a people's thought |
As poor men's common sense and try
|
|
قدرتشان را در مهار زنان آزمودید، |
Their strength on women's nerves |
|
آن وقت بگویید که زندهاند. |
.then say thy live |
|
نیکسون |
|
کتابهای جنابعالی ملتی را متفون کرده |
The Chairman's books |
|
کتابهای جنابعالی ملتی را |
enthralled A nation |
|
و دنیا را تغییر داده است. |
and have changed the world. |
|
مائو |
|
من نتوانستم دنیا را تغییر دهم. |
.I could not change it |
|
دلخوشیام این است که فکر کنم |
I'd be glad To think that in the |
|
همین نزدیک پکن |
neighborhood Of peking |
|
نشانی از تحول باقی میماند. |
something will remain |
|
نیکسون |
|
بیایید صحبت را عوض کنیم |
Let us turn our talk towards |
|
و به تایوان و ویتنام و |
Taiwan Vietnam and |
|
مسائل آنجا بپردازیم. ژاپن |
the problems there Japan |
|
مائو |
|
این حرفها را بگذارید برای نخستوزیر. |
Save that for the Premier |
|
فکر و ذکر من فلسفه است. |
My business is philosophy |
|
این دکتر کیسینجر هستند که |
Now doctor Kissinger |
|
کیسینجر |
|
کی، من؟ |
?Who me |
|
مائو |
|
ایشان هستند که در امور خارجه |
Has made his reputation in |
|
شهرتی بههم زدهاند. |
Foreign affairs |
|
نیکسون |
|
دست راست من. |
My right hand man |
|
هیچ وقت فکرش را نمیکنید که او |
You'd never think to look at him |
|
جیمز باند باشد. |
That he's James Bond. |
|
چو |
|
و ایشان تمام وقت سرگرم |
And all the time |
|
کارهای مخفی و پوشیدهاند. |
.He's doing undercover work |
|
کیسینجر |
|
پوشش داشتم. |
I had a cover. |
|
مائو |
|
در تاریکی |
In the dark |
|
همهٔ سیاستمدارها خاکستری هستند. |
All Diplomats are gray |
|
چو |
|
یا gris (خاکستری به فرانسه) |
Or gris |
|
وقتی کارشان آنها را به |
When their work takes them |
|
پاریس میکشاند. |
.to Paris |
|
کیسینجر |
|
من سرشان را کلاه ... |
... I pull the wool over their |
|
مائو |
|
او تنشان را ... |
He pulls the wool over their lap |
|
نیکسون |
|
سیاستمدار کارکشتهای است. |
He's a consummate diplomat |
|
از خود بیخود هم که باشد طوری است |
Girls think he's |
|
که دخترها گمان میکنند سرد مزاج است. |
. lukewarm when he's hot |
|
مائو |
|
شما هم با دوستدخترهاتان ... |
You also dally with your girls |
|
نیکسون |
|
دوستدخترهای ایشان، نه بنده. |
.His girls. not mine |
|
کیسینجر |
|
هیچوقت بروز نمیدهد. |
He never tells. |
|
چو |
|
و امسال، سال انتخابات است. |
.And this is an election year |