|
|
ارزشيابى دقيق از کار زن در خانواده سنتى روستائى امرى دشوار به نظر مىرسد، زيرا وضعيت زن در خانواده روستائى بهگونهاى است که خانهدارى و کارهاى توليدى را با هم انجام مىدهد.
|
|
زن در عين حال که خانهدار است و در نگاهدارى و تعليم و تربيت اطفال وظيفه مهمى برعهده دارد، در امور زراعى، پرورش دام و طيور، صنايع دستى و گاه در فروش محصول و خريد مايحتاج خانواده فعاليتهاى مختلفى انجام مىدهد.
|
|
بررسىهاى انجام شده در هفت منطقه روستائى ايران ميزان فعاليت توليدى زنان را برابر ۴/۳۶ درصد نشان مىدهد (۱). البته نوع و ميزان فعاليت توليدى در زنان در مناطق مختلف روستائى متفاوت است. چنانچه ميزان فعاليت زنان گروه سنى ۶۵-۱۰ ساله در روستاهاى منطقه سارى ۵/۸۹ درصد، همدان ۳/۴۲ درصد، بيرجند ۹/۳۶ درصد و سنندج ۱/۲۰ درصد مىباشد. در خانوادههاى کشاورز روستاها ايلام حدود ۶۵ درصد زنان گروه سنى ۶۵-۱۵ ساله به صنايع دستى و امور دامپرورى اشتغال دارند و حال آنکه تنها ۷ درصد آنان در امور زراعى با مردان خود همکارى دارند (بررسى اقتصادى ـ اجتماعى روستاهاى ايلام صفحهٔ ۶۲).
|
|
(۱) . بررسى نتايج اصلاحات ارضى. بخش تحقيقات روستائى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۸، صفحهٔ ۲۷.
|
|
مقايسه وضع اشتغال زن و مرد در اجتماعات روستائى ايران تفاوتهائى را از حيث ميزان اشتغال زنان نشان مىدهد که با تنوع توليد و خصوصيات فرهنگى جامعهها در ارتباط است (۲).
|
|
(۲) . براى آگاهى بيشتر رجوع فرمائيد به بررسىهاى اقتصادى ـ اجتماعى روستاهاى مناطق سبزوار، نيشابور، بيرجند، قوچان، گناباد، بجنورد، کاشمر، تربتجام و روستاهاى قلمرو شرکت سهامى زراعى سمسکنده (سارى) ـ بخش تحقيقات روستائى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، قسمت خصوصيات اجتماعى خانوادههاى نمونه.
|
|
در روستاهاى منطقه ايلام بهعلت وجود زندگى عشايرى و متداول بودن کشت ديم، کار زراعت با مردها است و زنان سهم کمترى در توليد زراعى خانواده دارند و بيشتر به امور دامپرورى و صنايع دستى مىپردازند.
|
|
در روستاهاى منطقه کوهستانى 'نور' کارکردن زن در زراعت از لحاظ فرهنگ جامعه امرى ناپسند تلقى مىشود. 'کار کشت و درو همه با مردها است، قبيح مىدانند اگر زنان آنها بيايند کمک کنند (۳)' . در اين مناطق بهعلت کمبود زمين و خاک زراعت محدود است و نياز چندانى به نيروى کار زن وجود ندارد و شايد هم بتوان گفت چون در اين مناطق مردمى با منشاء اجتماعى قبيلهاى ساکن هستند و در مقابل قبايل معمولاً زراعت 'تابو' بوده، ممکن است عدم اشتغال زنان در زراعت مانند سرزمين ايلام و ديگر مناطق قبيلهاى ايران از آن ناشى شده باشد.
|
|
(۳) . طاهباز، سيروس. يوش. مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۲، صفحهٔ ۳۶.
