از رویدادهای منفی یا آزارنده، مانند ضربهٔ الکتریکی و صوت ناراحتکننده هم، خیلی از اوقات در شرطیسازی استفاده میشود. بسته به اینکه از رویداد آزارنده برای تضعیف پاسخ موجود استفاده شود یا برای یادگیری پاسخی نو، شرطیسازی با محرک آزارنده، اقسام مختلف دارد.
|
|
|
|
در آموزش از راه تنبیه، محرک یا رویداد آزارندهای بهدنبال پاسخی میآید که تضعیف یا بازداری آن مورد نظر است. فرض کنید کودکی که با مداد رنگی آشنا میشود، روی دیوار نقاشی کند (پاسخ نامطلوب). اگر در این موقع به او پشتدستی بزنند (تنبیه)، خواهد آموخت که دیگر آن کار را نکند. همینطور هم اگر موش صحرائی در جریان یادگیری ماز، در موارد ورود به شاخههای نادرست، ضربهٔ الکتریکی دریافت دارد سریعاً میآموزد که از اشتباهات گذشته اجتناب کند. در هر دو مورد، از تنبیه برای کاهش احتمال رویداد رفتار نامطلوب استفاده شده است (۱).
|
|
(۱) . بد نیست در اینجا به ارتباط بین اصطلاحات پاداش و تنبیهکننده (punisher) از یکسو، و تقویتکنندهٔ مثبت و تقویتکنندهٔ منفی از سوی دیگر، اشاره کنیم. 'پاداش' را میتوان مترادف با تقویت مثبت بهکار برد و بهمعنای رویدادی دانست که وقوع آن پس از پاسخ، احتمال آن پاسخ را افزایش میدهد. اما اصطلاح 'تنبیهکننده' مترادف با تقویتکنندهٔ منفی نیست. تقویت منفی یعنی حذف رویداد آزارنده پس از پاسخ - کاری که احتمال آن پاسخ را افزایش میدهد. تنبیه اثری عکس این دارد، یعنی احتمال رویداد پاسخ را کاهش میدهد.
|
|
|
|
|
اگرچه تنبیه میتواند موجب بازداری رفتار نامطلوب شود، ولی معایبی نیز دارد. اول اینکه، تأثیر تنبیه به اندازهٔ تأثیر پاداش قابل پیشبینی نیست. پیام پاداش در واقع این است: 'کاری را که کردی تکرار کن' ؛ تنبیه این پیام را دارد که 'دیگر این کار را مکن!' اما نمیگوید جاندار چه کار بکند. درنتیجه جاندار ممکن است پاسخی نامطلوبتر را جانشین پاسخ تنبیهشده نماید. دوم اینکه، تنبیه ممکن است نتایج جانبی تأسفباری داشته باشد. تنبیه اغلب سبب تنفر یا ترس از تنبیهکننه (پدر، مادر، معلم، یا کارفرما)، و موقعیت و محل تنبیه (خانه، مدرسه، یا محل کار) میشود. نکتهٔ آخر اینکه، تنبیه شدید یا دردناک ممکن است موجب رفتار پرخاشگرانهای شود که بهمراتب از رفتار نامطلوب اولیه وخیمتر باشد.
|
|
این هشدارها به این معنی نیست که هرگز نباید به تنبیه متوسل شد. اگر همراه با تنبیه یک پاسخ، به پاسخی دیگر پاداش داده شود، تنبیه میتواند پاسخ نامطلوب را حذف کند. موشها یاد میگیرند برای رسیدن به غذا، از میان دو مسیر، راه کوتاهتر را انتخاب کنند. اگر در موارد ورود به راه کوتاهتر به آنها ضربهٔ الکتریکی وارد شود، در اندک مدتی مسیر طولانیتر را انتخاب میکنند. بازداری موقت ناشی از تنبیه فرصتی فراهم میکند تا موش یاد بگیرد مسیر طولانیتر را در پیش گیرد. در این مورد، تنبیه وسیلهٔ مؤثری برای تغییر جهت رفتار است، زیرا آگاهیدهنده است - عاملی که بهنظر میرسد کلید استفادهٔ انسانی و مؤثر از تنبیه باشد. کودکی که با ابزار برقی خاصی چار ضربهٔ الکتریکی شده، ممکن است بر اثر این حادثه یاد بگیرد که کدام اتصالات برقی بیخطر و کدام خطربار است.
|
|
|
گریز (escape) و اجتناب (avoidance)
|
|
از رویدادهای آزارنده میتوان در یادگیری پاسخهای تازه نیز استفاده کرد. جاندار میتواند پاسخی را یاد بگیرد که رویداد آزارندهای را متوقف میکند. برای مثال، کودک یاد میگیرد شیر آبگرم را ببندد تا جریان آب داغ بهداخل وان حمام متوقف شود. این نوع یادگیری را یادگیری گریز نامیدهاند. علاوه براین، جاندار میتواند پاسخی را یاد بگیرد که حتی از شروع رویداد آزارنده جلوگیری کند. برای مثال، یاد میگیریم وقتی چراغ راهنمائی قرمز است توقف کنیم تا دچار سانحه (یا جریمهٔ رانندگی) نشویم، این نوع یادگیری را یادگیری اجتناب نامیدهاند.
