در اين جستار نظر بر تقسيم موضوعى و منطقى شعر است نه به تقسيمى که معمولاً ادبشناسان ما در گذشته مىکردند و در آن به قالب و هيأت ظاهرى شعر نظر داشتند نه به معنى و مقصودى که در آن نهفته بود. بديهى است که گاه در ضمن گفت و گو دربارهٔ بعضى از موضوعها که در پيش داريم از مثنوى و قصيده و غزل و جزء آنها نيز صحبتى در ميان خواهد آمد اما نه دربارهٔ قالب ظاهرى آنها (که بر همان روال قديمى باقى مانده و تغييرى نکرده بود)، بلکه در باب موضوعى که با هر يک از آنها همراه است، چه هيچ مانعى ندارد که مثلاً يک مديحه را شاعر در قالب مثنوى يا قصيده يا غزل يا رباعى و يا قطعه بسرايد، و چنين نيز بود، و همچنين بود در موضوعات غنائى، دينى، عرفانى و جز آنها.
|
|
|
|
نظم داستانهاى قهرمانى ملى در عهد صفوى مطلقاً مطرح نبود اما سرودن منظومههائى به بحر متقارب مثمّن مقصور يا محذوف در بيان حال بزرگان دين و دولت در ايران و روم و هند رواج داشت و گويندگان آنها عادتاً به شاهنامهٔ استاد طوس و مقلدان او نظر داشتند.
|
|
قاسمى گنابادى (م ۹۸۲ هـ) معاصر شاه اسمعيل و پسر و جانشينش شاه طهماسب اول (م ۹۸۴ هـ) منظومهاى دربارهٔ پادشاهى شاهرخ بن تيمور، به سال ۹۵۰ يعنى مدتها بعد از برچيده شدن بساط تيموريان ساخت.
|
|
وى دو منظومهٔ معروف ديگر بر اين منوال يکى شاهنامهٔ ماضى در شرح سلطنت شاه اسمعيل و ديگرى شاهنامهٔ نوّاب عالى در تاريخ پادشاهى شاه طهماسب هر يک در چهار هزار و پانصد بيت دارد، نسبنامهٔ شهريارى در هجده هزار بيت در شرح پادشاهى سلسلهٔ قطب شاهيان از حسينعلى شاه فرسى، همايون نامه که منظومهاى است ناتمام در شرح پادشاهى همايون (۹۳۷-۹۶۳)، غزاى سليمانى دربارهٔ پيروزىهاى سلطان سليمان اول (۹۲۶-۹۷۴)، شاهنامهٔ بهشتى در توصيف جنگهاى سلطان مراد سوم عثمانى از مولانا بهشتى مشکوکى، فتوحالعجم در باب فتح تبريز بهدست عثمان پاشا در سال ۹۹۳ از شاعرى بهنام جمالى بن حسن شوشترى، سفرنامهٔ بغداد که موضوع آن جنگهاى سلطان سليمان اول براى فتح بغداد است در عهد پادشاهى شاه طهماسب که به سال ۹۴۱ اتفاق افتاد، فتحنامهٔ عباس نامدار يا شاهنامهٔ صادقى از صادق بيگ صادقى افشار شاعر و هنرمند عهد شاه عباس اول، کارنامه اثر محمدرضا بن محمدجان عرفان در بيان پيروزىهاى عليمردانشاه اميرالامراى شاهجهان، شاهجهان نامه در شرح پادشاهى شاهجهان (۱۰۳۷-۱۰۶۸ هـ) است که سه تن از شاعران دربار آن پادشاه که هر سه معاصر و معاشر يکديگر بودهاند، به نظم آن دست زده و اثر هر يک بهنامى شهرت يافته ولى موضوع همهٔ آنها با اندک تفاوت يکى است:
|
|