|
|
در روستاهاى برنجخيز شمال بهعلت محدوديت زمان کشت و برداشت و تراکم زياد کار در زراعت برنج، مردان قادر نيستند تمام مراحل توليد اين محصول را که در برخى موارد به موازات هم صورت مىگيرد انجام دهند. از اين جهت زنان روستائى با اجراء برخى از عمليات زراعى خاصه 'نشاگرى' در کشت برنج سهم اساسى دارند و حتى در برخى از روستاها 'نشاگرى' در اختصاص زنان است و مردان در آن دخالتى ندارند، چنانچه اگر مردى به کار نشاء برنج بپردازد برخلاف هنجار اجتماعى و سنت جامعه رفتار مىکند و از طرف جمع مورد سرزنش و تحقير قرار مىگيرد.
|
|
به نظر مىرسد که اختصاص 'نشاگرى' به زن در پارهاى از روستاهاى شمال قطع نظر از تراکم زياد کار و محدويت زمان کشت برنج که نياز به نيروى کار زن را ضرروى مىسازد، تا حدودى با ارگانيسم زن ارتباط دارد. زيرا مالهکشى، مرزبندى و عمليات مشابه ديگر زراعت برنج که کار سنگين و سختى است و به تحرک و انرژى زيادى نياز دارد، تحمل آن براى زنان دشوار است. اما 'نشاگرى' که کار آسانتر و در عين حال پراهميت، ظريف و درخور حوصله زن است بهوسيله آنان انجام مىگيرد. برآوردى که از کار زن در نشاء برنج بهعمل آمده حاکى از آن است که يک زن فعال با ۲۳۸ ساعت کار يک هکتار زمين برنجکارى را نشاء مىکند. مطالعات نشان مىدهد که زنان به هنگام فعاليتهاى توليدى از نگاهدارى و مراقبت کودکان خود غافل نيستند و هيچگاه آنها را تنها نمىگذارند. به هنگام کشت و برداشت محصول، زمانى که مشغول کار هستند، کودکان خود را با گهواره به سر زمين مىبرند و در کنار مزرعه، زير سايه درختان و يا در پناهگاه موقتى که براى او ترتيب مىدهند، مىخوابانند و ضمن کار او را زير نظر دارند و بهموقع به او شير مىدهند، قُنداق او را باز مىکنند و لباسهاى او را عوض مىکنند و در اين مورد گاه از فرزندان بزرگتر خود يا از بچههاى همسايه کمک مىگيرند.
|
|
در روستاى 'حسن لنگى' (حسن لنگى دهکدهاى از بندرعباس صفحهٔ ۴۸) باد دادن خرمن کار خاص زنان شناخته شده يا آغاز کار با زن است که با پارو چند بار گندم مخلوط با خرده ـ ريزههاى کاه را به هوا مىکند و عقيده بر اين است که اگر زن خرمن را باد دهد، محصول برکت مىکند. به نظر مىرسد که اختصاص اين کار به زنان بازمانده معتقداتى است که براساس تشابه موجود ميان بارورى زمين و فرزندآورى زن در روزگاران گذشته وجود داشته است. معمولاً مردان در موقع باد دادن خرمن به جمعآورى کاه مىپردازند و يا خوشههاى خرد شدهٔ گندم را براى باد دادن در دسترس زنان قرار مىدهند و اغلب قسمت اعظم کار باد دادن خرمن را خود انجام مىدهند و کار زن در اين زمينه بيشتر جنبه سمبليک دارد.
|
|
در روستاى 'حسن لنگى' و بسيارى از روستاهاى منطقه بندرعباس بهعلت شرايط طبيعى منطقه اقتصاد نخلدارى اهميت دارد، فعاليت زنان نيز بيشتر در همين زمينه متمرکز است. بررسىهائى که در زمينه فعاليت زنان روستاى حسن لنگى بهعمل آمده حاکى است که ۳/۷۹ درصد زنان شاغل به پرورش نخل و تهيه خرما و مشاغل وابسته بدان اشتغال داشتهاند. مردان ده غالباً پس از انجام کارهاى مقدماتى امور زراعى و نخلدارى را به زنان خود واگذار مىکنند و خود در خارج از ده به فعاليتهاى ديگر مىپردازند.