|
|
یادگیری گریز غالباً پیش از یادگیری اجتناب روی میدهد. آزمایش زیر این مطلب را روشن میکند. موشی را در جعبهای قرار میدهیم که از دو محفظه تشکیل شده است و این دو محفظه را مانعی از هم جدا میکند. در هر کوشش، حیوان را در یکی از محفظهها قرار میدهند. اندکی بعد، صوتی هشداردهنده بهصدا درمیآید و پنج ثانیه بعد به کف آن محفظه جریان برق وصل میشود. برای رهائی از ضربهٔ الکتریکی، حیوان باید از روی مانعی به محفظهٔ دیگر جعبه بپرد. در ابتدا، حیوان فقط با آغاز ضربهٔ الکتریکی از روی مانع میپرد؛ در این مرحله یادگیری گریز صورت گرفته است. اما با ادامهٔ تمرین، حیوان میآموزد که با شنیدن صوت هشداردهنده از روی مانع بپرد و درنتیجه بهکلی از ضربهٔ الکتریکی اجتناب کند. این همان چیزی است که یادگیری اجتناب نامیده میشود.
|
|
یادگیری اجتناب موردتوجه فراوان قرار گرفته است، شاید تاحدودی به این دلیل که ماهیتی معماگونه دارد. مسئله این است که دقیقاً چه چیز پاسخ اجتناب را تقویت میکند؟ در آزمایشی که ذکر شد چه چیز پریدن حیوان را از روی مانع تقویت میکند؟ حدس ما این است که فقدان ضربهٔ الکتریکی همان تقویت است. امان این یک 'نارویداد' (nonevent) است. چطور فقدان چیزی میتواند پاسخی را تقویت کند؟ در یکی از راهحلهای این معما گفته میشود که این یادگیری شامل دو مرحله است: در مرحلهٔ اول، یادگیری کلاسیک صورت میگیرد، به این معنی که از طریق همراه آمدن مکرر هشدار (CS) با رویداد تنبیهکننده یا ضربهٔ الکتریکی (UCS)، حیوان یاد میگیرد در مقابل هشدار، پاسخ ترس نشان دهد. در مرحلهٔ دوم، یادگیری عامل صورت میگیرد، یعنی حیوان میآموزد که پاسخ معینی (پریدن از روی مانع)، رویدادی آزارنده یعنی ترس را از بین میبرد. خلاصه اینکه، آنچه در ابتدا 'نارویداد' بهنظر میرسد در واقع ترس است و اینک میتوان گفت که اجتناب یعنی گریز از ترس (رسکورلا و سولومون - Solomon در ۱۹۶۷؛ ماورر - Mowrer در ۱۹۴۷).
|
|
نظریهٔ دیگری در مقابل این نظریهٔ دومرحلهای ارائه شده است که بر عوامل شناختی تأکید دارد (سلیگمن و جانستون - Johnston در ۱۹۷۳). طبق این نظریهٔ شناختی، اجتنابآموزی در حیوان انتظارات ایجاد میکند که عبارتند از: الف- اگر پاسخ بدهد (مثلاً از مانع بپرد) ضربهٔ الکتریکی دریافت نخواهد داشت، و ب- اگر پاسخ ندهد ضربهٔ الکتریکی دریافت خواهد داشت. این انتظارها هربار که تأیید گردند نیرومندتر میشوند. دلیل اینکه موش در آزمایش قبلی با شنیدن هشدار به پریدن از روی مانع ادامه میدهد این است که صوت هشداردهنده، انتظار 'پاسخدهی - فقدان ضربهٔ الکتریکی' را برمیانگیزد، و با هربار پریدن، این انتظار نیرومندتر میشود ( 'مثل اینکه واقعاً ضربهٔ الکتریکی در کار نیست' ). بهعلاوه، این نظریهٔ شناختی واقعیت مهم دیگری را نیز در مورد پاسخهای اجتناب بیان میکند، و آن اینکه خاموش کردن پاسخهای اجتنابی دشوار است. بههمین دلیل نیز اگر در آزمایش قبل، برق دستگاه ضربهٔ الکتریکی را قطع کنیم، موش باز هم به پریدن از روی مانع ادامه میدهد. میپرسیم چرا؟ علت آن است که دستگاه ضربهٔ الکتریکی نقشی در تغییر انتظار ( 'پاسخدهی - فقدان ضربهای الکتریکی' ) ندارد و از اینرو، انتظار است که رفتار را کنترل میکند. همینطور هم اگر یاد گرفته باشیم از وضعیت خطرباری (آسانسور خراب) اجتناب کنیم، ممکن است حتی پس از رفع خطر (تعمیر آسانسور)، باز هم از آسانسور اجتناب کنیم زیرا هنوز چیزی خلاف انتظار ما اتفاق نیفتاده است.
|