استفاده از آتروپنى و اسکوپولامين در بيمارانى که زاويه اتاق قدامى آنها باريک است، مىتواند موجب گلوکوم حاد شود. بسيارى از داروهاى ضد گلوکوم باعث تنگى پونکتوم اشکى و چروکيدگى ملتحمه مىشوند. داروهاى بىحسکننده موضعى را نبايد براى استفادهٔ درازمدت تجويز نمود و در دسترس بيمار قرار داد؛ زيرا اين داروها مىتوانند موجب زخم و اسکار شديد قرنيه شوند. کورتيکواستروئيدهاى موضعى مىتوانند موجب زخم قرنيه (اغلب از نوع قارچي)، کراتيت هرپسى و ساير عفونتهاى قرنيه و در مصرف درازمدت، موجب گلوکوم زاويه باز و کاتاراکت ساب کپسولر خلفى شوند. استفاده از کلروکين در درمان لوپوس اريتماتوى ديسکوئيد مىتواند منجر به کراتوپاتى و رتينوپاتى شود.
پيگشيرى از عفونتهاى اکتسابى چشم
مانع اصلى در برابر عفونت چشم، اپىتليوم قرنيه و ملتحمه مىباشد. اگر نقصى در اپىتليوم قرنيه يا ملتحمه بهويژه پارگى full-thickness قرنيه يا صلبيه وجود داشته باشد، استفاده از آنتىبيوتيک پروفيلاکتيک و مهمتر از همه، اطمينان از استريل بودن قطره يا پماد چشمى ضرورى است. از آسيب اتفاقى اپىتليوم بهويژه در چشمهاى در معرض خطر بايد دورى نمود (بهطور مثال در خشکى چشم، اگزوفتالمي، فلج عصب هفتم، اکتروپيون، کاهش حس قرنيه و حالت کلاسيک اختلال توأم عصب پنجم و هفتم در تومور زاويه مخچه - پونز که باعث خشکى و بىحسى چشم و اختلال در بسته شدن پلک مىگردد). هر بيمار کومائى در معرض خطر زخم قرنيه قرار دارد، بنابراين بستن پروفيلاکتيک پلکها، بايد در اين افراد صورت گيرد. جلوگيرى از مواجههٔ غير ضرورى چشم با ارگانيسمهاى بيمارىزا در حالتهاى خاصي، از جمله جراحى چشم، جنبه حياتى دارد. قبل از عمل، محيط چشم براى شناسائى و درمان هر گونه منبع ارگانيسمهاى بيمارىزا بايد مورد ارزيابى قرار گيرد. اين منابع عبارتند از: کولونيزاسيون عفونت در کيسهٔ اشکي، لبههاى پلک، ملتحمه و قرنيه. در حالتهاى اورژانس ممکن است تنها شناسائى اين منابع و استفاده پروفيلاکتيک از آنتىبيوتيکها امکانپذير باشد؛ در حالىکه براى جراحى الکتيو، درمان قطعىترى براى به حداقل رساندن ارگانيسمهاى بيمارىزا، امکانپذير خواهد بود. در مورد ارزش تجويز آنتىبيوتيک پروفيلاکتيک قبل و حين عمل، در افرادى که بيمارى قابل شناسائى در قسمت خارجى چشم ندارند، ترديد وجود دارد. استافيلوکوک اپىدرميديس يکى از علل اصلى اندوفتالميت بعد از جراحى کاتاراکت بوده، اغلب در پلکهاى طبيعى کولونيزه مىشود.
استفاده از لنز تماسي، احتمال کراتيت چرکى را به ميزان قابل توجهى افزايش مىدهد. بروز کراتيت چرکى در مورد عدسىهاى نرم، بهخصوص در استفاده طولانىمدت وقتى بسيار بالا است. پيدايش واکنشهاى توکسيک نسبت به مواد محافظ موجود در محلولهاى لنز تماسي، موجب مىشود فرد از محلولهاى فاقد مواد محافظ استفاده کند؛ اين امر احتمال کراتيت چرکى ناشى از ارگانيسمهائى مانند پسودومونا و اکانتامبا که قادر به بقاء در اين محلولها هستند را افزايش مىدهد. تمامى استفادهکنندگان از لنزهاى تماسي، بايد از خطر کراتيت چرکى و اهميت بهداشت دقيق لنز مطلع باشند. بايد به اين افراد توصيه نمود که به محض ناراحت شدن چشم يا پيدايش التهاب، به استفاده از لنز خاتمه دهند و در صورت عدم بهبودى فوري، به چشم پزشک مراجعه نمايند.
