جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ز تو بی‌وفا چه جوییم نشان مهربانی؟


ز تو بی‌وفا چه جوییم نشان مهربانی؟    بتو سنگدل چه گوییم حکایت نهانی؟
که چو قاصدی فرستیم به دشمنی برآیی    که چو قصه‌ای نویسیم به دشمنان رسانی
چو بهانه می‌گرفتی و وفا نمی‌نمودی    ز چه خانه می‌نمودی به غریب کاروانی؟
قدمم گرفت، تندی مکن، ای سوار، تندی    غم مستمند می‌خور، چه سمند می‌دوانی
ز ورق برون فگندم همه بار نامه‌ی خود    که چو نام من نبینی دگر آن ورق بخوانی
عجب! ار نه قامت تست قیامت زمانه    که در اول غروری و در آخر زمانی
چه محالها شنیدم؟ چه به حالها رسیدم!    که به سالها ندیدم ز لب تو کامرانی
مکن، ای پسر، که وفا کن به روزگار و مدت    من ازین صفت بگردم، تو بدان صفا نمانی
دل اوحدی شکستن، ز میانه دور جستن    نه طریق دوستانت و نه شرط مهربانی


همچنین مشاهده کنید