نخست 'پادشاهنامه' از ميريحيى کاشى (م ۱۰۶۴ هـ)، دوم 'ظفرنامهٔ شاهجهانى' اثر حاجى محمدجان مشهدى متخلص به 'قدسى' (م۱۰۵۶هـ)، سوم 'شاهنشاهنامه' از ابوطالب کليم (م ۱۰۶۱ هـ) که در بعضى از نسخهها (شاهنشاهنامهٔ کليم) و در پارهاى نسخهها 'شاهجهاننامه' نام دارد و در حدود پانزده هزار بيت است، عادلنامه دربارهٔ سلسلهٔ پادشاهان عادلشاهى دکن از آتشى شاعر، جنگنامهٔ کشم (قشم) در ۲۶۳ بيت از 'قدرى' سرايندهٔ 'جروننامه' که شاعر آن را بهنام شاه عباس و ستايش او و امام قليخان پسر و جانشين اللهوردىخان بيگلربيگى فارس فاتح قشم و جردن سروده است، جروننامه از قدرى شاعر، و اهل فارس در سدهٔ يازدهم هجرى، که گويا همان باشد که منظومهٔ جنگنامهٔ کشم را ساخته، وقايعالزمان يا 'فتحنامهٔ نورجهان بيگم' اثر ملاکامى سبزوارى، که مربوط است به جنگهائى که به تحريک نورجهان بيگم براى انتخاب فرزندش شاهزاده خرّم به جانشينى جهانگير رخ داده بود، آشوب هندوستان مربوط به ستيزهجوئىهاى فرزندان شاهجهان از قيام شاهزاده مراد بخش در احمدآباد تا قبل داراشکوه (از ۱۰۶۷ تا ۱۰۶۹ هـ) از شاعرى بهنام بهشتى، جهاننامه: منظومهاى طولانى دربارهٔ تاريخ هند از 'فنائى' ، شاهنامهٔ عباسى از کمالى سبزوارى که به 'افصح' شهرت داشت، رزمنامهٔ شاه اسمعيل با شيبکخان در ۶۷۰ بيت از ملّا محمد رفيع واعظ قزوينى (م ۱۰۸۹ هـ)، شرفنامهٔ محمدشاه اثر ميرمحمد رضا از شاعران سدهٔ دوازدهم دربارهٔ ناصرالدّين محمد شاه گورکانى (۱۱۳۱-۱۱۶۱ هـ)، منظومهٔ نادرى از گويندهاى بهنام محمدعلى در ذکر حال نادرشاه افشار و پيروزىهاى او در ۷۵۰۰ بيت، شهنامهٔ نادرى در باب حملهٔ نادر به هندوستان و فتح آن کشور است به سال ۱۱۵۱-۱۱۵۲ از نظامالدّين عشرت سيالکوتى قرشى.
|
|
عدّهاى ديگر از اينگونه منظومهها مىشناسيم که در بعضى از تذکرهها به شاعرانى نسبت داده شده است ولى نسخههاى آنها ديده نشده، و باز هم در فهرستهاى کتابخانهها به مثنوىهاى گمنامى از قبيل آنچه گفته شد باز مىتوان خورد.
|
|
|
نظم حماسههاى دينى در بيان منقبتها، معجزهها و پيروزىهاى پيامبر اسلام و بزرگان مذهب شيعه از اوايل اين عهد رايج بوده و در اين راه از همهٔ خبرها و روايتها، خواه تاريخى و خواه داستانى، که رونقى بدينگونه منظومهها بخشد استفاده مىشده اما تقريباً همهٔ اين سنخ منظومهها، حتى مهمترين آنها يعنى حملهٔ حيدرى باذل فاقد ارزشهاى بزرگ ادبى و در شمار مثنوىهاى بسيار متوسط حماسى و قهرمانى هستند.
|
|
صاحبقراننامه منظومهٔ قهرمانى مهمى است که ناظم آن را نمىشناسيم و آن را مىتوان از پرارجترين منظومههاى قهرمانى دانست که از دوران صفوى بازمانده است، زيرا: ۱. کارنامهٔ يکى از قهرمانان ملى ايران در عهد اسلامى است و ۲. پر است از داستانهاى قهرمانى که همهٔ آنها به شيوهٔ داستانهاى ملى ايران تربيت يافته و از آنها تقليد و دوبارهگوئى شده است و ۳. بيشتر اين اعمال پهلوانى در سرزمين ايران جريان يافته و با نام بزرگان ايران همراه است.