|
|
بين ميزان اشتغال زنان روستائى برحسب موقعيتهاى اجتماعى ـ اقتصادى خانوادهها و در ميان گروهها و قشرهاى مختلف جامعهٔ روستائى ايران کم و بيش تفاوتهائى وجود دارد. مطالعهاى که در پارهاى از روستاهاى منطقه سارى بهعمل آمده است، نشان مىدهد در برابر ۱۰ مرد شاغل خانواده کشاورز ۶ نفر زن و ۱۰ مرد شاغل خانواده خوشنشين ۳/۳ نفر زن شاغل وجود داشته است. همچنين در ميان جمعيت زنان ۱۰ ساله و بالاتر خانوادههاى کشاورز ۴۶ درصد و خوشنشين ۵/۳۱ درصد فعاليت اقتصادى داشتند.
|
|
بالا بودن سطح اشتغال زنان خانوادههاى کشاورز با آگاهى و مهارت آنان به امور زراعى خصوصاً 'نشاگرى' در زراعت برنج ارتباط دارد، در حالىکه زنان خوشنشين فاقد آگاهى کافى در امور زراعى هستند و مقتضيات شغلى شوهران آنها هم بهگونهاى است که زنان کمتر مىتوانند در آن نقشى برعهده داشته باشند.
|
|
همچنين در ميان خانوادههاى زارع برحسب مساحت ارضى زراعى که مبين ميزان درآمد و وضع اقتصادى آنها است، تفاوتهائى از لحاظ ميزان اشتغال زنان به چشم مىخورد. چنانچه در برابر هر ۱۰ نفر مرد شاغل زارعان کوچک (زارعانى که کمتر از ۳ هکتار زمين دارند) ۳/۶ نفر زن و ۱۰ مرد شاغل زارعان بزرگ (مالک بيش از ۳ هکتار زمين)، ۵/۵ نفر زن شاغل وجود داشته است (شرکت سهامى زارعى سمسکنده 'سارى' صفحهٔ ۲۳).
|
|
زنان خانوادههاى 'حسن لنگى' دهکدهاى از بندرعباس از لحاظ ميزان سهمى که در فعاليتهاى اقتصادى خانواده بهعهده دارند به سه گروه تقسيم مىشوند:
|
|
۱. گروه اول زنان متعلق به خانوادههاى نسبتاً مرفه و پردرآمد ده هستند که ضمن انجام کار خانه، دامها را مىدوشند و خرماى جمعآورى شده را بهمنظور ذخيره زمستانى در خمرههاى مخصوص جاى مىدهند.
|
|
۲. گروه دوم که از خانوادههاى متوسط هستند علاوه بر خانهدارى به امور دامپرورى، تهيه علوفه، جمعآورى خرما، وجين، بافتن حصير و سبد خرمان مىپردازند.
|
|
۳. گروه سوم علاوه بر کارهاى زنان گروه دوم به دروگرى هم اشتغال مىورزند و در شخم کردن زمينهاى زراعى با مردان خود همکارى دارند. خس و خاشاک و سنگريزهها را از جلوى حيوان برمىدارند تا مردان زمين را شخم کنند (حسن لنگى دهکدهاى از بندرعباس صفحهٔ ۴۸). مىتوان گفت که پايگاه اجتماعى زن در اين قبيل جوامع با ميزان فعاليتهاى اقتصادى او رابطهاى معکوس دارد. بهعبارت ديگر زنان قشر پائين اجتماع سهم بيشتر و زنان قشر بالا، سهم کمترى در توليد خانواده دارند. زيرا زارعان مرفه بهعلت داشتن امکانات اقتصادى غالباً در امور زراعى از نيروى کار افراد کارگر استفاده مىکنند و زنان اين قشر از روستانشينان بيشتر به کارهاى خانه و پرورش و نگاهدارى کودکان مىپردازند و اين امر به تدريج براى قشر مرفه روستانشين بهصورت يک هنجار اجتماعى درآمده و جا افتاده است.