کنژونکتيويت نوزادان، ارگانيسمهاى اصلى دخيل عبارتند از: نايسريا گونوره، کلاميديا، هرپس سيمپلکس، استافيلوکوک طلائي، گونههاى هموفيلوس و استرپتوکوک پنومونيه. پيشگيرى از کنژونکتيويت نوزادان از طريق درمان مادران و پروفيلاکسى روتين چشم نوزادان با استفاده از قطره نيترات نقره يا پماد اريترومايسين صورت مىگيرد. دفع ويروس هرپس از مادران باردار هميشه همراه با ضايعات بالينى نمىباشد؛ بنابراين شناسائى مادرانى که حامل ويروس هستند، مستلزم انجام کشتهاى ويروسى مىباشد. حتى با انجام اين اقدامات نيز شناسائى مادرانى که هنگام زايمان، ويروس منتشر مىکنند، امکانپذير نمىباشد. در حضور ضايعات بالينى مشخص در هنگام زايمان، سزارين الکتيو توصيه مىشود.
پيشگيرى از آسيبهاى چشمى
مردان جوان و کودکان، بهويژه مستعد آسيبهاى شديد چشم هستند.
آسيبهاى شغلى
برخورد و ورود ذرات فلزى به چشم، اشعه ماوراء بنفش ناشى از جوشکارى (کراتيت اپلىتليال arc eye) و همچنين ورود موارد شيميائى صنعتى به چشم، مىتواند موجب آسيب چشم گردد. مواجههٔ مزمن با بعضى از فرآيندهاى صنعتي، مىتواند موجب آسيب چشمى شود؛ بهعنوان مثال، مواد هستهاى در کارگرانى که در تماس با اين مواد هستند، مىتواند موجب تشکيل زودرس و سريع کاتاراکت شوند.
آسيبهاى غير شغلى
استفاده از کمربند از ايمنى حين رانندگي، موجب کاهش قابل توجه صدمات شديد چشم مىگردد. نقش تماس طولانىمدت با اشعه ماوراء بنفش در ايجاد کاتاراکت و دژنرسانس وابسته به سن ماکولا، مورد ترديد مىباشد. از آنجا که قرنيه و عدسى موانع مؤثرى در برابر اشعه ماوراء بنفش هستند، بهنظر مىرسد که ايجاد دژنرسانس وابسته به سن ماکولا، در افراد فاکيک (Phakic) ارتباطى با اشعه ماوراء بنفش نداشته باشد. شواهد زيادى در مورد ارتباط بين نور ماوراء بنفش و پيدايش کاتاراکت وجود دارد؛ ولى چون مواجهه با نور ماوراء بنفش از بدو تولد اتفاق مىافتد، پيشگيرى با استفاده از عينکهاى آفتابى احتمالاً عملى و مؤثر نخواهد بود. نقش نور ماوراء بنفش در پيدايش بيمارىهاى قرنيه (بهويژه ناخنک)، بازال سال کارسينوما و ملانوم پلکها، بهطور و وسيعترى پذيرفته شده است. در بيماران مبتلا به گزرودرماپيگمنتوزوم، پلکها و ملتحمهٔ چشمى غالباً دچار کارسينوم و ملانوم مىگردند، که با استفاده از عينکهاى محافظ مىتوان پيدايش اين حالات را به حداقل رساند.
رتينيت خورشيدي؛ Eclipse Retinopathy) Solar Retinitis) معمولاً بعد از کسوف خورشيد و در نتيجهٔ مشاهده مستقيم خورشيد بدون فيلتر محافظ روى مىدهد. سيستم نورى چشم نظير يک عدسى محدب قوى عمل مىکند و پرتو نور را معمولاً در يک چشم بر روى نقطهٔ کوچکى در ماکولا متمرکز مىنمايد و موجب سوختگى حرارتى مىشود. ادم شبکيه ممکن است بهبود يابد و يا موجب آتروفى شديد بافتى و ايجاد نقصى گردد که با افتالموسکوپ بهصورت سوراخى در ماکولا مشاهده مىشود. حالت اخير با اسکوتوم دائم مرکزى همراه مىباشد. آسيب اياتروژنيک شبکيه بهعلت استفاده از ميکروسکوپ اتاق عمل و اتفالموسکوپ غير مستقيم مشابه رتينوپاتى ناشى از کسوف است.