|
|
علّت آنکه اين منظومهٔ طولانى را در شمار حماسههائى دينى ذکر مىکنم آن است که هم از آغاز دربارهٔ يکى از بزرگان ايرانى که قيام دينى کرده بود، يعنى حمزه پسر آذرکشارى (معروف به 'حمزةبن عبدالله خارجى' م ۲۱۳ هـ) پديد آمده، و هم بعد از آنکه نام او را از آن داستان برداشتند آن را به حمزهٔ ديگرى، ملقّب به 'سيدالشهداء' که پسر عبدالمطلب و عمّ پيامبر اسلام (ص) بوده نسبت دادهاند، در حالى که او پيش از لشکرکشى تازيان به ايران کشته شده و اصلاً به ايران نيامده و خبرى از او در اين ديار نبوده و دخلى در اصل و بنياد داستان نداشته است.
|
|
اين حمزه پسر آذرکشارى بهعلت پيروزىهايش در سيستان و کرمان و خراسان و افغانستان تا سرزمين سند در زبان داستانگزاران 'صاحبقران' لقب يافته بود (= اميرحمزهٔ صاحبقران) و به همين سبب است که به قصهٔ اميرحمزهگاه 'قصهٔ اميرحمزهٔ صاحبقران' نام دادهاند.
|
|
شاهنامهٔ حيرتى از منظومههاى حماسى نادرى است که به بحر هزج مسدس مقصور (يا محذوف) سروده شده و موضوع آن جنگهاى پيامبر و بزرگان مذهب شيعه است در متجاوز از بيست هزار بيت.
|
|
ملاحيرتى تونى از شاعران معروف سدهٔ دهم هجرى است که در عهد شاه طهماسب صفوى مىزيست و چندگاهى از ملازمان درگاه او بود. قصيدهاى از او در هجو مردم قزوين و متهم داشتن آنان به پيروى از مذاهب اهل سنت مشهور است.
|
|
غزونامهٔ اسيرى منظومهاى به بحر متقارب است در شرح غزوهاى پيامبر اسلام، و به همين سبب نام آن را 'غزونامه' گذاردهام، و آن سرودهٔ شاعرى است اسيرى نام که نمىتواند نه اسيرى لاهيجى (م ۹۱۲ هـ) باشد و نه اسيرى رازى (ميرغازى) و نه محمد قاسم اسيرى. اين اسيرى که غزونامه را سرود و در عهد شاه طهماسب به روم رفت و خدمت سلطان سليمان قانونى (۹۲۶-۹۷۴ هـ) اختيار نمود و غزونامه را بهنام او پرداخت. از اين گذشته وى خمسهاى نيز به تقليد از نظامى ترتيب داد و در آن خود را همشأن جامى دانست.
|
|
حملهٔ حيدرى منظومهٔ دينى معروف است در سرگذشت پيامبر (ص) و على (ع) و کوششهائى که امام نخستين شيعيان در نشر اسلام و برانداختن دشمنان رسول کرد، و سرگذشت وى بعد از مرگ پيامبر تا پايان خلافت و کشته شدن.
|
|
اين قسمت از حملهٔ حيدرى در حدود ۲۴،۰۰۰ بيت و گويندهٔ آن ميرزا محمد باذل ملقب به 'رفيعخان' است و باقى کتاب در باب خلافت علىبن ابيطالب و سرگذشتش تا ضربت خوردن و مردن را شاعرى ديگر به اسم ابوطالب فندرسکى اصفهانى تمام کرد، و در سال ۱۱۳۵ هـ شاعرى بهنام 'نجف' که مىخواست حملهٔ حيدرى باذل را تمام کند، آن قسمت از سرودهٔ ابوطالب اصفهانى را بر اثر باذل افزوده است.
|