سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

ای دل، بیا و در رخ آن حور می‌نگر


ای دل، بیا و در رخ آن حور می‌نگر    بفگن حجاب ظلمت و در نور می‌نگر
برخیز و از شراب غمش مست گرد و باز    بنشین، در آن دو نرگس مخمور می‌نگر
یاری که دل ز دیدن او تازه می‌شود    مستورگو: مباش، مستور می‌نگر
بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست    کوته نظر مباش و بهمنشور می‌نگر
وقتی که انگبین وصالش کنند بخش    خوی مگس مگیر و چو زنبور می‌نگر
تنگ شکر به سرد مزاجان بمان و تو    از گوشه‌ای چو مردم محرور می‌نگر
همچون سگ حریص مکن قصد گردران    قصاب را ببین و به ساطور می‌نگر
علت حجاب می‌شود اندر میان خلق    دست از طمع بدار و به فغفور می‌نگر
نزدیک بار اگر ندهندت مجال قرب    بنشین و همچو اوحدی از دور می‌نگر


همچنین مشاهده کنید