|
|
در سالهاى اخير بر اثر ورود مأموران از دولت و گروههاى ديگر شهرى به روستا، گسترش اقتصاد پولى، ورود ماشين به ده و در مواردى ضعف کارکرد اقتصادى خانواده، تغييراتى در فعاليتهاى توليدى زنان بهوجود آمده است. در پارهاى از امور توليدى ماشين جايگزين انسان گرديده و يا بهصورت نيروى کمکى تسهيلاتى در عمليات توليدى بهوجود آورده است. در مجموع کار زنان در حدودى آسانتر و کمتر شده است. با وجود اين در آن دسته از روستاها که بهعلت کوهستانى بودن منطقه و دشوارى راه و عوامل ديگر هنوز ماشين وارد نشده است و يا در مناطقى که بهعلت طبيعت کار کشاورزى مانند نشاگرى در زراعت برنج، ماشين نتوانسته جاى انسان را بگيرد، زنان سهم قابل ملاحظهاى در توليد خانواده بهعهده دارند.
|
|
روى هم رفته کارهاى توليدى زنان را مىتوان به دو گونه: کارهاى دائمى و فصلى تقسيم کرد. هر زن فعال روزانه ۱ تا ۳ ساعت از وقت خود را صرف نگاهدارى و پرورش دام و طيور مانند: دوشيدن شيروارهها، تغذيهٔ دام و طيور، تميز کردن آغل و تهيه فرآوردههاى دامى مىکند و گاه در اين امور از مرد خود کمک مىگيرد.
|
|
فعاليت در زمينه صنايع دستى مانند: ريسندگى و بافتن قالى، قاليچه، گليم، جاجيم، پلاس، جوال، خورجين، کيسه حمام، موج (رختخواب پيچهاى پشمى)، جوراب، کلاه پشمى، پارچه کرباسى، شمد، ملافه، چادر، کارهاى گلدوزى و خياطى و امور مشابه ديگر غالباً برعهده زنان است. با وجود اين در برخى خانوادهها زن و مرد در پارهاى از صنايع دستى بهويژه قالىبافى مشترکاً کار مىکنند. هر زن فعال روزانه ۲ تا ۵ ساعت از وقت خود را در امور مربوط به صنايع دستى صرف مىکند. اين فعاليتها از جهت اينکه ممکن است بهطور متناوب در تمام ايام سال صورت گيرد جزء کارهاى دائمى زن روستائى بهشمار مىرود.
|
|
کارهاى مربوط به زراعت و باغدارى مانند وجين، تنک کردن، نشاگرى، چيدن محصول و سردرختىها، بستهبندى محصول و امور مشابه ديگر از جهت اينکه در مدت محدود زمان معينى از سال انجام مىگيرد از جمله کارهاى فصلى زنان روستائى است.
|
|
هر زن فعال سالانه از ۲۰ روز تا ۲ ماه و روزانه از ۳ تا ۸ ساعت در امور زراعى به شوهر خود کمک مىکند. در پارهاى از خانوادهها زنان ضمن انجام فعاليتهاى توليدى خانواده حدود ۱ تا ۲ ماه از سال را در مزارع خانوادههاى ديگر و حتى در روستاهاى مجاور با دريافت دستمزد، به کارهاى توليدى مانند وجين و چيدن پنبه و چغندر و... اشتغال مىورزند و غالباً دستمزدهاى دريافتى خود را در اختيار رئيس خانواده (پدر يا شوهر) مىگذارند. بعضى از زنان روستائى در امور زراعى مشاور مردان خود هستند و حتى گاه در اداره و رهبرى کار مشارکت دارند و سرپرستى در امور زراعى مشاور مردان خود هستند و حتى گاه در اداره و رهبرى کار مشارکت دارند و سرپرستى بخشى از عمليات اقتصادى خانواده را بهعهده مىگيرند.
|